۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

Re: Fw: WG: Re: شعر معروف روباه و زاغ واقعاً سروده‌ی چه کسی است؟

به راستی آنکه حقیقت را نمی داند نادان است و آنکه می داند و انکار می کند تبهکار
آنکه در آغاز دلدار را گل نامید شاعر است و درپی آمدگان مقلد
و اخوان سرود
خنده دارد از نیکانی سخن گفتن
که ذرات شرف در خانه ی خونشان
کرده جا را بهر هر چیز دگر
حتی حقیقت تنگ

گذر از گند و گرد پیشین و پیرامونی، در گرو نقد خویش و خود زنی است و خروج از باوری های بی خردی و ماندن در 
هوای خردی و دلبستگی های واهی است
 
چکامه ای را لافونتن سروده و دیگری آن را به نظم (نه شعر) برگردانده است 
 
 اندرز نهفته در چکامه هم بر آمده از اندیشه ای سنتی هم چون: دهان سرخ ؛ سر سبز را می دهد بر باد دارد و که بسیاری هنوز با آن به بودنی باری بهر جهت دم می زندد و بسیاری با آن جماعت را ایز گم می کنند .  
این به آن می ماند که با سعدی بگوییم: ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی- این ره که تو می روی؛ به ترکستان است
و از خودمان نپرسیم؛ شاید اعرابی به راستی خواهان رفتن و رسین به ترکستان بود و سعدی بر خطا
 به دگر سخن. باور به: آن یار کزو گشت سر دار بلند- جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
و  باقی 
و با این گفته ها
ما در کجای جهان ایستاده ایم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

2011/8/3 pouran lak <pouranlak@yahoo.com>

دكتر ولايي عزيز

به احترام شما و به احترام متن متينتان به پا ايستادم و دست به سينه تا به آخر خواندمش. از لابلاي كلمات و جملات لطيفي كه برازنده زبان نغز فارسي است جز مهر و صداقت نديدم. چه تمثيلي بهتراز گل براي ادبيات و خوشا كه اين ادبيات پارسي باشد. بدون تعصب و هرگونه حس ناسيوناليستي مي گويم كدام چشمي است كه از خواندن تراژدي رستم  و سهراب نمناك نشود هرچند هزار بار خوانده باشدش . كدام قلبي است كه مناظره فرهاد و خسرو نظامي را برتابد  كدام حنچره ايست كه از خواندن غزلهاي حافظ آه از نهادش برنياد

كوتاه سخن آنكه يادم مي آيد روزي استادي گفت حكومتها مي روند اما ادبيات همواره مي ماند از مغول مخوفتر سراغ داريد حافظ و مولوي از ميان روزهاي اشك و خون پديدار شدند. حرف من ثابت كردن چيزي نيست تنها مي گويم براي اينكه كار ديگران را كوچك جلوه دهيم تلاش نكنيم ، كمي به عقب برگرديم و به ردي كه از خود برجاي خواهيم گذاشت نگاهي بيندازيم

به قول هملت :

من اينك آينه اي در مقابل شما خواهم نهاد !

--- On Tue, 8/2/11, Manoutchehr Valai <m.valai@yahoo.de> wrote:


From: Manoutchehr Valai <m.valai@yahoo.de>
Subject: WG: Re: شعر معروف روباه و زاغ واقعاً سروده‌ی چه کسی است؟
To: dorrshd@gmail.com, pouranlak@yahoo.com, mehreganaaaaa@yahoo.com, mbkhoda@yahoo.de
Date: Tuesday, August 2, 2011, 5:18 PM



--- Manoutchehr Valai <m.valai@yahoo.de> schrieb am Di, 2.8.2011:

Von: Manoutchehr Valai <m.valai@yahoo.de>
Betreff: WG: Re: شعر معروف روباه و زاغ واقعاً سروده‌ی چه کسی است؟
An: www.friends- of-radio-golha@googlegroups.com
Datum: Dienstag, 2. August, 2011 10:55 Uhr

با یاد و نام آفریننده مهرو عشق    مکاتبات گلیاران عزیز خانم پوران لک وآقای زارعی و م.ب.خدا  در باره شعر زیبای روباه وکلاغ مطالبی را در ذهنم 

تداعی میکند که سعی در بیان اجمالیش خواهم کرد.گرد هم آئی فکری ما در این برنامه پر بار، دارای اثرات مثبت چندی است که مهمّ ترین آن رواج فرهنگ وهنرپارسی و تعمیق مهر وعشق به زیبائی ها ست که آن خودپرواز روح آدمی درفضاهای ماورائی را موجب میشود و بدینگونه آرامش وروشنی دنیای ظلمانی ظلم زده ما را در پی دارد وبسیاری ارمغانهای ارزشمند معنوی را  به روحمان هدیه میکند. بی پایه ومایه نیست اگراین مجموعه دلآرام رابا گل تشبیه کنیم که رفتاری به لطافت گل را می طلبد. گل را باید با سر انگشت لطف ولطافت لمس کرد، نه با اره وتبر، چون " پریشان شود گل زباد سحر  +  نه هیزم که نشکافدش جز تبر " گلیاری بنام شادی درّی مطلبی در مورد شادروان حبیب الله یغمائی بیان کرد. در خدمات بی شائبه این مرد بزرگ گزاف نیست اگراو را در زمره خادمان بسیار صمیمی فرهنگ معاصر میهن عزیزمان بنامیم. امّا این امر، ممکن الخطا بودن ایشان رانفی نمی کند. اتّفاقاً من چندی پیش این شعر زیبای زنده یاد را برای یکی از آشنایان اتریشی ام ترجمه میکردم و ایشان مرا متوجّه کردند که اصل این شعر از کجاست، خوب منهم به این امر واقف نبودم، واین آگاهی هم ابداً خللی در نظرم نسبت به شادروان ایجاد نکرد. در عین حال اگر ایشان در قید حیات میبودند، این موضوع را بهانه ی گله ای دوستانه میکردم. بدیهی است که اگر مطلب بدیعی خلق می شود، به حکم اخلاق ادبی، باید منشاء آن هم معرّفی شود.خوب، میگِل سِروِتو، پزشک اسپانیائی هم در قرن شانزدهم میلادی، کشف گردش ریوی خون یعنی گردش کوچک خون را بخود نسبت داد در حالی که کاشف آن، ابن نفیس طبیب وحکیم مسلمان بود وسیصد سال قبل از سروِتو به کشف آن نائل شده بود ولی این خطا مقوله ای ست و خدمات شایسته او به بشریّت، مقوله ای دیگر.  شاید هم اهل معرفت در همان زمان از وی انتقاد کردند واین اقتباس را با اخلاق پرشکی مغایر دانستند، که حقّ هم داشتند. غرض اینکه اعلام اقتباسی بودن یک اثر؛ در درجه اوّل پاسداری از فضل متقدّم است. این مختصر در اصل قضیّه. باز گردم به موضوعی که مرا برآن داشت تا مصدّع اوقات شما شوم، و آن استدعای دوستانه ومحترمانه است برای حفظ حرمت برنامه ارزشمندمان وبا عرض پوزش واقعی؛ این درخواست است که با ارّه به سراغ گل نرویم ومطمئنّ باشیم که آنچه که از لطافت ومهر بر می آید هرگز از تندی کلام و خشونت بیان بر نمی آید، بقول لسان الغیب: من جَرَّبَ المجرّب، حلّت به النّدامه...!! مضافاً اینکه چنین عکس العمل هائی، آب به آسیاب کسانی سرازیر میکند که برنامه شور انگیز رادیو گلها، بهردلیل و علّت خار در چشمان  و استخوان در گلویشان است - خدا همه بد دلان را از بد دلی شان نجات دهد، که الحقّ بیچاره اند واوّلین کسی که آماج بد دلی شان قرار میگیرد، خودشان هستند -. یک مطلب خیلی جالب دیگر هم در این باب هست که به آن هم مصدّع می شوم. من در سال 1336 که برای تحصیل به اتریش آمدم، تازه یا همان سالها آهنگ "شانه" پوران شاپوری گل کرده بود وماهم گاهی آن را مترنّم بودیم. یک دفعه یادم می آید که در جمعی از دانشجویان از ملل مختلف، این آهنگ را زمزمه کردم. یک دانشجوی گویا مصری گفت این آهنگ، عربی ست وشرع کرد به خواندن آن که از نظر" روح خراشی " ملایم تر از صدای بنده بود.ا لقصّه کلاه ما رفت تو هم ولی بعد ها انکشف که این آهنگ، سروده عبّاس شاپوری نبود و واقعاً از یک آهنگساز عرب اقتباس شده بود. مرحوم عبّاس شاپوری هم از هنرمندان خادم به سرزمین مابود، روانش شاد.... همه ی شما، خانم درّی، خانم پوران لک، و مهرگان و م. ب. عزیز را به خدای بزرگ می سپارم وآرزوی سر افرازی میهن عزیز وجاودانی فرهنگ وهنرزاد گاه عزیزم را دارم. باری، در سفر گر روم بینی ور ختن  +  از دل تو کی رود حبّ الوطن. ارادتمندخوبان، دکتر ولائی- وین

 

--- pouran lak <pouranlak@yahoo.com> schrieb am Mo, 1.8.2011:


Von: pouran lak <pouranlak@yahoo.com>
Betreff: Re: شعر معروف روباه و زاغ واقعاً سروده‌ی چه کسی است؟
An: Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com
Datum: Montag, 1. August, 2011 09:39 Uhr


 

 

با تشكر از شما

و با تاييد نظر جناب زارعي عرض مي كنم كه اشاره به نام شاعر و ريشه داستان چند سالي است كه پيگيري مي شود .

 

 

يادمان بماند در آن وانفساي فقر ادبيات حركتهاي اينچنيني كاري بس بزرگ و در خور ستايش بوده است هنر نيست كه بجاي ارج نهادن به كسي كه از حداقل امكانات اينطور استفاده كرده كارش را بي ارچ كنيم كمي خودتان را بجاي آنها قراردهيد و فكر كنيد براي ادبيات يا هر رشته اي چه كرده ايد ؟ كساني كه در زندگي فقط و فقط به دنبال عيب جويي از ديگران هستند و زحمات ديگران را اينطور لگد مال مي كنند كمي در آيينه به خود بنگرند و در جوي حقير به دنيال صيد مروراريد نباشدن

با احترام لك

 

 

 

From: Parviz <mehreganaaaaa@yahoo.com>
Subject: Re: شعر معروف روباه و زاغ واقعاً سروده‌ی چه کسی است؟
To: "mbkhoda@yahoo.de" <mbkhoda@yahoo.de>
Cc: "dorrshd@gmail.com" <dorrshd@gmail.com>, "Golha" <Friends-of-Radio-Golha@googlegroups.com>, "m.valai@yahoo.de" <m.valai@yahoo.de>
Date: Sunday, July 31, 2011, 2:50 PM

در پاسخ این سوال عرض کنم که همه اهل ادب می دانند و می دانسته اند که این شعر از لافونتن بوده وشاعر ارجمند اقای یغمایی ان را به زیبایی وهمسنگ با اثر فرانسوی ترجمه کرده است.واین سرقت ادبی نیست بلکه ترجمه است.همچنین خود لافونتنن نیز اصل داستان هایش را از مشرق زمین خصوصا اثار سعدی وکلیله ودمنه ودیگر اثار جهانی اقتباس کرده است.دیگر اینکه هرگز فراموش نکنیم اقای یغمایی با اثار خود به ادبیات کودکان خدمت بزرگی کرده اند ومن وشما ونسل های پیشین مدیون هنر ایشان هستیم.با تشکر زارعی

Sent from my iPad

On 2011-07-30, at 12:43, MBK <mbkhoda@yahoo.de> wrote:

Hich baiid ham niist ke in shaaer e faransawi ham in afsane ra az adabiate sharghi gerefte bashad, kama inke bessiary az afsane haye europaii kopie afsane haye sharghi bekhossoos irani hastand. masalan sepid barfi eghtebas az dastan e zal wa roodabe ye khodeman ast. wa bessiary digar ham hamintor.dar ghezaawat ziad ajale nakoniim.albate bozorgan e adab wa adabiat mitawanand behtar be in mozooe bepardazand.
MBK


Von: Shadi Dorr <dorrshd@gmail.com>
An: Golha <Cc: m.valai@yahoo.de
Gesendet: 1:16 Samstag, 30.Juli 2011
Betreff: شعر معروف روباه و زاغ واقعاً سروده‌ی چه کسی است؟


بدون هیچگونه اظهار نظری

تنها با عشق و احترام

شادی دری



شعر معروف روباه و زاغ واقعاً سروده‌ی چه کسی است؟
 
همه شما درس " روباه و زاغ " دوران مدرسه را به یاد دارید...
همان شعر معروفی که تا به امروز در ذهن اکثر ما مانده است و فکر میکردیم که این شعر سروده  " حبیب یغمایی" است ...
 
<image0011.jpg>
 
<image0022.jpg>
 
ولی این شعر در واقع در قرن هفده توسط یک شاعر فرانسوی به نام " ژان دو لا فونتن " سروده شده است...



متن اصلی شعر به زبان فرانسه و انگلیسی در ایجا آورده شده است
:
 
<image0033.jpg>
 
 
 
Combien de leçons peut-on tirer de cette fable?
(How many lessons can one draw from this fable?)
Jean de La Fontaine's Le corbeau et le renard (The Crow and the Fox) tells the story of a literally -and even "literaturely"- "outfoxed" corbeau (crow), who was duped by the -shall we say- "cheesy lines" of a Master Fox—A precious lesson which was not lost on the dispossessed corbeau afterwards, and as La Fontaine says, is at least worth un fromage !
Maître Corbeau, sur un arbre perché,
Master Crow perched on a tree
Tenait en son bec un fromage
Was holding a cheese in his beak
Maître Renard, par l'odeur alléché
Master Fox, attracted by the smell
Lui tint à peu près ce langage:
Said something along the lines of:
"Hé ! bonjour, Monsieur du Corbeau,
"Well, Hello Mister Crow!
Que vous êtes joli ! Que vous me semblez beau !
How cute you are! How beautiful you seem to me!
Sans mentir, si votre ramage
Frankly, if your voice
Se rapporte à votre plumage
Matches your plumage
Vous êtes le Phoénix des hôtes de ces bois."
You are the Phoenix of all the inhabitants of these woods."
A ces mots le Corbeau ne se sent pas de joie
To these words, the Crow is overjoyed
Et pour montrer sa belle voix
And in order to show off his beautiful voice
Il ouvre un large bec, laisse tomber sa proie
He opens wide his beak, lets his prey fall
Le Renard s'en saisit, et dit : "Mon bon Monsieur,
The Fox grabs it, and says: "My good Sir,
Apprenez que tout flatteur
You ought to learn that every flatterer
Vit aux dépens de celui qui l'écoute :
Lives at the expense of the one who listens to him:
Cette leçon vaut bien un fromage, sans doute. "
This lesson, no doubt, is well worth a cheese."
Le Corbeau, honteux et confus,
The Crow, ashamed and confused,
Jura, mais un peu tard, qu'on ne l'y prendrait plus
Swore, but a little late, that he would not be duped again
Jean de La Fontaine , Fables , 1668
 
<image0044.png>



 
 
چرا در تمام این سالها هیچ کسی به ما نگفت که این شعر سروده ی یک فرانسویست؟؟؟
و چرا حبیب یغمایی هیچ وقت اعتراف نکرد که سراینده ی این شعر نیست بلکه فقط آن را ترجمه کرده ؟؟؟








--

کریمی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر