نهال کوچک من ! آه... نهال کوچک من بر سر سفره ی سرماها وزمستانها نشسته ای وبهار بر مر مر ساقهایت پیچیده است بر شب کوتاه گیسوانت رویاهای ژرف هزار و یکشب خفته اند ودر گستره ی بی حصار نگاهت عشقی ابدی چاووش می خواند ! آه ... نهال کوچک من در کشور آیینهای قرمطی روییده ای وسپاهیان مغول در چشم تو خاک پاشیده اند بر گذرگاه عشقها و حسرتها دمیده ای آه , ای نهال کوچک من محمد علی - م |
Hotmail: Trusted email with powerful SPAM protection.
Sign up now.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر