۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

Fwd: داستان پیرزن و مناره کج مسجد




 

ميگويند حدود ٧٠٠ سال پيش، در اصفهان مسجدي ميساختند.

روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام ميدادند.

پيرزني از آنجا رد ميشد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه!

کارگرها خنديدند. اما معمار که اين حرف را شنيد، سريع گفت : چوب بياوريد ! کارگر بياوريد ! چوب را به مناره تکيه بدهيد. فشار بدهيد. فششششششااااررر...!!!

و مدام از پيرزن ميپرسيد: مادر، درست شد؟!!

مدتي طول کشيد تا پيرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعايي کرد و رفت...

کارگرها حکمت اين کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسيدند ؟!

معمار گفت : اگر اين پيرزن، راجع به کج بودن اين مناره با ديگران صحبت ميکرد و شايعه پا ميگرفت، اين مناره تا ابد کج ميماند و ديگر نميتوانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاک کنيم...

اين است که من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم !


--




--
دوستان خود را به گروپ اهل ایران معرفی کنید واز انها بخواهید عضو گروپ شوند
این بهترین راه اطلاع رسانی است
برای عضو شدن کافی است یک ایمیل با این متن برای ما بفرستند
من می خواهم عضو گروپ اهل ایران شوم
ahleiran@gmail.com
به دلیل درخواستهای زیاد احتمال دارد عضویت شمابیش از 48ساعت طول بکشد
درغیر اینصورت می توانید اینجا عضو شوید
http://groups.yahoo.com/group/ahleiran20/join
==============================


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر