۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

شعر ققنوس

ققنوس،
مرغ خوشخوان، آوازه ی جهان،
آواره مانده از وزش بادهای سرد،
بر شاخ خیزران،
بنشسته است فرد.
بر گرد او به هر سر شاخی پرندگان.

او ناله های گمشده ترکیب می کند
از رشته های پاره ی صدها صدای دور
در ابرهای مثل خطی تیره روی کوه،
دیوار یک بنای خیالی
می سازد.
از آن زمان که زردی خورشید روی موج
کمرنگ مانده است و به ساحل گرفته اوج
بانگ شغال و مرد دهاتی
کرده ست روشن آتش پنهان خانه را
قرمز به چشم، شعله ی خردی
خط می کشد به زیر دو پچشم درشت شب
وندتر نقاط دور،
خلقند در عبور.
او، آن نوای نادره، پنهان چنان که هست،
از آن مکان که جای گزیده ست می پرد
در بین چیزها که گره می خورد می شود
با روشنی و تیرگی این شب دراز
می گذرد.
یک شعله را به پیش
می نگرد.

جایی نه گیاه در آنجاست، نه دمی،
ترکیده آفتاب سمج روی سنگ هاش،
نه این زمین و زندگیش چیز دلکش است
حس می کندکه آرزوی مرغ ها چو او
تیره ست همچو دود، اگر چند امیدشان
چون خرمنی ز آتش
در چشم می نماید و صبح سفیدشان.
حس می کند که زندگی او چنان
مرغان دیگر ار بسر آید
در خواب و خورد،
رنجی بود کز آن نتوانند نام برد.

آن مرغ نغز خوان
در آن مکان ز آتش تجلیل یافته
اکنون به یک جهنم تبدیل یافته
بسته ست دمبدم نظر و می دهد تکان
چشمان تیز بین
وز روی تپه
ناگاه، چون بجای پر و بال می زند
بانگی برآرد از ته دل سوزناک و تلخ
که معنیش نداند هر مرغ رهگذر
آنگه ز رنجهای درونیش مست
خود را به روی هیبت آتش می افکند
باد شدید می دمد و سوخته ست مرغ
خاکستر تنش را اندوخته ست مرغ
پس جوجه هاش از دل خاکسترش به در
بهمن 1316
ققنوس اولین شعر نو نیما است.
این شعر نخستین بار در مجله ی موسیقی که مدیر آن سرگرد غلامعلی مین باشیان بود منتشر شد.
مین باشیان از صادق هدایت، عبدالحسین نوشین، محمد ضیاء هشترودی و نیما یو شیج دعوت به همکاری کرد.
مجله ی موسیقی شیوه ای نو گرایانه داشت و به هنر و ادبیات نوین جهان توجه ویژه ای داشت.
در این مجله 15 شعر نیما و نیز مقالات نظریه پردازانه ی او در زمینه ی شعر نیمایی با نام ارزش احساسات چاپ شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر