۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

ooje khande ،داستان بسیار خنده دار “توهم”

agar ba farsi khandan moshkel darid
be masi zir beravid:

View > Encoding > Unicode (Utf-8)

این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه:دوستم
تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای
این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با
صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! …

این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو
خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری
کردم روشن نمیشد.

ادامه این داستان خنده دار در :
http://www.peb30.mihanblog.com/post/162

--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "وبلاگنوسيان ايراني" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به irwebs_hadi@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به irwebs_hadi+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/irwebs_hadi?hl=fa دیدن کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر