۱۳۹۱ دی ۷, پنجشنبه

MediaNews.ir

MediaNews.ir


سه چهره از مجید تهرانیان

Posted: 27 Dec 2012 04:29 AM PST

پدرام الوندی - استاد نادیده‌ام، دکتر مجید تهرانیان درگذشته است. وقتی خبر فوت را شنیدم، اول از همه، رنجی که او از هم‌وطنانش کشید، از ذهنم گذشت. ولی ترجیح می‌دهم به جای اینکه داستان‌ را از دشمنان تهرانیان شروع کنم، مانند خود او که شخصیتی بلندنظر داشت، از ویژگی‌های مثبت و سازنده او که بر من اثرگذاشتند، بگویم. به نظرم و با شناختی که از ایشان پیدا کردم، تهرانیان چند چهره مهم داشت، که او را فارغ از دشمنان بزرگی که داشت و دارد، فردی مهم و اثرگذار در تاریخ ایران می‌کند، فردی که قدرش نادیده گرفته شده است.

چهره اول: تهرانیان توسعه‌گرا

تهرانیان همیشه نسبت به توسعه و آینده ایران وفادار دغدغه‌دار بود. او در همان سالهای پیش از انقلاب، تحول چند ضلعی پیش‌رو را با یافته‌های علمی حدس زده بود. او همان سال‌ها از ضعف سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران و فاصله‌اش با مردم باخبر بود. از نفوذ رسانه‌های مذهبی مطلع بود و به عنوان که دانشمند علوم اجتماعی دردِ ناشی از زایش زودهنگام مدرنتیه به دست حکومت پهلوی را در لایه‌های اجتماعی، مذهبی ایران شناسایی کرده بود و می‌دانست که آن حکومتی که مدیران و کارکنان مهمترین رسانه‌اش کوچکترین اعتقادی به آن ندارند، ماندنی نیست. تهرانیان از کسانی بود که مطالعات تطبیقی توسعه را آغاز کرد. برای شروعش ایران و ژاپن را هم برگزید و به نتایج شگفت‌انگیزی در مشترکات فرهنگی و زمینه‌های تفاوت در توسعه ایران و ژاپن رسید. در همان زمان از سرآمدان فرهنگی ایران، ‌درباره تحولات پیش‌رو پرسید و در نهایتش برنامه آینده‌نگری رادیو و تلوزیون ایران را نوشت و به کمک مدیر وقت سازمان آن را به یکی از برنامه‌های پیش‌رو در این حوزه تبدیل کرد.

چهره دوم: تهرانیان آکادمیسین

تهرانیان به لحاظ دانشگاهی و آکادمیک شخصیتی تمام عیار بود. استادم دکتر هادی خانیکی او را سرآغاز توسعه پژوهش‌محور علوم ارتباطات، در برابر توسعه آموزش محور دکتر معتمدنژاد پس از انقلاب، می‌داند. علاوه براین زیرساختی که او در پژوهشگاه علوم ارتباطات و توسعه فراهم کرد، همکاران پرآوازه‌ای چون الهیو کاتز و دانیل لرنر و که و که را به ایران آورد و توسعه ارتباطات در ایران را هم‌پای نهادهای آکادمیک روز دنیا پیش‌برد. علاوه بر این و در فازی وسیع‌تر تهرانیان در کنار اندیشمندان دیگری چون دکتر فیوضات مطالعه و اجرای طرحی را پیش‌ بردند که به تاسیس و راه‌اندازی دانشگاه ابوعلی سینای همدان به عنوان اولین الگوی دانشگاه ایرانی منجر شد. دانشگاهی که طراحی رشته‌ها و دروس و سرفصل‌های آن براساس مطالعه و نیازسنجی آموزش و پژوهشی در آموزش عالی ایران صورت گرفته بود و بنابود هر دانشجویی پیش از هرچیز بداند که نیاز توسعه کشور چیست و چرا به دانش او در این چرخه یکپارچه توسعه‌ای نیاز است.

چهره سوم: تهرانیان صلح‌طلب

تهرانیان سال‌های زیادی از پژوهش‌هایش را به مطالعه درباره صلح گذراند. چرا که لابد، به خوبی دریافته بود که بدون صلح، هرگز راهی به آینده و فردای خوب جهان نیست. برای کسی که دغدغه توسعه دارد، فردا از امروز پراهمیت‌تر است و همین اهمیت افزون بود که او را در صلح نیز چهره‌ای مطرح با آثار خواندنی و مرجع برای دانشگاهیان ساخت.

این سه چهره پردغدغه، درک اندکی بود که من از استاد مرحومم داشتم و از روی دِینی که برگردنم بود نوشتم. برای آرامش روح ایشان دعا می‌کنم. خدا ایشان را رحمت کند.

درگذشت مجید تهرانیان، خبر نشد!

Posted: 27 Dec 2012 04:29 AM PST

محمدرضا نوروزپور - پروفسور مجید تهرانیان روز دوشنبه در آمریکا درگذشته است. با جستجوی مختصری در گوگل متوجه شدم که سایت های فارسی زبان خبری در این باره نرفته اند.

شاید کسی مطلع نشده است، شاید هم ارزش های خبری شهرت، دربرگیری، مجاورت و... مانع از اهتمام سردبیران به این خبر شده است. شاید هم دکتر مجید تهرانیان که دست کم چندسالی در ایران استاد مهمان یک دانشگاه معروف بوده و شاگردان او اینجا و آنجا و گاه و بیگاه به او فخر می فروشند، اساسا ارتباط خود را با همه قطع کرده بوده است. طرفه آنکه آن استاد به شاگردان آن دانشگاه فن ارتباط گیری می آموخته است تا همیشه با همه جا بخوبی مرتبط باشند.

به هر حال من فکر می کنم کسی که مردنش برای اصحاب علم و اندیشه خارج از کشور ناگوار بوده و در برخی فروم های اینترنتی در مدح و منزلت علمی و اخلاقی و مرام انسانی او به عنوان دکتر مجید تهرانیان یک ایرانی فرهیخته که از قضا مشهدی هم بوده مطالبی منتشر کرده اند ارزش درج یک خبر را داشته است.

این همان پارادوکس رفتاری ما ایرانی هاست که از یک طرف درمدح و منقبت علم و دانشگاه و درس و بحث آنچنان مبالغه می کنیم که بهترین سال های عمر دست کم دونسل از جوانان کشورمان خواسته یا ناخواسته براثر این تاکیدات موکد بر علم اندوزی و دانشگاه رفتن به جای اینکه صرف کسب و کار و صنعتگری و خلاقیت و دست یابی به فرمول های معاش شرافتمندانه در دنیای امروز شود، درگیر با تحصیلات عالیه و دانشگاه سپری شده ( بخوانید تا 90 درصد به بطالت گذشته) اما از سوی دیگر حتی یک خط خبر درباره مرگ و زندگی یکی از نخبگان ایرانی که از قضا بخشی از آن ده درصدی است که عبارت داخل پرانتز شامل آنها نمی شود، در جایی خوانده نمی شود.

من شخصا پروفسور مجید تهرانیان را از نزدیک نمی شناختم، افتخار شاگردی او را نیز نداشتم. شاید دو یا سه بار از طریق ای میل سوالاتی از او کردم که او با بزرگواری و متانت پاسخ داده بود. یادم هست که یک بارش برای نظرخواستن از او درباره تعیین چهره سال در حوزه ارتباطات برای ویژه نامه همشهری سال(گمانم سال 85 یا 86 ) بود که او از میان نامزدهایی که برایش نام بردم، استاد معتمد نژاد را برگزید و از او تعاریف زیادی کرد و گفت که حتما به او سلام برسانم. ولی گمان می کنم چون او یک ایرانی فرهیخته بود و اکنون شخصیت های دانشگاهی زیادی در آمریکا و نقاط دیگر دنیا از او به نیکی یاد می کنند سزاوار است که یادی از او به میان آورده شود.

آنهایی که نمی دانند مجید تهرانیان که بود، جستجوی نام او در گوگل را توصیه می کنم اما برای آنهایی که او را می شناختند و مخاطبانی که این متن را می خوانند و من امید دارم آن را برای آنهایی که نمی خوانند بازگو کنند یک غُصه قدیمی را بازگو می کنم و اینکه اگر مجید تهرانیان یا هر یک از نخبگانی که سال ها سرمایه ملی ما برای نخبه شدن آنها صرف شده است بجای اینکه نخبه دانشگاهی و استاد اقتصاد سیاسی و پروفسور روابط بین الملل و پروفسور علوم ارتباطات شدن، یک فوتبالیست، یک مجری تلویزیونی یا یک چهره رسانه ای می شدند، بازهم خبری از مرگ آنها در رسانه های وطنی منتشر نمی شد؟ یا اینکه تا سوم آنها نشده ده ها مجلس ختم و بزرگداشت و یادبود و ... برایشان برگزار می شد؟

این مشتی است نمونه خروار از فرهنگی غالب بر این کشور و الا همه ما می دانیم که پرداختن رسانه ها به چهره ها و رویدادهای مرتبط به آنها براساس اولویت های دیگری رقم می خورد که حقیر کاملا به لحاظ تکنیک خبرنویسی به آنها وقوف دارم. گلایه من از این فرهنگی است که تب دانشگاه و مدرک گرایی در آن بیداد می کند اما در عمل، شیفته نخبگان دانشگاهی نیست. جوانانش، بهترین دوران عمرشان را، داخل دانشگاه یا پشت آن به بطالت می گذرانند ( بجز اندکی که به واقع نخبگان علمی می شوند و متاسفانه بیشتر آنها در زمان فایده رساندن، شامل فرار مغزها می شوند) اما الگوهایشان را خارج از دانشگاه و نه از میان نخبگان علمی و دانشگاهی، بلکه از نخبگان دیگری که از زمین های فوتبال و پرده های سینما و صفحه های تلویزیون ظاهر شده اند انتخاب می کنند.

یاد همه نخبگان دانشگاهی و نخبگان غیر دانشگاهی درگذشته، گرامی باد.

منبع: وب‌سایت خبرآنلاین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر