سخن بگو ! نازنینم سخن بگو در جانم دویده ای ولرزه های صدایت در رگان فرسوده ی من می جوشند !نازنینم ! سخن بگو سر بر زانوهایم نهاده ای و در سکوت لبانت آوار شعر ها فریاد می کشند ! نازنینم ! سخن بگو در آغوشم گرفته ای وبر شاخسار دستانت بهار لانه کرده است ! نازنینم ! سخن بگو در من می نگری و در آفتاب نگاهت کهکشانی شکفته است .....! نازنینم ! سخن بگو .....سخن بگو محمد علی - م |
Hotmail: Powerful Free email with security by Microsoft.
Get it now.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر