۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

بياد داريوش رفيعي -ملكه گلها

به یاد داریوش رفیعی

بازنویسی از شماره 30 مجله رادیو ایران بهمن 1337 بوسیله خانم نسرین طارمی

 

رفیعیرفیعی از جمع هنرمندان دوری گزید در حالی که همه بر جوانی و صفا و یکدلی و آزرم وی حسرت می خورند و در مرگش سوگوارند. تنها آهنگ جانسوز این جوان تیره روز موجب محبوبیتش نشده بود بلکه صفات برجسته دیگری داشت که در کمتر کسی نظیر آن را می توان یافت.

من داریوش رفیعی را چند سال پیش در منزل دوستی برای نخستین بار دیدم. حالتی پریشان داشت و در همان چند لحظه زودگذر که در کنار ما بود، با وسایل مختلف موجبات فنای خویش را فراهم می ساخت و با سماجت عجیبی در قطع رشته حیات خود کوشا بود.

دلم برای جوانی و گرمی صدا و هنرمندی او بسی سوخت. نصیحتش کردم و عواقب شوم این طرز زندگی را به رخش کشیدم. ولی او مثل این بود که خود بهتر از هر ناصحی پایان عمر خود را دیده و می دانست که بزودی از این سرای سپنج رخت برخواهد گرفت و شاید از همین جهت بود که کوشش اش در نیستی خود روزافزون بود.

به راستی جای تاسف است که برخی از هنرمندان به ارزش واقعی هنر خود پی نبرده و نمی دانند که وجود آنها تنها از ایشان نیست، بلکه دیگر مردم هم در آن سهیم اند و شاید اجتماع این حق را بدانها ندهد که هرکار که خواستند بکنند و در فنای خویش بکوشند به تصور این که کسی به ارزش واقعی هنر ایشان پی نبرده است.

به هر حال با درد و افسوس باید بگوییم که رفیعی رفت و دیگر آن صدای گرم و شیوایش از رادیو شنیده نمی شود و جوانی اش بر باد رفت و شمع وجودش به خاموشی گرایید، در حالی که جز چند حلقه نوار، دیگر اثری از وی بر جای نمانده است.

ناله های روحگداز، لحن گرم، شیوایی نوا از اختصاصات نغمه این جوان تیره روز بود. جمله آهنگهایی که رفیعی خوانده است و هر بیتی که از دهان او بیرون آمده صحنه ای از زندگانی فنا شده او را در بردارد و همین صحنه های غم انگیز است که صدای او را جاذب تر از نوای دیگران ساخته است. رفیعی با این که وسایل زندگی از هر حیث برایش مهیا بود، بخاطر اعتیاد اتی که داشت نتوانست آنطور که باید از تظاهر حیات لذت برد و براستی می توان گفت که زندگانی او سراسر با غم و اندوه و تیره روزی و ناشکیبایی به پایان رسید و همه این ابتلائات را او به دست خویش برای خود تعبیه کرده بود.

داریوش رفیعی که اکنون بیش از یک ماه است روی در نقاب خاک کشیده از خاندان نجیب و اصیلی از مردم کرمان است که کودکی را در دیار خود گذرانیده و جوانیش در تهران سپری شده است و پس از آن که به بیماری کزاز مبتلا شده و در بیمارستان پهلوی بستری گردید چون بدنش مقاومت چندانی نداشت، تاب نیاورده از جهان رفت و در کنار مرقد ظهیرالدوله صفاعلی در قریه امامزاده قاسم تهران مدفون گردید. خدایش بیامرزاد و با فرشتگان محشور بدارد.

 

ملکه گلها  دانلود

آهنگساز : مجید وفادار

ترانه : کریم فکور

خوانندگان : رفیعی و الهه

مایه : بیات اصفهان

 

عشقت ای گل خندان کرده به پا شور و نوا در دل من    بازآ تا که بسازد دست وفا قلب تو را مایل من

باز آن ملکه گلها غم دل ما را درمان سازد          شادم از آن گل رویش که خرمن مویش پنهان سازد

یاد لعل خندان دو دیده عاشق را گریان سازد                  دردا سیل اشکم بنای امیدم را ویران سازد

خوش بود جوانی    عشق و زندگانی     با آن یار جانی      

 سازد عروس بهاری در عالم یاری محزونم                       دارم ز دیده ام سیلی ز دوری لیلی مجنونم

بشنو ترانه بلبل ز غم رخ گل در این چمن                       دارد گله فراوان ز عشوه خوبان این قلب من

در فراق روی تو ای پری جان سوزد غم دل من

بی تو باشد در بزم زندگی اشک و خون می و گل من

از دیدار آن لعل ارغوان گل شرم آرد به چمن                       تاب موی تو حال روی تو برده تاب دل من

سوز عاشقان ناز گلرخان راز دلبری می کند عیان

یک تبسم از آن دو لب بتا می کشاند از قلب عاشقان آه

بختم در جدایی ز غم تو برگشته چون مژگانت               برده خواب شیرین ز دیده بیدار من چشمانت

آه در قلب سنگ تو هرگز آه سوزانم نکند اثری 

وای بر من و عشق من گر بعد از این شام غم نبود سحری

خندد بر این دل شیدا ملکه گلها چون جام می     ساقی از آن می باقی روانه کن جامی بر سوی وی

شادم زآنکه یکدم سر مرا دامان او بالین است  

با این عشق و مستی به عاشقان زندگانی شیرین است
 
با تشكر از سعيد انصاري
ارسالي:محسن سليماني

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر