۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

Re: ??????? ????? ????? ?? ?????? ???? ?????

 

درود بر دوستان گرامی

دو غزل از غلامرضا محمودی شاعر جنوبی در والس ادبی

http://www.valselit.com/article.aspx?id=1670

 

راه وفا

 

بلبل اگر ز داغ دل گل خبر نداشت

گل هم خبر ز ناله‏ی مرغ سحر نداشت

 

آلاله گر ز خون شهیدان نمی‌شکفت

داغش به دل، شقایق خونین جگر نداشت

 

می‌سوخت داغ فرقت پروانه، شمع را

پروانه گر ز سوختن خود خبر نداشت

 

می‌خواست سرو دعوی آزادگی کند

مسکین خبر ز تیشه و زخم تبر نداشت

 

نامش ز لوح سینه‏ی تاریخ محو شد

هر ملتی که قصه صبر و ظفر نداشت

 

بر من مگیر ناوک مژگان که از ازل

این کشته‏ی فتاده به خاک تو، سر نداشت

 

در عمر خویش لذت دیوانگی ندید

آن کو دلی به کوچه و چشمی به در نداشت

 

خرم کسی که راه وفا جست، گر چه هیچ

جز اشک و آه حاصل از این رهگذر نداشت

 

جانم فدای درگه حافظ که فقر را

دامن به آب چشمه‏ی خورشید تر نداشت

 

"پاییز" برگ سبز تعلق ز دل زدود

زیرا مجال حسرت سود و ضرر نداشت

 

 

 

 

 

باغ سوخته

 

نی قوم لوط و نی ز نیای سکندرم

نی هرزه گرد لولی سرمست دیگرم

 

مست خراب گمشده‌یی در خلیج اشک

آن شروه خوان عاشق شب‌های بندرم

 

تندیس ناشیانه‏ی مردی شکسته‌ام

آن صخره‌ام که موج، زند مشت بر سرم

 

"من" ناخدای کشتی طوفانی "خود"‌ام

جاشوی خسته‏ی به فراق "تو" اندرم

 

خواهم که این شکسته رسانم به ساحلی

دریای اشک دیده گشوده برابرم

 

هر سو به عجز رو کنم و نیست مامنی

طوفان گشاده دست به تاراج پیکرم

 

برگ امید نیست در این باغ سوخته

"پاییز"م ای عزیز مگو دیر باورم

 

 

همیشه دلشاد باشید!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر