۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

بیداد را در اوج مخالف رها بزن

 
 

بیگانه ، آشنا ، همه را ، را به را بزن

فرقی نمی کند ، همه ، حتی مرا بزن

 

با جان ودل حواس خودت را به من بده

فرق است بین هر بزنِ بنده با بزن

 

با مرد ، جنگ تن به تن و فارغ از دغل

نا مرد را به سبک خودش بی هوا بزن

 

با دختران به پاس شریعت طرف مشو

یا گر شدی ز روی کرم با عصا بزن

 

مقصود از عصا به خدا جز عصا نبود

مشتی به ذهن فاسد خود ، بی حیا ، بزن

 

هر جا کسی مشاهده گردید با سگش

سگ را جدا و صاحب سگ را جدا بزن

 

آن دین فروش مفسد مردم فریب را

محض رضایت همه ی  انبیا بزن

 

در خلوتی مدیر به چنگت گر اوفتاد

یا فحش های بد بده او را و یا بزن

 

کیفیت کتک زدن امریست ثانوی

از روبرو نشد ، لگدی از قفا بزن

 

"در کارخیر حاجت هیچ استخاره نیست"

یک لحظه هم درنگ مکن ، مرحبا! بزن

 

بعد از غذا به ویژه پس از صرف لوبیا

حتما سری به مقصد بیت الخلا بزن

 

در راه یا نشسته، تفاوت نمی کند

با قدرت تمام بزن ، چند تا بزن

 

چون ممکن است بعد غذا منفجر شوی

بعد از غذا به نیت دفع بلا بزن

 

گر در میان جمع گرفتار آمدی

در اوج گفت و گو وسط خنده ها بزن

 

در جمع های ساکت و خلوت بزن ولی

آرام و با وقار ، بدون صدا بزن

 

هر چند این چنین زدنی کار مشکلی است

در حد وسع خویش در این راستا بزن

 

عِرضت اگر به باد رود بهتر است یا

ناگاه منفجر بشوی؟ پس هلا بزن

 

شاعر چقدر بوی بد از شعر می وزد

خوشبو کننده ای وسط بیت ها بزن

 

سید! چنین فکاهه ای از تو ، بعید بود

پس در تلافیش دو سه بیتی جدا بزن

 

   واعظ! سپاه کفر همین پیش روی توست

اینک اگر که واقفی ، از ادعا بزن

 

آن مشت را که بر بدن خویش می زنی

بر دشمن مسلم خون خدا بزن

 

وقتی فسرد شور همایون نشان ما

بیداد را در اوج مخالف رها بزن

 

"سید عبدالجواد موسوی"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر