۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

Re: " حكايت شجريان"

 

آن شنیدستم که در اقصای دور

ناتوان شاعربگفتی شعر کور

او بگفتی گم شده آواز خوان پیر ما

او بگفتی گم شده استاد زیر دست و پا

شرم بادت، ربنای او از آن ماست

رابنایش تا ابد در پیش ماست

او اگر دور است، جایش در درون قلب ماست

آن صدای پر طنین در گوش و هم در هوش ماست

چون نباشد چاپلوسی در درون و جسم او

آن خس خاشاک باشند در درون ذهن او

او بخواند از برای مردمش

نی برای زور گوی دور از مردمش

تو چه دانی از هنر ای امیر عاملی

باز گرد از این دروغت یک دمی

 


Hojjat Ghahramani wrote:
با درود به همه ی یاران رادیو گلها
چند نکته برایم جالب است، هر مهمل گوی هرزه ای که تا چند صباح پیش در حضور ادیبان و بزرگان مجالی برای عرض اندام نداشت تا میدان را خالی دید یاوه ای سرود و "شاعر متعهد!" نامیده شد! و چه بسیارند از این شعرای متعهد! سریال شبهای برره را به یاد آورید و آن شاعر چاق و خوش بیان: "بَگوری برره"!!
با عرض پوزش به خاطر استفاده از برخی کلمات در جواب آن مردک نوظهورِ متعهدی!! که برای تمکین خاطر اربابان چنین هذیان بر زبان رانده است


شجریان؛ همیشه سبز و سربلند

آن شنیدستم ادیبی خوش بیان!!!!

کرده رو سرّی ز اسرار نهان

دست در تمبان خود کرده فرو

شعری از خشتک سروده ناگهان!

یاوه ای گفته است و دُم جنبانده است

از برای استخوانی چون سگان

نامی از استاد گویا برده است

دست و رو ناشسته، ناشسته دهان

یادی از عهد شبابش کرده است

نان و ریحان و کبابِ دُمبَلان

آنچه هنگام تناول می شنیدی ای ادیب!

سوتِ خَربان بوده از بهرِ چرای استران

کج نشین و راست گو؛ داری ویارِ "ربّنا"

همچو آن مجلس نشین ملّای بی چاک دهان؟

"ربّنا" نام اله است ای زبون هرزه گو

کی رود نام خدا از یاد و جان عاشقان

تا کنون برگو کجا بودی نهان

چون که میدان شد تهی ناگه چو جن گشتی عیان؟!

یار ما از ماست، از خاشاک و خس

نی چو تو از زَرّ آغشته به خون این و آن

یار ما سبز است همچون سروِ ناز

نی چو تو پوسیده خاری در کفِ بادِ خزان

یار ما چون گیرد آغاز سماع

دست و سر در عرش افشانند جمع قدسیان

 




From: mohsen soly <mohsen.soly@gmail.com>
To: hjtghrmn@yahoo.com; Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com
Sent: Thu, September 23, 2010 8:09:23 AM
Subject: Re: " حكايت شجريان"

دوستان عزیزم
مگر غیر از این انتظار داشته اید. در طول تاریخ مگر حکومت ها با مردم و هنر  و هنر مند پاک بهتر از این رفتار کرده اند. مگر فردوسی را بر بلند آسمان نشانده اند. مگر حلاج را بر تخت نشانده اند مگر حافظ حاکم شده نه هماره هنر و هنر مردمی مدافع حقوق مردم بوده و طبعا مشتی ابن الوقت و بادنجان دور قاب چین برای  منافع زود گذرشان مردم و هنرمندان را کوبیده اند اما آنکه در عرصه تاریخ مانده و راه و روحش جاودان است آن است که در راستای معرفت و خرد بشری گام برداشته و با مردم بوده است. پس با تف سگ آب دریا نجس نمی شود. بگذار اینان هم آویزان به زندگی چند صباحی خوش باشند. در میان هنرمندان این دوران استاد جاودانه شده است حتی اگر او را هم بکشند
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
شاد زی تندرست و کامروا
محسن سلیمانی

2010/9/22 Hojjat Ghahramani <hjtghrmn@yahoo.com>
با درود به همه ی یاران
در جواب این اهانت ها به استاد تنها این شعر زیبنده این نامردمان است

خر چه داند قیمت نقل و نبات؟



From: Hamzeh <hamzeh856@gmail.com>
To: دوستان راديو گلها <friends-of-radio-golha@googlegroups.com>
Sent: Wed, September 22, 2010 1:21:02 PM
Subject: " حكايت شجريان"

درود به موسيقي دوستان
به دو لينك زير سري بزنيد من لينك ها را ديدم، سوال و همش سوال در ذهنم ايجاد گشت چه مي گذرد پشت پرده ها؟؟ به من بگوئيد


  لينك 1                         لينك 2        



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر