۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

yadash gerami,raavanash shad

 Fwd: FW: در روز 17 دی ماه 1314 چه گذش
>>>>>>>>تاریخ را آنگونه که بوده بخوانیم در روز 17 دی ماه 1314 چه گذشت  و پروین اعتصامی چی سرود برای چنین روزی و برای ثبت آن در تاریخ »  
>>>>>>>رضا شاه پهلوی در 17 دی ماه 1314 کشف حجاب را رسما اعلام کرد و در مراسمی که در جشن پایان تحصیلی دختران در دانش سرای مقدماتی تهران بر گزار شد چنین سخن گفت:  

>>>>>>>«بی نهایت مسرورم که می بینم خانم ها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی برده­اند،
>>>>>>>همانطور که خانم تربیــت اشاره نمودند، زنهای این کشـــــــور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند استعــــداد و لیـــاقت ذاتی خود را بــروز دهند بلکه باید بگویم که نمی توانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بلاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا می رونـــد علاوه بر امتیـــاز برجستـــه مادری که دارا می باشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهره مند گردند.
>>>>>>>مــــا نباید از نظر دور بــداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمی­آمد یعنی نصف قوای عامله ی مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه از زنها برداشته نمی شد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمی آمدند، خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه می افتاد و در آن موقع سرشماری می کردند و می خواستند تامین آذوقه نمایند.
>>>>>>>من میل به تظاهر ندارم و نمی خواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمی خواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید.
>>>>>>>من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم.
>>>>>>>ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز بروز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیک بختی مردم قدم برداشته شود.
>>>>>>>شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شده­اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذارده اید. بدانید وظیفه­ی شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیت کننده­ی نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانم های دانشمند این است که در زندگی قانع باشید و کار نمائید و از تجمل و اسراف بپرهیزید.»
>>>>>>> 
>>>>>>>
>>>>>>>سعادت آتیه در دست شماست 
>>>>>>>
________________________________

>>>>>>>بر اساس بخشی از سخنان رضا شاه، پروین اعتصامی شعر گنج عفت « زن در ایران » را سروده است و اگر دقت کنید شروع این سروده با بخشی از سخنان رضا شاه آغاز می شود.
>>>>>>> 
>>>>>>>
>>>>>>>زن در ایران، پیـش از این گویی که ایرانی نبود          پیــــشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشــــــانی نبود
>>>>>>>زندگی و ‌مــــرگش اندر کنج عزلت‌ می‌گذشت          زن چه بود آن روزها، گــــر زان که زندانی نبود
>>>>>>>کس چو زن، انـــدر سیاهی قرنها منـــزل نکرد          کس چو زن، در معبــد سالوس قــربانی نبود
>>>>>>>در عدالتخانـــــه‌ی انصاف، زن شاهـــد نداشت         در دبستان فضیـــلت، زن دبستـــــــانی نبود
>>>>>>>دادخواهیهـــــای زن می‌مانــد عمری بی‌جواب         آشکارا بـــــــود این بیــــــداد، پنهـــــــانی نبود
>>>>>>>بس کســـان را جامه و چوب شبانی بود، لیک        در نهــــــــادِ جمله گـــرگی بود، چــوپانی نبود
>>>>>>>از بــــــرای زن به میــــــدا ن فــــراخِ زنــــــــدگی        ســرنوشت و قسمتی، جز تنگ میــدانی نبود
>>>>>>>نـــــور دانـش را زچشم زن نهـــان می‌داشتند         این نـــــدانستن ز پستی و گرانجـــــــانی نبود
>>>>>>>زن کجــا بافنــده می‌شــد بی‌نخ و دوک هنـــر        خـــــــرمن و حاصل نبـــود آنجا که دهقانی نبود
>>>>>>>میـــوه‌های دکّـــه‌ی دانش فراوان بــــود ، لیک        بهــــــــر زن هــــرگز نصیبی زین فـــــراوانی نبود
>>>>>>>در قفـــــــس می‌آرمید و در قفس می‌داد جان       در گلستــــان، نام از این مـــــرغ گلستانی نبود
>>>>>>>بهـــــــر زن، تقلیـــد تیه فتنه و چـــــاه بلاست        زیـــــــرک آن زن کاو رهش این راه ظلمانی نبود
>>>>>>>آب و رنـــگ از علم می‌بایست شــــرط برتری         بـــــــــا زمـــــــرّد یاره و لعل بـــــــدخشانی نبود
>>>>>>>جلوه‌ی‌صد‌‌پرنیان ،‌ چون‌یک قبای‌ساده نـیست        عـزت از شایستگی بود، از هوســــــرانی نبود
>>>>>>>ارزش پوشنده، کفش و‌ جامــــــه را‌ ارزنده کرد         قــــدر و پستی، با گـــرانی و بـــــه ارزانی نبود
>>>>>>>ســــادگی و پاکی و پرهیز، یک یک گــــوهرند         گــــــوهر تابنـــــده، تنهـــــا گوهـــــر کانی نبود
>>>>>>>از زر و زیور چه سود آنجا که نــــادان است زن        زیـــــــور و زر، پــــرده‌پـــــوشِ عیب نادانی نبود
>>>>>>>عیب‌ها را جامه‌ی پرهیز پوشانده‌ست و بــس        جامـــــــه‌ی عجب و هـــ وا، بهتر ز عریانی نبود
>>>>>>>زن سبکساری نبیند تا گـرانسنگ است و پاک        پـــــاک را آسیبی از آلــــــوده دامـــــــانی نبود
>>>>>>>زن چو گنجور است‌و عفت،گنج و حرص‌و ‌آز،دزد        وای اگـــــــر آگـــــه از آیین نگهبــــــــــانی نبود
>>>>>>>اهـــرمن بر سفره‌ی تقو ی نمی‌شد میهمــــان       زان که می‌دانست کان جا، جای مهمانی نبود
>>>>>>>پا بــــــه راه راست بایــــد داشت، کاندر راه کج        تـــــوشه‌ای و رهنمـودی، جــــز پشیمانی نبود
>>>>>>>چشم و دل ر ا پـــرده می‌بایست، امـا از عفاف       چــــــادر پـــــــوسیــــــده، بنیاد مسلمانی نبود
>>>>>>>خسروا، دست تـــــوانای تــــو، آسان کــــرد کار        ورنـــــــه در این کـــار سخت امیــد آسانی نبود
>>>>>>>شه‌نمی‌شد گر‌در این گمگشتـــه کشتی‌ناخدای     ســــــاحلی پیـــــدا از این دریــای طوفانی نبود
>>>>>>>بایـــد این انـــوار را پروین بـــــه چشم عقــل دید      مهــــــر رخشان را نشایـــــد گفت نــورانی نبود                                   « پروین اعتصامی»

Sam Angoor

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر