۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

Fw: در این خاک زرخیز


----- Forwarded Message -----
From: Hossein Usofi <drusofi@yahoo.com>
To: "p_d_mashhoor@yahoo.com" <p_d_mashhoor@yahoo.com>
Sent: Sunday, 13 May 2012, 17:44
Subject: در این خاک زرخیز

 
 
دوستان ارجمند درود بر شما
روز و روزگاران برشما خوش باد
این بار چندم است که ابیات زیر را  به نام حکیم توس از طریق ایمیل های فورواردی دریافت می کنم. یکی از آفت ها فورواردیسم که متاسفانه اغلب کاربران اینترنت به آن علاقه دارند انتشار بی رویه و غیر اصولی و گاهی اشتباه مطالب است. یعنی مطالبی که از بن اشتباه است به عنوان یک امر درست و قطعی و پذیرفته شده از سوی کاربر گیرنده به دیگر کاربران فرستاده می شود. حالا بماند که برخی از این کاربران حتی مطلب دریافتی را درست و کامل نمی خوانند تا با اطلاع دقیق از موضوع آن را فورواردکنند گاهی چنین فورواردها از کسی به دستت می رسد که خودش کارشناس و متخصص فن است. در حوزۀ ادبیات طبعا استادان زبان و ادب فارسی مسوولیت بزرگی دارند و انتظار می رود وقتی مطلبی در این حوزه دریافت می کنند  آن را تصحیح و برای دیگران روشنگری کنند و حداقل این است که از فرستادن آن برای دیگران ( و به تعبیر حقوققی از نشر اکاذیب! ) پرهیزکنند.
چون این بار  ابیات زیر را  از یک استاد زبان و ادبیات فارسی که از همکاران دیرین من در دانشگاه های ایران است به نام فردوسی دریافت کردم  بسیار شگفت زده شدم و لازم دیدم این نکته را هم جهت اطلاع ایشان و هم دیگر دوستانی که با آنان ارتباط ایمیلی دارم یادآوری کنم که این ابیات منسوب به فردوسی هرگز از فردوسی نیست و در شاهنامه نیامده. من البته توفیق این را داشته ام که سال ها پیش شاهنامۀ حکیم توس را با دقت بخوانم و فشرده ای از آن را منتشرکنم و تا حدودی ذهنم با شاهنامه آشناست اما به نظرمی رسد برای تشخیص این گونه ابیات که به ناروا به فردوسی نسبت داده شده لازم نیست شاهنامه را بارها خوانده باشیم  بلکه اگر اندکی به سبک و شیوۀ بیان و کابرد واژگان دقت کنیم به آسانی درمی یابیم که وجود برخی واژگان امروزی در این ابیات که هرگز در شاهنامه نیامده از جعلی بودن آن حکایت د ارد.
از این همکار بزرگوار خواهش می کنم یا خود زحمت بکشند و مطالعه و جستجو کنند یا از کسی که مطلب را از او دریافت کرده اند بپرسند تا به منبع اصلی این «حدیث  جعلی» برسند و از او بپرسند که نشانی این ابیات درکجای شاهنامه است؟ جلد چندم؟ کدام بخش؟ کدام داستان و ماجرا و بالاخره کدام ابیات؟
لازم به یادآوری است که در آغاز برخی از این ایمیل ها که حاوی ابیات زیر است متنی چند سطری هم آمده در نقد اوضاع اجتماعی و فرهنگی حاکم برجامعۀ کنونی ایران که نشان از عقبگرد فرهنگی دارد و البته در جای خود نکاتی قابل درنگ است. اما مهر تایید زدن به این گونه نقدهای اجتماعی از زبان فردوسی درحالی که شعر از فردوسی نیست اگر شیادی نباشد دروغ پراکنی است. در این دنیای مجازی بیکران هرکس هرچه می خواهد می تواند بنویسد و بگوید و منتشرکند. در این صورت بهتر نیست همانگونه که متن انتقادی را با امضا و نام نویسنده منتشرمی کنیم شعر مکمل آن را هم به سرایندۀ واقعی اش نسبت بدهیم؟
از دوستان ارجمند و از همۀ دوست داران شعر و ادب و فرهنگ ایرانی انتظارمی رود که این یادداشت را برای دیگرانی که ممکن است این ابیات را به نام شاهنامه دریافت کرده باشند بفرستند.
ارادتمند: یوسفی
 
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوريم
 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر