۱۳۹۱ خرداد ۱۷, چهارشنبه

[گروه لیمو:9829] خدا شریک نداره پس....!

خدا شریک نداره پس....!

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا شریک نداره پس....!


مجتبی جوان خوبی بود! جوانی با استعداد در یک کارگاه گلابگیری!
نه اینکه خطایی از او سر بزند نه! اما با صاحب کارش حرفش شد و در نتیجه او را از سر کار بیرون کرد!
مشکل اصلی هم پول بود!

مجتبی حقوق بیشتر می خواست و صاحب کارش هم معتقد بود یک شاگرد می خواهد با حقوق کم!(چیزی که الان متاسفانه بسیار زیاد شده!)

مجتبی با یکی از دوستانش شراکتی را بوجود آوردند بدین شکل که او سرمایه گذاری کند و هزینه های مصرفی ماهانه کارگاه را هم متقبل شود و از طرف دیگر انجام کارهای گلاب گیری و فروش محصول بعهده مجتبی باشد!
سود این شراکت نیز بصورت پنجاه پنجاه بین طرفین تقسیم شود!
این کار صورت گرفت و شراکت پا گرفت!

-----------------------------

همه مجتبی را سرزنش می کردند!
همه می گفتند: اگه شریک خوب بود، خدا هم شریک داشت(نعوذ بالله)
همه می گفتند: مثلا همه شرکتهای تعاونی که با هدف کسب سود و ارائه خدمات برای کارکنان دولت ایجاد شده ( و یا سایر نهادها) اکثرا به یک بنگاه اقتصادی ضعیف مبدل شده !
و اگر  شراکتی هم خوب از آب درآمده بدان علت بوده که همه اعضاء سهم خودشان را به یکی فروخته اند و رفته اند!(یعنی فاتحه شراکت خوانده شده!)

مجتبی حرف همه را قبول نکرده بود!
مجتبی معتقد بود که در این برهه ی بعد از اخراجش؛ بهترین راهکار برای اشتغال خودش؛ شراکت است! و هر شراکتی که جدی گرفته شود حتما سود هم خواهد داشت!

---------------

ده سال مجتبی با دوستش شراکت داشت و کسب و کار آنها هم بسیار خوب گرفته بود.
اما کم کم فکری مثل خوره به جان مجتبی افتاد! فکری که به او می گفت:
آخه چرا باید تو تنها کار کنی و محصول تولید کنی و بفروشی اما سود آن با شریکت نصف شود!
آیا او بخاطر سرمایه گذاری اولیه و تامین هزینه های جاری حق دارد که نصف سود را دریافت کند!
(آیا درسته که من اینجا جون بکنم اما پولهام نصف بشه!!)

این افکار بر مجتبی قصه ی ما هجوم آورد و او را به واکنش واداشت! عده ای حرفهای مجتبی را به گوش شریکش رساندند و خوشبختانه او آدمی با گذشت بود و با توجه به آنکه کارگاه سود خوبی هم داشت؛ پیشنهاد مجتبی را مبنی بر خرید دستگاههای گلابگیری قبول کرد و کل گارگاه متعلق به مجتبی شد!
اینطوری شراکت ده ساله تمام شد!
انگار حرف مردم درست بود که به مجتبی از روز اول گفته بودند:
اگر شراکت خوب بود؛ خدا هم .....

-------------------------

ما جرای فوق  سه نکته دارد:
یک
داشتن روحیه جمعی و شراکت در تجارت خوب است!!!(گاهی وقتا چشم بسته غیب میگما!!)
دو
داشتن روحیه گذشت از روحیه جمع گرایی بهتر است چرا که اگر در شراکت ایجاد شده یکی از طرفها؛ احساس کند ظلم در حقش میشود و بخواهد قرار اولیه را فسخ کند؛ تنها گذشت است که این مسئله را ختم به خیر می کند!

سه
هیچ وقت باورهای عامیانه را با اعتقادات توجیه نکنیم!
بله درست است که شراکت؛  داشتن روحیه جمع گرایی توام با گذشت را نیاز دارد و سخت این پارامترها شکل میگیرد و سخت تر هم پایدار می ماند  اما توجیه این مسئله با اعتقادات صحیح نیست که مثلا بگوییم خدا هم شریک ندارد!!پس ....
(یا مثلا دیده اید افرادی را که تجدید فراش می کنند و همه دلیل آنها هم این است که: مگه پیامبر چند تا زن داشت و من چند تا؟! 
یکی نیست بهشون بگه:آخه مگه همه ی کارها تون مثل پیامبره!)

7:05 PM | حسن صانعی

--

امید مداح

http://omiddobala.blogfa.com


دلـــــتــــنــــگــــــی پــــــیــــچـــیـــــــــده نــــــیــــســــــتــــــــ . . . ! 

یــــــکـــــــ دل . . . ! یــــــکـــــــ آســـــــمـــــان . . . ! یــــــکـــــــ 
بــــــغـــــض . . . ! و آرزو هــــــــای تـــــــــرکـــــــ خـــــــورده . . . ! 

بـــــــه هــــــمـــــیـــــن ســـــــادگـــــــی . . . !

 



--
=>=>=>=>=>=>=>=> ما بايد عادت كنيم، براى خودمان فرهنگ كنيم، براى خودمان يك فريضه بدانيم كه هر كالائى كه مشابه داخلى آن وجود دارد و توليد داخلى متوجه به آن است، آن كالا را از توليد داخلى مصرف كنيم و از مصرف توليدات خارجى بجد پرهيز كنيم
امام خامنه ای حفظه الله <=<=<=<=<=<=<=<=
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
 
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر