اگر بگویم که سعادت
حادثه یی ست بر اساس ِ اشتباهی؛
اندوه
سراپای اش را می گیرد
چنان چون دریاچه یی
که سنگی را
و نیروانا
که بودا را.
چرا که سعادت را
جز در قلمرو ِ عشق بازنشناخته است
عشقی که
به جز تفاهمی آشکار
نیست.
بر چهره ی ِ زندگانی ِ من
که بر آن
هر شیار
از اندوهی جانکاه حکایتی می کند
آیدا
لبخند ِ آمرزشی ست.
نخست
دیر زمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از وی باز گرفتم
در پیرامون ِ من
همه چیزی
به هیات ِ او در آمده بود.
آن گاه دانستم که مرا دیگر
از او
گریز نیست.
*شاملو
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر