۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

[گروه لیمو:6447] ساداکو و هزار درنای کاغذی

چند شب پیش شبکه چهارم فیلمی مستند را به نام "داستان ساداکو" به نمایش گذاشت. داستانی واقعی که بسیار تکان دهنده و تاثیر گذار بود. هنوز هم نمی توانم اندوهی را که از دیدن این برنامه و شنیدن داستان ساداکو در دلم به وجود آمد، پنهان کنم. 
ساداکو در سن 12 سالگی
"ساداکو ساساکی"(1955-1943) دختر بچه ای ژاپنی بود و زمانی که فقط 2 سال داشت، حادثه انفجار هسته ای در هیروشیما (6 آگوست 1945) اتفاق افتاد. ساداکو بزرگ شد و در یازده سالگی، وقتی که مشغول تمرین برای یک مسابقه دو بود، زمین خورد و بر اثر جراحت بدن و آلودگی زمین به مواد رادیو اکتیو، به بیماری لوکمیا (بیماری بمب اتم) مبتلا شد. 
مدت ها در بیمارستان بستری بود و تنها آرزویش این بود تا روزی سلامت کامل خود را به دست بیاورد. یک روز دوست بسیار صمیمی اش (که در حال حاضر زنی مسن است) به او گفت که بر اساس یک افسانه قدیمی، هر کس بتواند هزار درنای کاغذی بسازد، به آرزویش می رسد. 
ساداکو که آرزویی جز سلامتی و زندگی عادی نداشت، دست به کار ساختن درناهای کاغذی شد. او آنقدر این کار را ادامه داد که اطراف تختش در بیمارستان، همیشه مملو از درناهای کاغذی بود. درناهای ساداکو، از هر کاغذی که به دستش می رسید ساخته می شد: کاغذ شکلات، پاکت نامه، برگه های باطله و... 
ساداکو موفق شد هزار درنای کاغذی بسازد، اما بیماری او سرسخت تر از این حرف ها بود. مرتب از او آزمایش خون گرفته می شد و تعداد گلبول های سفید خونش شمارش می شد. آرام آرام تعداد گلبول های سفید خون ساداکو افزایش می یافت ولی این به معنی بهبودی او نبود و درست برعکس، به معنی این بود که مرگش نزدیک است. 
ساداکو به ساختن درناهای کاغذی ادامه داد و البته هر روز تعداد گلبول های سفید خونش را هم یادداشت می کرد. او هنوز هم امید داشت. درناهای کاغذی ساداکو هر روز کوچکتر و کوچکتر می شدند تا جایی که آخرین درناهایش را با کمک سوزن می ساخت. مرگ ساداکو
25 اکتبر 1955 رسید و ساداکو که تنها 12 سال داشت، در میان انبوهی از درناهای کاغذی جان سپرد. می گویند زمانی که ساداکو را بر روی تخت بیمارستان مرده یافتند، به درناهای کاغذی چشم دوخته بود که بادی که از پنجره باز اتاقش به داخل می وزید، آنها را تکان می داد. ساداکو از دنیا رفت. از دنیایی که ما هر روز با تمام وجود به کراهت آن عشق می ورزیم. دنیایی که بزرگترهایش (به خیال خامشان) برای آینده کودکانشان جنگ راه می اندازند و با دست خودشان، آینده سازانشان را به خاک می سپارند. 
پس از مرگ ساداکو، دوست صمیمی اش (که افسانه درناهای کاغذی را به او گفته بود) با کمک خانواده و همکلاسی های ساداکو کتابی از نامه های او را منتشر نمودند و در سراسر جهان اقدام به جمع آوری کمک های مالی برای ساخت بنای یادبود صلح کودکان در هیروشیما کردند. 
در پنجم می 1958 ( مصادف با روز کودک در ژاپن) در پارک یادبود صلح هیروشیما ( Hiroshima Peace Memorial Park ) از بنایی پرده برداری شد که با مشارکت مردم ژاپن و کمک های مالی خارجی افرادی از سراسر دنیا که داستان غم انگیز و امید بخش ساداکو را شنیده بودند، ساخته شده بود. این بنا "یادبود صلح کودکان" نام گرفت و به یاد ساداکو و درناهای کاغذی اش، بر بالای آن مجسمه دختر بچه ای قرار داشت که یک درنای کاغذی بزرگ را به روی سر گرفته بود. در پایین بنای یادبود، سنگی قرار داشت که بر روی آن نوشته شده بود:
"This is our cry, This is our prayer, Peace in the world"
بنای یادبود صلح کودکان
در این مراسم، خبرنگاری دعوت شد که خود، تمام خانواده اش را در جریان حمله نازی ها از دست داده بود. وی از این مراسم خبری مفصل تهیه کرد و داستان ساداکو را به گوش جهانیان رساند. هر ساله به یاد ساداکو، میلیون ها درنای کاغذی از سراسر جهان به ژاپن فرستاده می شود تا به بنای یادبود صلح کودکان آویخته شود.
درناهای کاغذی ارسال شده کودکان جهان به هیروشیما
بعدها داستان ساداکو نوشته شد و سالها به عنوان یکی از کتاب های داستانی که دانش آموزان می بایست مطالعه کنند به مدارس اروپا راه پیدا کرد. 
در سال 1995 (درست پنجاه سال پس از بمباران اتمی هیروشیما) کودکان ایالت نیومکزیکو (همان جایی که محل ساخت تسلیحات هسته ای آمریکاست) در روز جهانی کودک، با ارائه نامه ای به شورای شهر Santa Fe خواستار ساخت بنای یادبود صلح و ساداکو شدند. آنها موفق شدند و در پارک اصلی این شهر بنایی به شکل کره زمین ساختند و هر ساله در روز جهانی کودک، تعداد بسیار زیادی درنای کاغذی با اندازه ها و رنگ های مختلف به آن بسته می شود تا یادآور جنایت بزرگ آمریکا و مظلومیت ساداکو و تمامی کودکان جنگ زده جهان باشد. 
ساداکو جاودانه شد. او سوار بر درناهای کاغذی اش در آسمان جاودانگی پرواز کرد و نوای همبستگی صلح کودکان را به گوش همه دنیا رساند. او به همه ثابت کرد، دنیای مملو از جنگ، یعنی دنیای بدون کودک، دنیای بدون زیبایی و دنیای بدون آینده. کاش دنیا در دست بچه ها بود.....
مجسمه یادبود ساداکو در پارک هیروشیما

بعد از شنیدن داستان ساداکو سری به اینترنت زدم و این چیزها را پیدا کردم. اما خواهشم از همه وبلاگ نویسان عزیز این است که حداقل یکبار در ماه مطلبی با موضوع صلح در وبلاگهایشان بنویسند. من هم همین رویه را پیش خواهم گرفت. زیرا معتقدم، در دنیای پر از جنگ و خونریزی، از هیچ چیز نمی توان صحبتی به میان آورد و شرایط صلح است که باعث پیشرفت و بهتر بگویم، توسعه پایدار میشود. 
سری به سایت ساداکو بزنید. در ویکیپدیاهم مطالبی درباره او هست، ببینید.
ترانه ساداکو به سه زبان مختلف:
Chorus
930KB
English Verse704KB
Japanese verse 
654KB
 
 
با تشکر از آقای دکتر مجید سبزه پرور

--
--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
-------------------ـگروه‌فرهنگی‌لیموـ----------------------
جهت بازدید از وبسایت گروه http://lymoo-group.ir
قابل توجه تازه‌واردا جهت مشاهده قوانین گروه http://lymoo-group.ir/lymoo-grooh
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
آدرس آینده گروه لیمو https://groups.google.com/forum/#!forum/lymoo
آدرس فعلی گروه http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa
-------------------ـگروه‌فرهنگی‌لیموـ----------------------
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر