۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

Our Iran بیانیه جدید آقای موسوی و اخبار دیگر

 
 
 
 
 
 
 
 
 

میرحسین موسوی اعدام‌های اخیر را محکوم کرد

 
 
آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟»
 
میرحسین موسوی، از رهبران اصلاح‌طلب ایران، با صدور بیانیه‌ای اعدام پنج تن از شهروندان ایرانی را محکوم کرد و اجرای این اعدام‌ها را با سالگرد انتخابات ریاست‌ جمهوری  مرتبط دانست.

در بیانیه میرحسین موسوی آمده است: «اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده‌ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه‌ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت‌آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ما شده است.»

روز یکشنبه قوه قضاییه جمهوری اسلامی، که مستقیما رئیس آن از سوی رهبر منصوب می‌شود پنج نفر را به اتهام عضویت در گرو‌ه‌های «ضد انقلاب» در زندان اوین مخفیانه و بدون اطلاع وکیلان و خانواده‌ها به دار آویخت.

از میان اعدام شدگان چهار نفر متهم به عضویت در گروه پژاک و یک نفر نیز به اتهام ارتباط با انفجار حسینیه شیراز اعدام شد.

میرحسین موسوی با انتقاد شدید از قوه قضاییه جمهوری اسلامی، این دستگاه را متهم کرده است که در آستانه خرداد ماه  این پنج نفر را اعدام کرده است.

پیشتر نیز میرحسین موسوی پس از اعدام دو نفر، در جریان رویدادهای پس از انتخابات، آن اعدام‌ها را دارای انگیزه سیاسی و برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم دانسته بود.

میرحسین موسوی در تازه‌ترین بیانیه خود تصریح می‌کند: «وقتی قوه قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت.»

این رهبر جنبش سبز ایران در ادامه با یادآوری شماری از رویدادهای خونین پس از انتخابات، از قوه قضاییه جمهوری اسلامی پرسیده است که چرا عاملان این حوادث شناسایی و مجازات نشده‌اند.

میر حسین موسوی در پایان می‌گوید: «چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایت‌های کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان و روزهای ۲۵ و۳۰ خرداد و عاشورای حسینی می گذرند و پرونده‌های فسادهای بزرگ را باز نشده می‌بندند و به صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد، ماه آگاهی وحق‌‌جویی پنج نفر را با حواشی تردید برانگیز به چوبه‌های دار می‌سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟»
 
رادیو فردا
 
============
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پس از دانشگاه تهران، دانشجویان شهید بهشتی نیز علیه احمدی‌نژاد شعار دادند
 
یک هفته پس از حضور جنجالی محمود احمدی‌نژاد در دانشگاه تهران، روز دوشنبه نیز صدها نفر از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی ، در اعتراض به حضور وی در این دانشگاه، دست به اعتراض زده و وعلیه وی شعار سر دادند.
 
برپایه ویدئوهای منتشر شده در اینترنت، دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی با سر دادن شعار اعتراض خود را به حضور وی در این دانشگاه نشان دادند که با واکنش نیروهای بسیجی و ماموران حراست مواجه شد.

در همین حال سایت جرس گزارش داده است، از آغاز صبح دوشنبه دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه با حضور پررنگ پلیس و نیروهای امنیتی روبرو بودند.

این گزارش می‌افزاید شماری زیادی خودرو دولتی نیز در این دانشگاه به چشم می‌خورد و حراست دانشگاه نیز مسیرهای منتهی به تالار ابوریحان، محل سخنرانی محمود احمدی‌نژاد، را کنترل می‌کرد.

برپایه این گزارش  دانشجویان هنگامی که متوجه حضور محمود احمدی‌نژاد شدند، با سر دادن شعارهایی به سمت تالار ابوریحان حرکت کردند که ماموران مانع حضور آنها در محل سخنرانی محمود احمدی‌نژاد شدند.

در تصاویری ویدوئی که منتشر شده است دانشجویان شعارهایی نظیر «الله اکبر»، «دانشجوی با غیرت حمایت حمایت»، «دیکتاتور حیا کن دانشگاه را رها کن»، «دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد»، «ما اهل کوفه نیستیم، نیمه راه بایستیم» سر می‌دادند.

برپایه این تصاویر منتشر شده، پس از آنکه نیروهای بسیجی و ماموران حراست با دانشجویان درگیر شدند، و در برخی موارد اقدام به ضرب و شتم دانشجویان کردند، دانشجویان شعارهایی نیز علیه نیروهای بسیج و حراست سر دادند.

در گزارش سایت جرس آمده است،‌ محمود احمدی‌نژاد را در دانشگاه شهید بهشتی ، كامران دانشجو وزیر علوم، دستجردی وزیر بهداشت، پرویز داودی معاون اول سابق دولت نهم، زریبافان رئیس بنیاد شهید و سلطانخواه معاون علمی و فناوری همراهی می کردند.

احمدی نژاد به قصد شرکت در «بیستمین آئین نكوداشت اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی»  به این دانشگاه آمده بود.

هفته گذشته نیز محمود احمدی‌نژاد که برای شرکت در همایش بزرگداشت آيت الله مرتضی مطهری به دانشگاه تهران رفته بود، با واکنش مشابهی از سوی دانشجویان مواجه شده بود.

در رویدادهای پس از انتخابات، نیروهای حکومتی که در برخی موارد نیز از سوی نیروهای انتظامی همراهی می‌شدند به چند خوابگاه دانشجویی حمله‌ور شده که برپایه منابع دانشجویی چند دانشجو نیز در این حمله‌ها جان خود را از  دست دادند
 
رادیوفردا
 
 
=====================
 
 
 
 
 
 
 
 
 
هاشمی رفسنجانی: دوران سرکوب و تحميل پايان يافته است
 
اکبر هاشمی رفسنجانی رييس مجلس خبرگان رهبری و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام تاکید کرده است که حکومت‌های دنيای امروز به دنبال اقناع افکار عمومی هستند و دوران سرکوب و تحميل پايان يافته است.

به گزارش خبرگزاری کار ايران، ايلنا، اکبر هاشمی  رفسنجانی در ديدار با شماری از استانداران سابق کشور گفت: «اجرای صحيح قانون اساسی و توجه به خواسته‌های مردم می‌تواند استحکام بخش نظام جمهوری اسلامی باشد.»  
 
اکبرهاشمی ‌رفسنجانی در پاسخ به پرسش حاضران در خصوص راه‌حل‌های برون‌رفت از وضعيت موجود بار دیگر تصریح کرد: «راه‌حل‌هايی که به ذهنم می‌رسيد در نماز جمعه مطرح کردم و هنوز نيز در کليات به آن معتقد هستم.»

رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با اشاره به گسترش ارتباطات و حضور رسانه‌های مدرن گفت: «امروز سطح آگاهی مردم در دنيای جديد بسيار وسيع‌تر از گذشته شده و ارتباطات عامل مهمی برای همدلی و وحدت است.»

اکبر هاشمی رفسنجانی تاکید کرد: «حكومت‌ها در دنيای امروز به دنبال اقناع افكار عمومي هستند و دوران سركوب و تحميل پايان يافته است.»

 برپایه گزارش ایلنا در این دیدار  اين  آقایان ميرلوحی، کلانتری، انصاری، سينکی، متولی و زمانی از استانداران سابق کشور به بيان نگرانی‌ها و دغدغه‌ها و نظرات خود در مورد وضعيت فعلی کشور پرداختند.

 تاکید بر راه‌حل‌های گفته شده

اکبر هاشمی رفسنجانی در چند مورد در ديدارهای خود پس از انتخابات، هربار به راه حل‌های پيشنهادی خود تاکيد کرده است.

در آخرين نماز جمعه اکبر هاشمی رفسنجانی در روز ۲۶ تيرما ۱۳۸۸، که سه نامزد معترض به نتايج انتخابات، ميرحسين موسوی، مهدی کروبی و محسن رضايی و ده‌ها هزار نفر از هواداران جنبش سبز در آن شرکت کردند، وی از جمله به انتقاد از دستگاه قضايی، شورای نگهبان، نيروهای امنيتی و صدا و سيما پرداخت و خواستار آن شد که اعتماد مردم نسبت به نظام ترميم شود.

پايبندی همه به قانون، دلجويی از آسيب‌ديدگان، فضای بحث برای جلب اعتماد، آزادی زندانيان و دلجويی از آسيب‌ديدگان پنج راهکار اکبر هاشمی رفسنجانی در آخرين نماز وی بود که وی بارها تاکنون بر آن تاکيد ورزيده است.

با اين حال پس از اين سخنرانی، آيت‌الله خامنه‌ای چندين بار خطاب به «نخبگان» و «خواص» هشدار داد که مبادا با موضع‌گيری خود به «فتنه» کمک کنند.

از جمله آيت‌الله خامنه‌ای در مهرماه سال گذشته گفت: «نخبگان و خواص بايد در فتنه، با بصيرت به روشنگری جامعه بپردازند و بسيار مراقب باشند زيرا برخی اوقات سکوت و کنار کشيدن آنان، کمک به فتنه است.»

اکبر هاشمی رفسنجانی در بحبوحه مناظره‌های انتخاباتی و تنها چند روز به انتخابات مانده،
طی نامه‌ای سرگشاده، با اشاره به جمعيت هوادار کانديداها در خيابان‌ها از رهبر جمهوری اسلامی خواسته بود که سلامت انتخابات را تضمين کند.

وی در نامه خود به آيت الله خامنه‌ای تصريح کرد: «از جنابعالی با توجه به مقام و مسئوليت و شخصيت‌تان انتظار است برای حل اين مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانيد اقدام موثری بنماييد و مانع شعله‌ورتر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد.»

رئيس مجلس خبرگان و مجمع تشخيص مصلحت نظام همچنين در آذر ماه سال گذشته در جمع تشکلات دانشجويی با تاکيد به اهميت مردم در حکومت گفته بود: «مردم ايران معتقد و مسلمانند اگر ما را می خواهند حکومت می‌کنيم و اگر نمی‌خواهند می‌رويم.»

پس از موضع‌گيری‌های
اينچنينی، شماری از سران حکومتی و از جمله حيدر مصلحی، وزير اطلاعات جمهوری اسلامی، به شدت به اکبر هاشمی رفسنجانی حمله کردند و اظهارات وی را همانند «بيانيه‌های سران فتنه» دانستند.
 
رادیو فردا
 
======================================
 
 
 
 
 
 
 
مهدی کروبی: به جای تواب‌سازی به داد قربانیان تجاوز برسید
 
 
 
مهدی کروبی،روز یک‌شنبه با ارسال نامه‌ای خطاب به دادستان تهران با تاکید دوباره بر ماجرای تجاوز جنسی به برخی از بازداشت‌شدگان رویدادهای پس از انتخابات مسئولیت کامل افشای آن را بر عهده گرفته و از وی خواسته است به «پروژه تواب‌سازی» پایان دهد.

به نوشته وب‌سایت خبری سحام‌نیوز، مهدی کروبی با ارسال نامه‌ای به عباس جعفری‌ دولت‌آبادی، دادستان تهران، با بیان این که محمد داوری، سردبیر بازداشت‌شده سحام‌نیوز که بیش از هشت ماه از زمان بازداشتش می‌گذرد، برای اعتراف در مورد پرونده تجاوز به زندانیان تحت فشار قرار دارد، مسئولیت کامل افشای ماجرای تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان رویدادهای پس از انتخابات را بر عهده گرفته است
 
آقای کروبی در نامه خود با اشاره به انتشار اخباری در باره تحت فشار بودن آقای داوری برای اعتراف علیه این نامزد معترض به نتایج انتخابات و نیز دروغ خواندن ماجرای تجاوز به زندانیان و تکذیب مستندات موجود آورده است: «ای عجب از کسانی که می‌خواهند آن لکه ناپاک را با دروغی پاک کنند؛ و چه خوش‌خیال که انگار با چنین ترفندها و اعتراف‌گیری‌هایی می‌توان عقل از مردم برد و آفتاب حقیقت را زیر خاک کرد.»

آقای کروبی با بیان این که «قبای آقایان لای در گیر کرده است» خطاب به دادستان تهران نوشته است: «اعتراف‌گیری و تواب‌سازی چه سودی دارد؟ برای اطلاع شما و دیگران اعلام می‌کنم که مسئولیت تمام اسناد و مدارک و فیلم‌هایی که من از تجاوزها و شکنجه‌ها ارائه کرده‌ام تنها با خودم است و نه آقای داوری و نه هیچ کس دیگری دخیل در این ماجرا نبوده است که اکنون ضرورتی برای اعتراف‌گیری از آنها وجود داشته باشد؛ و بدین ترتیب اعتراف‌گیران زحمت خود می‌برند و بر خستگی خود می‌افزایند.»

این نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری که برای نخستین از ماجرای تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان در زندان‌های ایران خبر داده بود در نامه خود خطاب به جعفری‌ دولت‌آبادی افزوده است: «آیا این همه سیاهکاری که رخ داد کافی نبود که اکنون ماشین ترور شخصیت همچنان به کار خود ادامه می‌دهد و به دنبال قربانی کردن افرادی دیگر است، آن هم فردی که تنها یک فیلمبردار بوده است، آن هم در شرایطی که من خود مسئولیت تمام آن مستندات را بر عهده می‌گیرم.»

آقای کروبی با یادآوری نحوه مطلع شدنش از این ماجرا و نوشتن نامه به هاشمی‌رفسنجانی و سپس انتشار نامه بی‌پاسخ مانده به رئیس مجلس خبرگان به حملات گسترده حامیان دولت پس از انتشار این نامه اشاره کرده و آورده است: «حال که می‌نگرم، رجاء واثق دارم که تمام آن هجمه‌ها برای آن بود که مجرمین مجازات نشوند و تزلزلی ایجاد نشود در اراده مامورانی که وظیفه‌شان کشتار و سرکوب مردم تعریف شده بود. می‌خواستند با رعب و وحشت سرپوشی بگذارند بر فاجعه‌ای که رخ داده بود.»

دبیر کل حزب اعتماد ملی افزوده است: «اگر من در نامه اول خود صرفا احتمال تجاوزها را مطرح کرده بودم، اینک اما به صورت عقلی و منطقی اطمینان یافتم که این اعمال پلید صورت گرفته است. تشت رسوایی اما از بام افتاد آنگاهی که هویدا شد چندین نفر در کهریزک زیر شکنجه به شهادت رسیده‌اند. به یاد دارید که ابتدا می‌خواستند با پوشش مننژیت روی این جنایت را بپوشانند اما خداوند نخواست و آنها نتوانستند. هجمه‌ها اما مرا مصمم‌تر کرد بر پیگیری جدی‌تر ماجرا. پای سخن قربانیان نشستم تا عمق جنایت را دریابم؛ که البته عده‌ای از مراجعان و شاهدان به دلیل همان فضای ارعاب بریدند و از ظلمی که بر آنها رفته بود به حکم مصلحت‌شان گذشتند و راه سکوت را برگزیدند بلکه آسیب بیشتری نبینند.»

آقای کروبی در بخش دیگری از نامه خود با تشریح نحوه تهیه فیلم اظهارات قربانیان تجاوزهای جنسی و ارائه آن به قوه قضاییه آورده است: «آن چه اما بر سر آن اسناد رفت و توجهی که به آنها شد خود حدیث مفصلی است که شما باید از آن باخبر باشید. ابتدا آیت‌الله دری نجف‌آبادی دادستان وقت کل کشور توسط آیت‌الله شاهرودی به عنوان مسئول پیگیری این ماجرا و بررسی اسناد ما تعیین شد. اگرچه رفتار ایشان در این سمت بسیار معقولانه و منطقی بود اما با باز شدن پای دادستان وقت تهران [سعید مرتضوی] به این ماجرا اوضاع به کلی متحول شد و حقیقت‌یابی جای خود را به ارعاب و لاپوشانی داد.»

این نامزد معترض به نتایج انتخابات با اشاره به حمله نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به دفتر شخصی وی و نیز دفتر حزب اعتماد ملی و توقیف تمام اسناد ومدارک موجود و همین‌طور بازداشت سردبیر سحام‌نیوز و تحت فشار قرار دادن وی افزوده است: «سوال من این است که چطور در زمان شاه خائن وقتی ساواک افرادی را زیر فشار و شکنجه مجبور به تمجید از شاه و اظهار ندامت می‌کرد این حاکمیت بود که مورد تمسخر ما و مردم قرار می‌گرفت، اما حالا خودمان به همان سرنوشت دچار شده‌ایم و توقع داریم که مردم سخن اعتراف‌گونه و ندامت‌خواهانه یک زندانی زیر فشار را قبول کنند و اعتراف‌گیران را مورد تمسخر قرار ندهند؟»

آقای کروبی همچنین در تشریح نوع اعتراف‌گیری از بازداشت‌شدگان رویدادهای پس از انتخابات نوشته است: «زندانیان را برای تمرین اعترافات از چند روز پیش از موعد به محل مقرر می‌برند و از آنها می‌خواهند که اعترافات خود در برابر مردم را تمرین کنند، مبادا که به هنگام نمایش عمومی، خللی در اجرای آن نمایش پیش آید و آنگاه آن چنان از اعترافات سخن می‌گویند که انگار خودشان نمی‌دانند این اعترافات در چه فرایندی تولید شده‌اند. افراد را وادار می‌کنند تا بگویند که در انتخابات تقلبی صورت نگرفته، گویی با اعتراف آنها واقعیت تغییر می‌کند. زندانیان را تحت فشار قرار می‌دهند تا بگویند که به ولایت فقیه آن هم از نوع مطلقه‌اش اعتقاد دارند، حال آن که مشخص نیست که این چه اعتقادی است که باید در گذر از زندان و تحمل فشار زندان انفرادی و مصائب دیگر، بر زبان بیاید.»

دبیرکل حزب اعتماد ملی در ادامه از دادستان تهران خواسته است: «یک بار برای همیشه پروژه اعتراف‌گیری و تواب‌سازی را پایان بخشد و بررسی آن اسناد تجاوزها که در اختیار مقامات قضایی قرار گرفته است را در دستور کار خود قرار دهد.»

وی با اشاره به بی‌توجهی مقام‌های قضایی جمهوری اسلامی به اسناد ارائه شده توسط وی افزوده است: «اسنادی که ما ارائه کرده بودیم همگی در بایگانی ماندند و اکنون من از باب نمونه از شما درباره آن خواهر نجیب و محترمی می‌پرسم که درون اتومبیل ون حوادث تلخی بر او رفته بود و یک نسخه از سی‌دی اسناد آن مظالم را نیز به هیات سه نفره منصوب رئیس قوه قضائیه ارائه کرده بودم و نسخه دیگر آن هم توسط وزارت اطلاعات پس از یورش به دفتر اینجانب توقیف شد. آیا می‌دانید که او پس از احضار توسط وزارت اطلاعات چه سرنوشتی پیدا کرده است؟ من از شما به عنوان دادستان تهران می‌خواهم به حکم وظیفه‌تان پیگیری کنید و آگاه شوید از رفتارهایی که با ایشان شده است و اقرارهایی که از ایشان خواسته‌اند بلکه پیش از نمایش احتمالی آن اعترافات، از پشت پرده نیز باخبر باشید. آیا قبول ندارید که پیگیری چنین پرونده‌هایی بسی مهم‌تر و ضروری‌تر است تا اعتراف‌گیری و تواب‌سازی؟»
رادیو فردا
 
 
===============

 
 
 
 
 
 
دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹

خبر فاجعه را شنیدم

طنز نوشتن کار ساده ای است، سخت ساده است. خبرها را مرور می کنی، سیاستمداران را نگاه می کنی، روبروی تلویزیون می نشینی و با دستگاهی که کانال ها را عوض می کند ورمی روی و بعد از خنده روده بر می شوی، خندیدن ساده است، اما اگر چشمهای فرزاد کمانگر از چند ماه قبل دائما به تو خیره نشده باشد و نگاهت نکند و به فکرت نیاندازد که مگر می توان صاحب این چشم ها را اعدام کرد. خبرش می رسد، فرزاد کمانگر و چهار زندانی کرد دیگر را اعدام کردند. حالا دیگر خنده توی گلویت گیر می کند، انگشت هایت عزا می گیرند که سر کلمات را کلاه بگذارند و بنویسی و بگویند که خندیدیم از این جهان غریب و پر از نیرنگ و فریب. خنده توی چشمهایت یخ می زند، عکس ها عصبانی ات می کند، پایی که آویخته است، چشمی که به جهان بسته شده است، فریادی که در گلو شکسته شده است. چطور می توان طنز نوشت؟

طنز نوشتن کار ساده ای بود، تا دیروز که نامش را می خواندی که فرزاد کمانگر، معلم کرد در زندان اوین در انتظار اعدام است. با خودت می گفتی، چشمهایش را ببین که چه ساده نگاهت می کند. نمی توانند او را بکشند. مگر دلشان می آید؟ گیرم بسیار بی رحم باشند، گیرم شرور، گیرم پلید، ولی چطور می شود بتوانند این چشمها را به روی دنیا ببندند؟ این چشمها را که یکی دو ماه است هر روز نگاهشان می کنی و با آنها حرف می زنی و به نظرت می رسد چقدر ساده است، چقدر معصوم است، چقدر شریف است. حالا می توانی کاغذی جلوی چشمت بگذاری و داستانی بنویسی که مردم قهقهه بزنند. خندیدن ساده است، وقتی خبر فاجعه را نشنیده باشی. فاجعه این نیست که کسی مرده است، هر روز بسیاری می میرند، فاجعه این است که می دانی این چشمها را بیرحمانه به جهان بسته اند. آن وقت است که دستت از قلم خجالت می کشد، کلمه ها رام نمی شوند، دوست ندارند بخندند، روز خندیدن نیست. چطور می توان طنز نوشت؟

طنز نوشتن کار ساده ای است، وقتی که چراغی در خانه روشن باشد. وقتی که صدای مادری که هنوز نمی تواند بفهمد پسرش برای چه باید پشت دیوارها محبوس بماند، نمی لرزد. وقتی صدای برادری را نمی شنوی که می گوید باورمان نمی شود. وقتی صدای خواهری را نمی شنوی که می پرسد، برادر جوانش را که ساده زیسته است و ساده زندگی کرده است و زودتر از آنکه بداند به چه جرمی باید چشمها را به این جهان ببندد، به کدام دلیل کشته اند؟ چراغ خانه تاریک است. مادر به چشمهای تصویری که از پسرش به جا مانده نگاه می کند و به آن آخرین خداحافظی که از او دریغ کردند. حالا دیگر کلماتم از آفرینش خنده شرم می کند، از مادرش، از برادرش، از خواهرش، از شاگردانش، از همه آنها که یک بار به چشمهایش نگریسته اند و از بسته شدن همیشه آن چشمها، گریسته اند. به من بگو که حالا دیگر چگونه می توانم طنز بنویسم؟ در خانه ای که تاریک، در خانه ای که سیاه.

خنده ساده نیست، وقتی که مزد گورکن از جان آدمی گران تر است. خنده ساده نیست، وقتی که دانستن و آموختن جرم آدمی می شود. خنده ساده نیست، وقتی که حرامیان سیاهپوش، امان نامه می دهند به قاتلین بالفطره و آدمکشان گردنه گیر و شب روان قمه کش و حتی خداحافظی را هم دریغ می کنند از چشمهای فرزاد که هنوز خیره به چشمهایت نگاه می کند. می پرسد: چرا؟ و تو پاسخش را نمی دانی، هیچ کس نمی داند که چرا چشمهای مردی که هنوز کودکی چشمخانه اش را ترک نکرده است، باید به آسمان شهر دوخته شود. پاهایش بلرزد و دستهایش سرد شود. خندیدن سخت می شود.

امروز نخواهم خندید، نمی خواهم بخندی، نخند. روز خنده ما خواهد رسید. همچنان که وقتی همه به خیابان آمده بودیم و شهر در دست های ما بود، خنده ها زدیم بر جهان و جهان دانست که خندیدن را یک روز و دو روز می توان از ملتی دزدید، اما بازش می گیریم. نمی دانند، نمی دانند و دیر خواهند فهمید که ترس اگرچه از پوست به تن آدمی نزدیک تر است، اما وقتی که ظلم از حد می گذرد، دیگر جایی برای ترسیدن نمی ماند. و تو نمی توانی بفهمی وقتی که بغض مردمان می ترکد، چه توفانی در انتظار توست. ای کاش می دانستی که خشم، وقتی که با مظلومیت همدست می شوند، چه قدرتی پیدا می کنند. ای کاش می فهمیدی که نباید آن چشمها را به تاق آسمان بدوزی، ای کاش می گذاشتی که بغض شهر فوران نزند، ای کاش می فهمیدی که مردم چقدر کلمه بزرگی است، ای کاش می توانستی بدانی که چشمهای معصوم فرزاد وقتی به ظلم بسته می شود، هزاران چشم را باز می کند. بیدار می کند.

شب بیدارشان کردید. آه که چه موجودات قدرتمندی هستید، شجاعت تان را در هزار کتاب خواهند سرود. دست هایشان را بستید، چه قدرتمند مردمانی بودید. آنان را در تاریک و روشن سحر به مقتل بردید و با شجاعت تمام که ویژه شماست، به دار آویختید. قصه تان را خواهند نوشت، خواهم نوشت. ما برای نوشتن قصه شما رنج ها کشیده ایم. قصه مان را خواهیم نوشت، و شهر خواهد شنید داستان چشمهایی که بسته شدند، تا چشمانی باز شوند.

امروز نمی توانم طنز بنویسم، اما روزی دیگر خواهم نوشت، آنگاه شهر خنده ها خواهد زد، ای کاش می فهمیدی که فرصت چندان نیست. روز خنده ما خواهد رسید. فردا، پس فردا، تا صفحه آخر هنوز بسیار مانده است. تا آخر شاهنامه که خواهیم خندید

روزآنلاین

=======================
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کيهان از همه اتهامات تبرئه شد!
 
 
هيات منصفه مطبوعات: "کيهان" مجرم نيست، ايسنا
 

اعضای هيات منصفه مطبوعات استان تهران نظر خود را در مورد مدير مسوول روزنامه کيهان اعلام کردند.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران(ايسنا)، نظر هيات منصفه مطبوعات به شرح زير است

-هيات منصفه مطبوعات در مورد شکايت شيرين عبادی موضوع افترا به شاکی‌، به اتفاق آرا متهم را مجرم ندانست.

۲-در مورد شکايت شيرين عبادی موضوع انتشار مطالب خلاف واقع، هيات منصفه مطبوعات به اتفاق آراء، متهم را مجرم ندانست.

۳-در مورد شکايت شيرين عبادی موضوع اتهام توهين،‌هيات منصفه مطبوعات به اتفاق آرا متهم را مجرم ندانست.

۴-در مورد شکايت شادی صدر مبنی بر انتشار مطالب خلاف واقع، هيات منصفه مطبوعات به اتفاق آرا متهم را مجرم ندانست.

۵-در مورد شکايت شادی صدر مبنی بر توهين، هيات منصفه مطبوعات به اتفاق آرا متهم را مجرم ندانست.

۶-در مورد شکايت عمادالدين باقی هيات منصفه مطبوعات به اتفاق آرا متهم را مجرم ندانست.

۷-در مورد شکايت مرتضی هاشمی هيات منصفه مطبوعات به اتفاق آرا متهم را مجرم ندانست.

۸-در مورد شکايت ملکشاهی (مهرداد)، هيات منصفه مطبوعات به اتفاق آرا متهم را مجرم تشخيص نداد.

۹-در مورد شکايت ظفرقندی (صابری )، هيات منصفه مطبوعات با اکثريت آرا متهم را مجرم ندانست.

۱۰-در مورد شکايت اکبر اعلمی، هيات منصفه مطبوعات با اکثريت آرا متهم را مجرم ندانست.

۱۱-در مورد شکايت اسفنديار رحيم مشائی، هيات منصفه مطبوعات با اکثريت آرا متهم را مجرم ندانست.

ضمنا هيات منصفه مطبوعات به مدير مسوول کيهان يادآوری ‌کرد که در تنظيم اخبار و مطالب دقت بيشتری به عمل آورد و پس از کسب اخبار موثق اقدام به خبررسانی کند.

گویا نیوز
 

 

====================
 
 

 

 
 
 
 
 
 
بالا بلندان ایران زمین همیشه در اوج اند - حتی بر سر دار، علی کلائی
 
فرزاد اما معلم بود . معلم کودکان کوچک کرد در محروم ترین مناطق ایران که هنوز نمی دانند آیا کردیتشان عامل محرومیتشان است یا امری دیگر ؟ هنوز نمی دانند و کاش ندانند کودکان کامیارانی که عمو فرزادشان برای همیشه از این زمین پست رخت بر بسته است ؟ کاش دلهای کوچکشان را نشکنند و به ایشان نگویند که عمو فرزادشان را بر سر دار کردند تا باز پاکبازی و راست بازی بر اوج قرار گیرد. بر اوج عزت و شرف و نه مانند قاتلان در ذلت و جهالت
 

در آغاز نازی‌ها سراغ کمونیستها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند. من سکوت کردم و لام تا کام حرف نزدم چون کمونیست نبودم. بعد (از کمونیستها) در نخ اتحادیه‌های کارگری رفتند اما چون در شمار آنان نیز، نبودم سکوت کردم. یهودی‌ها را که هدف گرفتند بازهم واکنشی نشان ندادم چون یهودی نبودم. تا اینکه سر وقت خودم آمدند...وقتی خودم را دستگیر کردند... دیگر کسی نبود تا صدایی به اعتراض برآرد.

دیوارهای سلول 44 بند 209 زندان اوین مردی را به خاطر دارند که در ماه چهار یا پنج از سال 86 هجری خورشیدی بر دیوار سلولش شعر بالا را نگاشت. شعر را نگاشت و زیرش را امضا کرد . فرزاد کمانگر

از شعرهایش بر روی دیوارهای بند 209 جز ایران خواهی و برابری طلبی چیزی بر نمی آمد . نامردان بی مروت اعلام کردند که تروریست است . بمب گذار است و می خواهد بکشد . کینه ورزان اما همه را چون خود می بینند . چون اهل قتال اند و کشتن، دیگران را به ترور و خشونت و قتل متهم می کنند . اما معلم کامیارانی قصه ما اینگونه نبود.

از قلمش نمی گویم که جستجویی کوچک در موتورهای جستجوی مختلف قلم خیر اندیش و انسانی اش را حتی پس از سالی و دو سالی و سه سالی و از پس دیوارهای بلند زندان را بر هر منصفی آشکار می کند . از آنچه می گویم که همه دیده اند . از نوشته هایش بر دیوارهای سبز کمرنگ سلول 44 بند 209 زندان اوین . از سال 86 و سلولی که ماهها مردی از دیار مردستان، کردستان در آن ساکن بود.

قلم فرزاد در زندان هم جز آزادیخواهی و برابری طلبی برای همه ایرانیان به امر دیگری نمی اندیشید. زبان فرزاد در زندان هم نه از جنس خشونت و جنایت که از جنس شعر بود و عشق . شعر که زبان گویای انسانیت انسانی است و عشق که جوهره وجودی این بلندمرتبه ترین مخلوقات یگانه قادر متعال. این انسانی که می تواند به جایی برسد که به جز خدا نبیند و همچنین می تواند به جایی برسد که از چهارپایان پست تر شود . انسان صحنه خیر است و شر. انسانی برابری طلب و آزادیخواه چون فرزاد به اوج انسانیت می رسد و به عزت جانبازی در راه عقیده و ایمان نائل می شود و کوردلانی که به قتل او دست زدند خود می دانند که در کجای معادله ارزشگذاری انسانی قرار دارند.

فرزاد اما معلم بود . معلم کودکان کوچک کرد در محروم ترین مناطق ایران که هنوز نمی دانند آیا کردیتشان عامل محرومیتشان است یا امری دیگر ؟ هنوز نمی دانند و کاش ندانند کودکان کامیارانی که عمو فرزادشان برای همیشه از این زمین پست رخت بر بسته است ؟ کاش دلهای کوچکشان را نشکنند و به ایشان نگویند که عمو فرزادشان را بر سر دار کردند تا باز پاکبازی و راست بازی بر اوج قرار گیرد. بر اوج عزت و شرف و نه مانند قاتلان در ذلت و جهالت.

عمو فرزاد را بر خلاف تمامی قوانین و اصول مورد تائید بین ملل کشتند . مگر نه این است که اعدام قتلی حکومتی است و ما و حکومت ما از پذیرندگان اعلامیه 30 ماده حقوق بشر ؟ مگر نه این است که آقایان همین چندی پیش قصد پیوستن به شورای حقوق بشر را داشتند ؟ حقوق بشری شدن آیا با اعدام مخالفین سیاسی ممکن است ؟ آیا چشمهای جهانیان چنین قتل حکومتی را نادیده خواهد گرفت ؟ آیا جهانی در خواب است و تنها آقایان مدعی بیدارند و می فهمند ؟ آیا آقایان به زعم خود از حضرت نوح نیز بیشتر می فهمند و آیا برخی معلم همه رئیس جمهورهای جهانند و آیا برخی ولی همه مسلمین ؟ در کجای اندیشه ناب علوی و نبوی چنین جنایت هایی قابل توجیه است ؟ بنات به اعلام روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران در مورد شخص فرزاد کمانگر اینگونه آمده است : فرزاد کمانگر، دبیر هنرستان کار و دانش شهرستان کامیاران در جنوب استان کردستان، عضو انجمن صنفی فرهنگیان و انجمن زیست محیطی ئاسک (آهو) بوده و با نام مستعار "سیامند" در ماهنامه فرهنگی - آموزشی رویان که به اداره آموزش و پرورش کامیاران تعلق دارد قلم می زده است.

وی که در زمینه حقوق قومی و مسائل زنان فعال بوده، در مرداد ۱۳۸۵ (ژوئیه ۲۰۰۶) به تهران سفر کرده بود به همراه دوستش دستگیر می شود.

بنابر اطلاعیه روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، ماموران کلانتری مولوی در مرداد سال ۱۳۸۵ به دو نفر مشکوک می شوند و یک نفر از آنها دستگیر می شود و یک نفر نیز فرار می کند. در خودروی فرد دستگیر شده، پنج کیلوگرم مواد منفجره کشف می شود.

بعد از آن ماموران با مراجعه به منزل فرد دستگیر شده، فرزاد کمانگر را دستگیر می کنند که به بنابر اطلاعیه دادسرای انقلاب، "در بازرسی از اتاق وی(کمانگر) یک عدد باطری و دستگاه ساعت زمان بندی انفجار بمب کشف می شود."

اولا فردی که بنا به ادعای دادستانی پنج کیلو گرم مواد مخدر داشته کس دیگری بوده نه فرزاد. ثانیا به اعتراف دادستانی در منزل مورد ذکر یک عدد باطری و دستگاه ساعت زمان بندی انفجار بمب کشف شده است.

فرض کنیم که سخن دادستانی درست باشد و بر مبنای حقیقت که البته کسانی که گذارشان به دادستانی و دستگاه قضایی ایران افتاده است در این مسئله قطع به یقین شک خواهند کرد. اما بر فرض صحت :

آیا صرفا داشتن آلت جرم مبنی بر انجام جرم و نتیجتا محاربه و اعدام است ؟ به واقع آیا چنین منطقی بر اساس مدعای دادستانی برای اهل خرد (حتی قبل از اهل قانون و حقوق) قابل پذیرش است ؟ آیا در حکومت علوی چنین بوده است ؟ آیا علی مخالفین را تنها به صرف مخالفت و حتی به صرف داشتن شمشیر در خانه شان گردن می زد ؟ آیا و آیا و هزار آیای دیگر که به هیچ وجه با این قتل حکومتی نمی سازد.

در مورد بقیه هم بنا به سنت دستگاه قضایی همین بساط و همین منوال است . شیرین علم هویی فارسی نمی دانست و تازه در زندان و در بند داشت فارسی یاد می گرفت و منظورش را به دوستان همبندش دست و پا شکسته می رساند .

با این قتلها و اعدامها برگی تازه از برگهای اعمال ضد حقوق بشری در ایران دهه 80 رقم می خورد. زندان، شکنجه، تجاوز، اعدام، انفرادی و هزار جنایت پیدا و پنهان پرونده مرتکبین حکومتی آن را سخت سنگین کرده است.

فرزاد کمانگر رفت . شیرین علم هویی هم، علی حیدریان و فرهاد وکیلی هم و مهدس اسلامیان نیز به همچنین. و این پرونده قتلهای حکومتی و اعدامهای ضد حقوق بشری در ایران هر سال و هر سال سنگین تر می شود.

و این بساط ادامه دارد تا جماعتی خود را حق مطلق و دیگران را باطل مطلق می دانند. تا هرگونه مخالفت با خود را مخالفت با خدا می دانند و مدعای هاله نور و ارتباط با عالم قدسی دارند. تا به جای آنکه خود را خادم مردم بدانند خود را ولی مردم و چوپان مردم می دانند و مردم را رعایا و گوسفندان خویش.

ولی به شهادت تاریخ این قصه بر این بساط نخواهد ماند . تاریخ شهادت می دهد آنانی که آمدند و آنانی که رفتند. و به قول آن شاعر پاک سرشت : الا اي خاك خوزستان تو آنستي كه ديدستي/ سكندرها و قيصرها و لشكرهاي جوشانش . و می توان به جای خاک خوزستان گذاشت خاک ایران و بر سکندرها و قیصر ها مغولها و چنگیزها و تیمورها و غرب و شرق کودتاگر را علاوه کرد. قطار تاریخ راه خود را می رود . حتی اگر آقایان نخواهند .

منابع:

1. http://jomhouri.org/php/view.php?objnr=9646
2. http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8902190134

گویا نیوز

 
 
 
=================
 
 
 
 
این وبلاگ
از اينجا مرتبط است
وب
این وبلاگ
 
 
 
 
از اينجا مرتبط است
 
 
 
وب
 
 
 

بمبهايي كه فرزاد كمانگر گذاشت، با تأخير عمل مي كنند!

 

فرزاد كمانگر، معلم ساده مناطق محروم كردستان را صبح امروز يكشنبه اعدام كردند؛ به جرم "بمب گذاري"! به همراه او چهار تن ديگر از شهروندان كرد را نيز به همين اتهام اعدام كردند. چيز غريبي نيست! وقتي يك ملت را "فريب خورده" مي نامند و وقتي سران جنبش سبز را "عامل صهيونيست ها" مي خوانند، نبايد هم توقع داشته باشيم كه يك معلم ساده را با اتهامي بهتر از اين به دار بياوزيزند؛"بمبگذار"!

به عقيده من، "فرزاد كمانگر" بمب گذار بود، منتها هم بمبي كه كار گذاشت متفاوت از بمبهايي است كه مي گويند و هم زمان عمل كردن آن بمبها هنوز فرا نرسيده است! او از آن بمب هايي نكاشته كه ويران مي كنند، كه منفجر مي شوند و كساني را به كشتن مي دهند. او در دل كوچولوي دهها بچه ي روستايي اين ديار مصيبت زده، بذر آگاهي و عشق كاشته است. اين بذر، كه بمبي جادويي است، مخرب و ويرانگر نيست، سازنده است و ديرپا.

از نگاه رژيمي كه دشمن آگاهي و عشق است، فرزاد در دل همه آن بچه هاي معصوم بمب كار گذاشته است و اين جرم سنگين تري است از كشتن آدمها، كه خود نظم اسلامي در آن تبحر دارد. بمب هايي كه فرزاد كاشته، روزي "با تأخير" عمل خواهند كرد. بمب هاي فرزاد، به جاي كشتن، فرياد زندگي و عدالت و آزادي را همه گير خواهد كرد و همين است كه عقوبت مرگ را براي او رقم زده است.

ترديد ندارم روزي كه اين بچه ها بزرگ مي شوند، چاشني آن بمبهاي آگاهي و عشق در نهاد پاكشان "عمل" خواهند كرد و جهل و خرافه را از ذهن اين ديار پاك خواهند كرد. در فرداهايي كه متعلق به آنان است، شايد آگاهي و عشق به درجه اي از رونق برسند كه ديگر نتوان با حكمي ظالمانه، كسي را بابت افكار و عقايدش به زندان برد، شكنجه كرد و به دار آويخت. آنها مي توانند فرداهاي باشكوهي را كه ما بايد با نهايت دقت و دانش بسازيم، به فرداهاي باشكوه تري تبديل كنند. بچه هاي فرزاد، براي تصاحب فرداهاي آزاد و آباد، مصمم و اميدوارند. اين را در نگاه دانش آموزان محروم و معصوم و فهيم فرزاد در كردستان مي توان ديد و فهميد.

 

روزنوشته های بابک داد

http://babakdad.blogspot.com/2010/05/blog-post_09.html

 

***************************

این ایمیل را برای دوستان خود نیز ارسال کنید. رسانه شمایید

جهت عضو شدن در گروه ايران ما. كافي است كه به آدرس زير يك ايميل ارسال کنید. لازم نيست كه هيچ چيزي در ايميل بنويسيد. سپس یک ایمیل از جانب گروه دریافت خواهید کرد و باید روی لینک داده شده در ایمیل کلیک کرده و درخواست خود را تایید نمایید.
OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com

چنانچه مایل به دریافت این ایمیلها نیستید برای لغو عضویت خود به آدرس زیر یک ایمیل ارسال کنید و لازم نیست که در ایمیل چیزی بنویسید:
OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com

--
---------------------------------------------------------------------------------------------------
You received this message because you are subscribed to the Google Groups "OurIran" group.
To post to this group, send email to OUR_IRAN@googlegroups.com
 
To unsubscribe from this group, send email to OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com
 
To subscribe to this group, send and email to OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com
 
For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/OUR_IRAN?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر