و درود فراوان شعر مهتاب اثر شاعر فقید فریدون توللی برگرفته از دیوان
رهاتقدیم به تمامی دوستان رادیوگلها
در زیر سایه روشن ماه پریده رنگ
در پرتوی چو دود٬غم انگیز و دلربا
افتاده بود و زلف سیاهش بدست باد
مواج و دلفریب
میزد بروشنایی شب ٬ نقش تیرگی .
***
میرفت جویبار و صدای حزین آب
گویی حکایت غم یاران رفته داشت
وز عشقهای خفته و اندوه مردگان
رنجی نهفته داشت .
***
در نور سرد و خسته مهتاب ٬ کوهسار
چون آرزوی دور
چون هاله امید
یا چون تنی ظریف و هوسناک در حریر
میخفت در نگاه
وز دشتهای خرم و خاموش میگذشت
آهسته شامگاه .
***
او ٬ آن امید من آن سایه خیال
میسوخت در شراره گرم خیال خویش
میخواند در جبین درخشان ماهتاب
افسانه غم من و شرح ملال خویش .
****
تهران - پاییز ۱۳۲۴
*
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر