۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه

Re: شعر حافظ

 

 

درود بر جناب هندیانی، سعیدپور و تمام دوستداران فرهنگ و هنر ایران زمین. شیخ شیراز می فرمایند:

 

 

تو را چنان که تويي هر نظر کجا بيند           به قدر دانش خود هر کسي کند ادراک

به چشم خلق عزيز آن زمان1 شود حافظ     که بر در تو نهد روي مسکنت بر خاک

 

 

   1.  عزيز جهان

 



2010/10/20 ali hendiani <a_hendiani@yahoo.com>


جناب دانش یار

درود بر شما

 

غزلی که پیشتر نیز مورد اشاره و بحث دوستان در گروه قرار گرفته است به دلیل انکه شما  با دقت نظر و حس کنجکاوی والای خود در هیچ دیوانی نیافته اید و افزون بر آن به بدلایل دیگر از حافظ نیست. این غزل از لحاظ صور خیال - مضمون و مفهوم -ارایه های ادبی - صنایع ادبی. ساختار کلام - زبان خاص حافظ را به همراه ندارد و نگرش کلی این غزل  ذهن پویای حافظ را برای خواننده متصور نمی کند. بهر روی هر گونه که به ساختار شعر و لحن و نگرش این غزل نگاه می کنم این غزل را از حافظ نمی یابم. اگر دقت کرده باشید این غزل از ابتدا تا انتها یک مسیر خیلی ساده و تکراری را طی میکند بطوریکه ابیات ابتدایی رونوشتی مفهومی از یکدیگر هستند که می دانیم این با رویه حافظ سنخیت ندارد.

اینکه در گذشته یکی از دوستان اشاره کرده بود که حافظ در ابتدا مبتدی بوده و همانند ما شعر می سروده نیز نکته ای است که فقط باید از آن گذشت و حتی لحظه ای در مورد آن تفکر نداشت. بر فرض محال که حافظ در ابتدا مبتدی بوده آیا نگرش و ذهن و زبان و فرم و فضا و روحیات او هم ابتدایی بوده است؟ متاسفانه این جفایی ست که ما در روزهای بزرگداشت حافظ به حافظ روا می داریم و دور از انصاف هست. ایا می توان ابتدایی ترین غزل حافظ را در میان این حدود پانصد غزلی که در اختیار داریم را با این غزل قیاس کنیم؟؟

تنها دلیلی که می تواند بزرگان برنامه گلهای جاویدان و بخصوص پیر فزرانه استاد پیرنیا را مجاب ساخته باشدکه این غزل را در برنامه به کار برند شاید این باشد که این شعر تخلص  حافظ دارد. می دانیم پس از طلوع خورشید حافظ در ایران زمین شاعرانی بودند که زبان شعری متوسطی داشتند و شاعر بزرگی شمرده نمی شدند اما بخاطر ارادت و علاقه یا گاه بواسطه اینکه شعرهایشان در یاد تاریخ حفظ شود و از آفت زمان صدمه نبیند از تخلص حافظ استفاده کردند که این امر خود مشکلات زیادی را در طول تاریخ برای حافظ پژوهان به همراه داشته است چرا که باید سره را نا سره تشخیص دهند.

گاه تصور شده حافظ از ترس متعصبان دینی و بخاطر فشارهایی که بعد از سروده شدن این گونه غزل ها از جامعه دریافت کرده این شعرها را از دیوان خود حذف کرده است. این فرض نیز مردود است چرا که ذهن و زبان حافظ با اندیشه کلی بیان شده در این غزل سازگار نیست. و در واقع حافظ هیچگاه به ستیز در مقابل عبادت دینی و آیینی نرفته است.

در میان نسخه های موجود تفاوتهایی در بین کلمات هر بیت یا ابیات و یا حتی کل غزل وجود دارد. به نقل از حافظ پژوه همزمان ما بها الدین خرمشاهی: نسخه های غنی - قزوینی که متداول ترین و قدیمی ترین نسخه بررسی شده است یکی از بهترین ها ست و سپس نسخه دکتر پرویز خانلری و نسخه حافظ به سعی سایه که با کوشش هوشنگ ابتهاج و واکاوی دکتر کدکنی انجام یافته است. خوشبختانه در نیم قرن گذشته هر چه رفته به دیوان سالم تر و نزدیکتری نسبت به اصل دست یافته ایم اما انچه را که ان خاک نشین افلاکی از خود بجای گذاشته باز از ما دور است.

 

از زیاده گویی هایم شرمسارم . سپاس از شما - علی

 


--- On Mon, 18/10/10, Kambiz Danesh-Yar <kdaneshyar@googlemail.com> wrote:


From: Kambiz Danesh-Yar <kdaneshyar@googlemail.com>
Subject: Re: شعر حافظ
To: khoramfrg@googlemail.com
Cc: "Friends of Radio Golha" <Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com>, pirnia@pirnia.com
Date: Monday, 18 October, 2010, 5:41 PM

با سپاس از روشنگری و تحقیقتان
این شعر در گلهای جاویدان شماره 92 93  دکلمه شده و استاد بنان آن را خوانده اند 
من حیرانم که اگر این غزل از خواجه حافظ نیست  چطور یک شعر جعلی منسوب به خواجه حافظ سر از برنامه گلهای جاویدان در آورده است.


2010/10/18 Ahmad Khoramabadi-zad <khoramfrg@googlemail.com>

بنده شعر زیر را که مدتی است دست به دست میگردد، بررسی کردم. این شعر درهیچکدام از دیوان های معتبر یافت نمیشود. البته دیوان شعری را هم که مربوط به سال 1863 میلادی به زبان فارسی و آلمانی است نگاه کردم و اثری از آن نیافتم. وانگهی، شعر حاضر، با نرمی و زیبایی شعرهای حافظ فرسنگها فاصله دارد! نگاهی به کار بسیار با ارزش ابتهاج سخن دیگری است که به خواننده کمک میکند شعر حافظ را از شعر غیر حافظ  بازشناسی کند.

 

مرا چو قبله تو باشی نماز بگزارم

وگرنه من ز نماز و ز قبله بیزارم

به پیش قبله ی خاکی سجود چند کنم؟

من آن نیم که بدین قبله سر فرود آرم

به پیش روی چو ماه تو سجده خواهم کرد

وگر کنند به فتوای شرع بر دارم

بجز جمال تو ام قبله ی دگر نبود

در آن زمان که سر از خاک تیره بردارم

به جان رسید مرا کار در غم عشقت

بیا و رحم کن و بیش از این میازارم

مگو که: نیست گرفتار دام ما حافظکه سال هاست که در دام تو گرفتارم




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر