تو بي دردي و من با درد همسر پس تو بهتر
تو والايي، من اينجا چون قلندر پس تو بهتر
تو هر شب مستي اما من مكدر پس تو بهتر
تو سرسبزي و من از خاك كمتر پس تو بهتر
من اينجا هرچه دارم بد، تو بهتر پس تو بهتر
من اينجا گوشه گيرم، تو سكندر پس تو بهتر
رفيقم، مهربانم، تو ستمگر پس تو بهتر
رئوفم، مرهمم، اما تو خنجر پس تو بهتر
و من با تو، تو بي من ميزني پر پس تو بهتر
من اينجا و تو تنها جاي ديگر پس تو بهتر
و من تلخ و تويي قند مكرر پس تو بهتر
من اينجا كوچكم اما تو مهتر پس تو بهتر
من اينجا دردمندم ، تو دلاور پس تو بهتر
تو چون خورشيدي و من همچو خاور پس تو بهتر
تويي مشغول و من تا وقت ديگر پس تو بهتر
محمدتقي خاني – "آرام"
تهران
پاسخ من
پس چه بهتر
تو يك دلداده ، من دلدار و دلبر
تو از آتش ولي من چون سمندر پس چه بهتر
تو همچون آسماني صاف و روشن
من آزادم شبيه يك كبوتر پس چه بهتر
تو ساكت، من ولي پرماجرايم
تو خير مطلقي و من همه شر پس چه بهتر
تو آرامي، دلآرامي، صبوري
ولي من شعله ام از پاي تا سر پس چه بهتر
تو يك گنجي كه پر قدر و بهايي
كه دورت ميزنم چون مار چنبر پس چه بهتر
تو ياري، ياوري، من بي تو هيچم
تويي بر جسم و جانم سايه گستر پس چه بهتر
رئوفي، مهرباني، بي نظيري
ولي من با تو در خوبي برابر پس چه بهتر
تو با نازآفرينان همنشيني
و من تنها روانه جاي ديگر پس چه بهتر
تو وقتي نيستم داني " كه هستم"
ولي در من تو از جانم فراتر پس چه بهتر
تو را من دوست دارم گر چه گاهي
به جانم ميزني با طعنه خنجر پس چه بهتر
تو در عمق وجودم ريشه داري
اگر چه بي تو هر سو ميزنم سر پس چه بهتر
تو عمري با مني، همچون شرابي
لبالب ميشوم از تو چو ساغر پس چه بهتر
اگرچه گاه گاهي بي وفايي
دلم سوي تو هر دم ميزند پر پس چه بهتر
"ستاره" با تو شاد و پر نشاط است
تو سبزي، سرفرازي، چون صنوبر پس چه بهتر
تو با من بي من و من بي تو با تو
تو اما ميخوري سر اينور آنور پس چه بهتر
ستاره.تهران
بيت آخر "سر خوردن" در جاي ليز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر