سخنی نیست...
چه بگويم؟ سخني نيست.
ميوزد از سر ِ اميد، نسيمي،
ليک، تا زمزمهئي ساز کند
در همه خلوت ِ صحرا
به رهاش
ناروني نيست.
چه بگويم؟ سخني نيست.
□
پُشت ِ درهاي ِ فروبسته
شب از دشنه و دشمن پُر
به کجانديشی
خاموش
نشستهست.
بامها
زير ِ فشار ِ شب
کج،
کوچه
از آمدورفت ِ شب ِ بدچشم ِ سمج
خستهست.
□
چه بگويم؟ ــ سخني نيست.
در همه خلوت ِ اين شهر، آوا
جز ز موشي که دَرانَد کفني، نيست.
وندر اين ظلمتجا
جز سيانوحهي ِ شومُرده زني، نيست.
ور نسيمي جُنبد
به رهاش
نجوا را
ناروني نيست.
چه بگويم؟
سخني نيست...
احمد شاملو
=>=>=>=>=>=>=>=> ما بايد عادت كنيم، براى خودمان فرهنگ كنيم، براى خودمان يك فريضه بدانيم كه هر كالائى كه مشابه داخلى آن وجود دارد و توليد داخلى متوجه به آن است، آن كالا را از توليد داخلى مصرف كنيم و از مصرف توليدات خارجى بجد پرهيز كنيم
امام خامنه ای حفظه الله <=<=<=<=<=<=<=<=
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر