با تشکر از حضرتعالی بابت بارگذاری این برنامه زیبا. این کمترین اطاعت امر نموده و شعر تصنیف را تا آنجا که برای بنده امکان داشت بر روی کاغذ آوردم. البته به جز یک قسمت که آنرا با رنگ قرمز مشخص نمودم, گمان می کنم سایر ابیات درست نوشته شده باشد.
به ديگري رو نکنم که ديده ام روي تو را
هواي مينو نبود هوايي کوي تو را
نسيم صحراي توام که آمدم به کوي تو
بهار سيماي توام نموده ره به سوي تو
من ره تو مي پويم جز تو را نمي جويم
به سايه باني ز نسترنها نشسته ام بي شکيب و تنها
فکنده سر چون بنفشه دارم که بي تو در اين بنفشه زارم
آشنا شد ز مهر تو اين دل مهربان من
روز و شب جز حديث تو نگذرد بر زبان من
من ره تو مي پويم جز تو را نمي جويم
هر جا در اين صحرا بينم نقشي از رويت
گيسوي سنبلها دارد بويي از مويت
سوسنها مي گويند از ما ز چشمت نازي؟؟؟؟
جادو شد نرگسها از نرگس جادويت
اي که تنها نظري با ما داري
آشکار از چه زما پروا داري
خوي خوشروي چو گل زيبا داري
حسن خوبان همه را تنها داري
خواهمت در بر من چون جان باشي
در کنارم چون گل خندان باشي
همه عمرم به سر اين سودا شد
که در اين خانه شبي مهمان باشي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر