من بودم و تاریکی
تاریکی بود وتنهایی
تنهایی بود و سکوت
سکوت بود و سکوت
هیچ از رنجش این راه طولانی و سخت در خاطرم نمانده
گویی هیچ برمن نگذشته
اماصدای گریه ها و ناله های کودکانه ام هنوز در خاطر مادرم برجای مانده
او از سختی هایی میگوید که من برای پای نهادن به درگاه زمین و زمینیان به خود دیده ام
اما من...!!من هیچ در خاطرم نمانده !!
براستی اگر از تقدیر زمانه میدانستم ....
دریافتـ اینـ پیامـ بدلیلـ اینکهـ شما یکیـ از بهترینـ اعضایـ شناختهـ شدهـ در گروهـ لـــــــیـــــــمــــــو هستید.
برایـ دیدنـ از گروهـ :
http://groups.google.com/group/lymoo
http://groups.google.com/group/lymoo
http://groups.google.com/group/lymoo
ساده ترینـ راهـ برایـ گذاشتنـ یکـ مطلبـ و فرستادنـ آنـ برایـ همهـ ، استفادهـ از لینکـ زیر استـ:
http://groups.google.com/group/lymoo/post
یا می توانید پستـ خود را به آدرسـ زیر بفرستید :
(اینـ بهترهـ)
lymoo@googlegroups.com
وبسایتـ عمومیـ :
http://www.lymoo.wordpress.com
my mail: mj.shadmehr@gmail.com
برایـ سایر گزینهـ ها ، بهـ اینـ گروهـ مراجعهـ کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa
با تشکر:
مـــدیــریــتــــ گروهـــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر