سخنان پرزيدنت اوباما خطاب به همه کسانی که نوروز را جشن می گيرند
آغاز رونوشت
سخنان پرزیدنت اوباما
پیام نوروزی
مارس 2011
واشنگتن دی سی
من امروز می خواهم بهترین آروزهای خود را به همۀ کسانی که نوروز را در ایالات متحده و سراسر جهان جشن می گیرند تقدیم دارم.
من هر سال در دورۀ ریاست جمهوری خود این روز را با خطاب مستقیم به مردم ایران بزرگ داشته ام. این کاری است که مایلم یک بار دیگر انجام دهم.
امروز برای مردم ایران جشنی به منظور گردآمدن با دوستان و خانواده، برای تأمل بر موهبت های بی همتایی است که شما از آن برخوردارید و نیز برای چشم دوختن به نویدی است که یک روز نو در بر دارد. هر چه باشد، این فصل، فصل امید و باز آفرینی است. و امروز، ما می دانیم که این فصل نویدبخشی در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا نیزهست، هرچند که هنوز چالش های عظیمی نیز برجای مانده اند.
من بر این باورم که برخی از ارزشها- آزادی تجمع و تشکیل انجمن، توانایی ابراز آنچه در فکر دارید و انتخاب رهبران- جهانی هستند. و آنچه که ما در سراسر منطقه می بینیم پافشاری برای پاسخگو بودن دولتها در برابر مردم است.
ولی ما همچنین می دانیم که این جنبش ها منحصر به همین چندماه گذشته نبوده اند. همان نیروهای امیدی که میدان تحریر را درنوردیدند در ژوئن 2009 در میدان آزادی دیده شدند. و درست به همانگونه که مردم منطقه بر حق انتخاب خود برای این که چگونه حکومتی داشته باشند پای فشرده اند، دولتهای منطقه نیز در پاسخ خود دارای انتخاب هستند.
تا به حال پاسخ دولت ایران این بوده است که برای حفظ قدرت خود اهمیتی به مراتب بیشتر از احترام به حقوق مردم ایران قائل است.
طی مدتی نزدیک به دوسال پیکاری از ارعاب و نقض حقوق در جریان بوده است. مردم ایران—از پیر و جوان؛ زن و مرد؛ ثروتمند و فقیر—در معرض تعقیب و آزار قرار داشته اند. صدها زندانی عقیدتی در زندانها به سر می برند. بی گناهان ناپدید شده اند. روزنامه نگاران را خاموش کرده اند. زنان در معرض شکنجه قرار گرفته اند، کودکان به مرگ محکوم شده اند.
جهان با اضطراب به نظارۀ این اعمال بیدادگرانه نشسته است. ما شاهد بوده ایم که نسرین ستوده به خاطر دفاع از حقوق بشر به زندان افتاده است؛ جعفر پناهی به زندان رفته و قادر به ساختن فیلم های خود نیست؛ عبدالرضا تاجیک به خاطر این که روزنامه نگار است روانۀ زندان شده است. جامعۀ بهاییان و مسلمانان صوفی به خاطر اعتقادشان مجازات شده اند؛ محمد ولیان، یک دانشجوی جوان، به خاطر این که سه تا سنگ پرتاب کرده، به مرگ محکوم شده است.
این انتخاب ها نشانۀ نیرومندی نیستند، آنها ترس را نشان می دهند. زیرا وقتی دولتی تا آنجا از مردم خود وحشت دارد که به آنها حتی اجازۀ دسترسی به اطلاعات یا برقراری ارتباط با یکدیگر را نمی دهد، این به خودی خود گویا است. اما آیندۀ ایران با ترس شکل نخواهد گرفت. آیندۀ ایران از آنِ جوانان است - جوانانی که سرنوشت خود را تعیین می کنند.
بیش از شصت در صد مردم ایران بعد از سال 1979 چشم به جهان گشوده اند. شما پایبند زنجیرهای گذشته نیستید – نفرتِ انحراف آفرین از آمریکا که از آن نه کار و نه فرصت به وجود می آید؛ یک دولت سختگیر و غیر پاسخگو؛ جلوگیری از این که مردم ایران توان بالقوۀ خود را به تحقق در آورند، از ترس این که مبادا اقتدار دولت متزلزل شود.
به جای آن – شما مردم جوان ایران- هم فرهنگ باستانی ایران و هم توان شکل دادن به کشوری را که در برابر خواستهای شما پاسخگو باشد در خود دارید. استعداد، امیدها و گزینه های شما به آیندۀ ایران شکل خواهند داد و به روشن ساختن جهان یاری می دهند. و هرچند که زمانه تاریک جلوه می کند، می خواهم بدانید که من با شما هستم.
در چنین روزی- در جشنی که همانند پلی میان گذشته و آینده گسترده است- می خواهم سخنانم را با نقل قولی از شاعر سیمین بهبهانی، زنی که سخنانش جهان را به لرزه افکنده اند، حتی اگر از سفر او فرای مرزهای ایران جلوگیری به عمل آمده است، پایان دهم : "اگر چه پیرم ولی هنوز مجال تعلیم اگر بود/جوانی آغاز می کنم کنار نوباوگان خویش/ حدیث حب الوطن زشوق بدان روش ساز می کنم/ که جان شود هر کلام دل چو برگشایم دهان خویش. "
باشد که این فصل جوانی دوباره ای برای همۀ ایرانیان به ارمغان آورد- زمانی که در آن یک فصل نو زایندۀ زندگی دوباره ای است. از شما سپاسگزارم. و عید شما مبارک.
پايان رونوشت
دریافت این پیام بدلیل تمایل شما به شنیدن صدای خس وخاشاک است
خواهشمند است برای اطلاع دوستانتان، این ایمیل رابرای ایشان فوروارد کنید
برای عضویت جدید در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+subscribe@googlegroups.com
برای لغو عضویت در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر