روزی ز سـر سنگ عقابی به هوا خاست
بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست
از راستی بال منی کرد و همی گفت:
"کامروز همه ملک جهان زیر پر ِ ماست!"
ناکه ز کمیگاه یکی سخت کمانی،
تیری زقضا و قدر اتداخت بر او راست
چون نیک نظر کرد پر ِ خویش در آن دید
گفتا: "ز که نالیم که از ماست که بر ماست!"
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
مرضیه یک جان شیفته بود. شیفته آزادی و آزادگی
پیرانه سر تازه عاشق شده بود! یا نه از همان اوّل عاشق بدنیا آمده بود
براستی شور بپا میکرد. فتوّتش دوروبریهای جوانتر را شرمنده میکرد
فروتنی و انسانیت که دیگر نگو ونپرس.امّا خوب خوب میدانست کجاایستاده است
و دارد چکارمیکند.برای همین هم سرازپا نمیشناخت .آیا این صاحب همان صدائی است که
بسی دست نیافتنی مینمود! تمام خاطرات خرد سالی و جوانسالیت مملو از
صدای اوست. موقع تمرین آنقدر شوروشوق ایجاد میکرد که گذر زمان صفر صفر مینمود
سربسر بچه هاهم میگذاشت .فتوّت . راستش خجالت میکشم بجای فتوّت بگویم جوانمردی
مگر اینکه سیلاب آخر معنی منسوب به نر( نرخر ) نداشته باشه
خدای من دوشنبه این عصاره زندگی را چطور ی باید زیر خاک گذاشت آنهم در چه ناکجائی
امّا مسلما تئو برادر باوفا وفداکار وانگوگ میهمان بافتوّتش را با گرمی میپذیرد
جواد جمشیدی
From: seti.ch1@gmail.com
Date: Thu, 14 Oct 2010 21:22:13 +0330
Subject: يكنفر به من جواب بدهد! - نامهء يك دوست
سلامي چو بوي خوش عشق به ميهن و هم ميهندر زير نامهء يكي از دوستان را بخوانيدحرفهاي بسيار مهمي است و سوالاتي كه همواره بي پاسخ ميمانندنام و مشخصات ايشان را به رسم امانت حذف و مطلبشان را در وبلاگ ثبت نمودمبا سپاسبه اميد صبح و آفتاب درخشنده و مهربانستاره.تهران---------- Forwarded message ----------
From: mohammad b <........@yahoo.com>
Date: 2010/10/14
Subject: Re:بانوي آواز ايران مرضيه از ميان ما رفت
To: setareh <seti.ch1@gmail.com>سلام ستارهء عزيزحرف شما درست است، آنها نميميرند. ولي تا وقتي هم هستند در ظلمت و تاريكي و نااميدي و فراموشي و بي اعتنايي زندگي ميكنندمرضيه اولين خوانندهء زن برنامهء گلها بود. 17 سال خانه نشين شد و صداي سحر انگيزش از حنجره اش بيرون نيامد. نعمتي كه كه خداوند در نهاد ايشان قرار داده بودمگر چند خواننده مثل قمرالملوك و مرضيه هست؟گلپا 25 سال اجازه نداشت آواز بخواند. بعد از 25 سال بايد در كشورهاي بيگانه بخواند! 25 سال حنجرهء طلايي اش كجا بود؟ايرج به زندان رفت. جليل شهناز مريض در گوشهء خانه اي افتاده كه از خودش نيستپايور 10 سال از مريضي رنج ميبرد و حتي يك پرستار نداشتدر ملاقاتي كه با خداوندگار ني " استاد حسن كسايي " داشتم، بسيار شكوه ميكرد و مي گفت هنرمنداني كه ساليان سال براي سرفراز نگه داشتن نام اين سرزمين زحمت كشيده اند و خون دل خورده اند، حتي يك حقوق بازنشستگي و بيمه ندارندمن دل خيلي پري دارم و اينجا مجال صحبت نيست. چرا اسطوره هاي هنر ايران بايد در غربت زندگي كنند و در غربت بميرند؟نسل جوان ما كداميك از اين ستاره ها را ميشناسند؟ مگر چند تن ديگر از كاروان موسيقي ايران باقي مانده اند؟فرهنگ شريف، ظريف، لطفي، گلپا،.....يكنفر به من جواب بدهد و مرا متقاعد كند---------- Forwarded message ----------
From: setareh <seti.ch1@gmail.com>
Date: 2010/10/13
Subject: بانوي آواز ايران مرضيه از ميان ما رفت
To:بعضيها هرگز نميميرند چون عشقشان و زيبايي زندگانيشان همواره طراوت بخش دلهاستنام و ياد و هنرش زنده و جاودانفقدانش را به خانوادهء گرامي ايشان و تمام هنردوستان و به تمامي باورمندان به عشق و انسانيت، تسليت ميگويمبا مهرستاره.تهرانمنبع: ويكي پديامَرضیه نام هنری اشرف السادات مرتضایی خواننده ایرانی بودمرضیه در سال ۱۳۰۴ در تهران بدنیا آمد و در ۲۱ مهرماه سال ۱۳۸۹، در ۸۵ سالگی در اثر بیماری سرطان در پاریس درگذشت. . پدر و مادرش از یک خانواده هنردوست بودند و هنرمندانی از قبیل مجسمهساز، نقاش و مینیاتوریست و موسیقیدان در فامیلش زیاد بودند. اما مادرش بود که بطور خاص او را تشویق به خواندن کرد و در همه دوران زندگیاش از او پشتیبانی میکرد
:وی در مصاحبهای درباره خود گفتهبود«درزمانی که خانوادههای ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدر من با وجود که یک فرد روحانی بود مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیر عادی بود و درعین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسهای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی و هم چنین یک صدای خوب. در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای او را تأئید میکردند و همچنین تئوری موسیقی را باید بخوبی میدانست. من سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم پیش از اینکه شروع به خواندن کنم.»مرضیه در سال ۱۹۴۲ (۱۳۲۲ خورشیدی) به جهان هنر موسیقی وارد شد. نخستین بار در یک تئاتر که نمایشنامه شیرین و فرهاد را اجرا میکرد (تئاتر باربد) در نقش شیرین بازی کرد.این نمایش ۳۷ شب روی صحنه بود که برای او یک موققیت بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال زیاد مردم مواجه شد
مرضیه به سرعت نظر استادان موسیقی را به خود جلب کرد و نخستین زنی بود که توانست در برنامه گلها آواز بخواند.[نیازمند منبع] مرضیه در حدود ۱۰۰۰ آواز در دوران شکوفایی هنریش خواند که در ارتقای موسیقی ایرانی بسیار اثرگذار بودبهارم، دخترم، از خواب برخيز
شکرخندي بزن، شوري برانگيز
گل اقبال من، اي غنچه ي ناز
بهار آمد تو هم با او بياميز
بهارم، دخترم، صحرا هياهوست
چمن زير پر و بال پرستوست
کبود آسمان همرنگ درياست
کبود چشم تو زيباتر از اوست
بهارم، دخترم، نوروز آمد
تبسم بر رخ مردم کند گل
تماشا کن تبسم هاي او را
تبسم کن که خود را گم کند گل
بهارم، دخترم، دست طبيعت
اگر از ابرها گوهر ببارد؛
وگر از هر گلش جوشد بهاري؛
بهاري از تو زيباتر نيارد
بهارم، دخترم، چون خنده ي صبح
اميدي مي دمد در خنده ي تو
به چشم خويشتن مي بينم از دور
بهار دلکش آينده ي تو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر