۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

اندرزهایی از «سیاستنامه» خواجه نظام الملک طوسی

گفته می­شود، در تواریخ اینچنین آمده است، که سیاستنامه خواجه - وزیر ملکشاه سلجوقی – توسط منشی او که رئیس خزانه بود انشاء شده است. چنانچه این اطلاعات صحیح باشد آنچه در ادامه می­خوانید به قلم محمّد مغربی است که به دستور خواجه نظام­الملک طوسی یکی از غنی­ترین و گهربارترین سیاست­نامه­های فرهنگ ایرانی را به رشته تحریر درآورده است. ابتدا بخشی از مقدمه را تحت عنوان «در سبب نهادن کتاب» بخوانیم:

«سبب نهادن این کتاب آن بود که ... ملکشاه ... چند کس را از بزرگان و پیران و دانایان فرمود که هر یک در معنی مملکت ما اندیشه کنید و بنگرید تا چیست که آن در عهد ما نه نیکوست و بر درگاه و دیوان و بارگاه و مجلس ما شرط آن به جای آرند. و بر ما چه پوشیده شده است و کدام شغل است که پیش از ما پادشاهان شرایط آن به جا می­آورند و ما نمی­کنیم. و نیز هر چه از آیین و رسم ملوک گذشته بوده است آن تعلّق به دولت و ملک سلجوقیان همه بنویسند و برای ... عرضه کنند تا ما تامل کنیم و بفرماییم تا پس از این کارهای دینی و دنیاوی بر قاعدۀ خویش رود و هر شغلی به جای آورده باشد و آنچ نه نیک است از آن بازدارند. چون خدای عزوجل جهان را به ما ارزانی داشت و نعمت بر ما تمام گردانید و دشمنان ما را مقهور کرد، نباید که هیچ چیز در مملکت ما بعد از این ناقص باشد...» (صص ۱-۲)

درباره مخالفان مردم که خود را لباس مخالفت با دولت می­پوشانند اما پس از چندی ظاهر شیطانی آنان بر همگان آشکار خواهد شد و باعث عقب افتادگی اقوام و ملت می­گردند و هیچ سودی ندارند، می­گوید:

«... اگر .... هیچ این دولت ... را از آفتی حدیثه رسد یا آسیبی ... پیدا شود، این سگها از نهضت بیرون آیند و بر این دولت خروج کنند و دعوی شیعت و قوّت ایشان بیشتر از رافضیان و خرمدینان باشد و هرچه ممکن باشد کرد از فساد و قیل و قال و بدعت چیزی نگذارند. به قول، دعوی مسلمانی کنند و به معنی، فعل کافران دارند ... هیچ دشمن از ایشان شوم­تر و به نفرین­تر نیست و ملک خداوند عالم را هیچ خصمی از ایشان بتر نیست و کسانی که امروز در این دولت قوّتی ندارند و دعوی شیعت می­کنند از این قوم­اند و در سِرّ کار ایشان می­سازند و قوّت می­دهند و دعوت می­کنند و خداوند عالم را بر آن می­دارند که خانۀ بنی­عباس را بردارد و اگر بنده غطا از سر این دیگ بردارد بس رسوایی بیرون آید.» (صص ۴-۱۹۳)

چنانچه جامعه سالم باشد یعنی مردمان دچار فقر فرهنگی نگردیده باشند، فرمانروای نیک و اهل تقوا و فاضل حاکم می­گردد و آنگاه کارها به آسانی انجام می­گیرد و اجتماع به انتظام می­افتد و امور مردم و مملکت به عدل و نیک رفع می­گردد. خواجه نظام­الملک می­گوید:

«... که چون روزگار نیک فراز آید و زمانه بیمار نگردد، نشانی آن باشد که پادشاه نیک پدید آید و اهل فساد را مالش دهد و وزیر و پیشکاران او نیک باشند و هر کاری، کاردان را فرماید که اهلیت دارند و دو شغل یک کس را نفرمایند و پادشاه از رعیّت پرسیده باشد و کودکان را برنکشد و تدابیر با پیر و دانایان کند و کارها به قاعدۀ خویش باز برد تا کارهای دینی و دنیاوی به نظام بود و هر کسی را به اندازۀ کفایت او عمل بود و هرچه به خلاف این رود رخصت ندهد و کمابیش کارها به ترازوی عدل و سیاست راست گرداند.» (ص ۱۸۳)

در ضرورت حفظ و حراست از دین و احترام به روحانیون و گوش سپاردن به آوای زاهدان و اندیشمندان و بر تن کردن خصایل نیکو، حاکم را چنین نصیحت می­کند:

«بر پادشاه واجب است در کار دین پژوهش کردن و فرایض و سنّت و فرمانهای خدای تعالی به جای آوردن و کار بستن و علمای دین را حرمت داشتن و کفاف ایشان از بیت­المال بدید آوردن و زاهدان و پرهیزکاران را گرامی و عزیز داشتن و واجب چنان کند که در هفته یک یا دوبار علماء دین را راه دهد و امر حق تعالی از ایشان بشنود و تفسیر قرآن و اخبار رسول صلّی الله علیه و سلّم بشنود و حکایات پادشاهان عادل بشنود ... نیکوترین چیزی که پادشاه را باید، دین درست باشد زیرا که مملکت و پادشاهی و دین همچون دو برادرند، هرگاه که مملکت اضطرابی دارد، در دین خلل آید و بددینان و مفسدان پدید آیند و هرگه که کار دین با خلل باشد مملکت شوریده بود و مفسدان قوّت گیرند.» (صص ۴۳-۶۲)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر