فتاده بار من اما به منزل افتاده
گمان مدارخلاصی دل ازآن سر زلف
که با هزار جنون در سلاسل افتاده
مکش کمان ز کمین دلبرا بغمزه که دل
به یاد تیر نگاه تو بسمل افتاده
دو طره ی تو ز کف تیغ آفتاب گرفت
که از یمین و یسارت حمایل افتاده
بداغ لاله رویت حواله ی دل ماست
که شور عشق تو اندر قبایل افتاده
ز سحر چشم تو ایمن نیم کنون که دو ماه
به آفتاب جمالت مقابل افتاده
مبند بار سفر ای قمر که عقرب زلف
به برج روی تو از خویش غافل افتاده
مگو که کشتی صبرم به ساحل افتاده
نگار ما سر تسلیم داشت ای رفعت
ز دست مدعیان کار مشکل افتاده
و دومین شعر از این مرحله ، مربوط به " حزین لاهیجی " است
او هم از لطف نهان داشت نگاهی گاهی
چه عجب گر نگهاش داشت سرِ الفتِ ما
برق را هست نوازش به گیاهی گاهی
دو سه روزاست که دزدید نگه وین عجب است
نه ثوابی ز من آید نه گناهی گاهی
این گران آمده باشد به دلِ نازکِ او
میشود بار به خاطر پَرِ کاهی گاهی
دل مسکین چه کند گر نتپد زین دهشت
ریزد از خوی شهان خون سپاهی گاهی
لیک نومید نیام ز آن نگهِ بنده نواز
می شود روز شبِ بخت سیاهی گاهی
با سلام و ارادتی مجدد از دوستان همراه و تشکر از محبت شما ، در این مرحله 3 شعر انتخاب شده که از عزیزان یاری می خواهم و بعد از این مرحله یک استراحت اعلام می کنیم که دوستان دلزده و خسته نشوند و پس از یک هفته مجددا اشعار دیگری را از دوستان تقضا خواهم کرد . با تشکر دربندی
از گلهای رنگارنگ 275
به كوي دوست مرا بار بر گِل افتاده فتاده بار من اما به منزل افتاده
رنگارنگ 277 ،
مي گرفتيم به جانان سر راهي گاهي وهم از لطف نهان داشت نگاهي گاهي
رنگارنگ 278 ،
گر چه امروز زهم دور مكان من و تست باز آميخته با هم دل جان من و تست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر