---------- Forwarded message ----------
From: Mohammad TL <mohammad313stars@gmail.com>
Date: 2013/4/27
Subject: نقصان عقل زنان در بیانات امام خامنه ای(مدظله)
To: bonyanmarsous@googlegroups.com
From: Mohammad TL <mohammad313stars@gmail.com>
Date: 2013/4/27
Subject: نقصان عقل زنان در بیانات امام خامنه ای(مدظله)
To: bonyanmarsous@googlegroups.com
سلام
امروز داشتم سایت آقا رو می دیدم به این لینک برخوردم. چون جالب بود گفتم برای شما هم بفرستم.
امروز داشتم سایت آقا رو می دیدم به این لینک برخوردم. چون جالب بود گفتم برای شما هم بفرستم.
پاسخ آقا به یه پرسش هست که در مسجد ابوذر در روز انفجار هست. ولی حیف و صد حیف که انفجار نگذاشت بیانات ایشان تمام شود. ایشان در جائی می فرمایند من در مورد نقصان عقل زنان قبلاً در جلسات شرح نهج البلاغه مطالبی گفته ام. اگر کسی بتواند به کامل آن بیانات دسترسی پیدا کند و برای بقیه دوستان نیز قرار دهد خیلی خوب و عالی می شود.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20081
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20081
بخشی از بیانات:
سؤال اوّل يك سؤال فقهى-اجتماعى است. البته سؤالى هم هست كه ممكن است ميانهى ما و خانمها را به هم بزند. آيا زن مىتواند قاضى و مجتهد بشود؟ اگر نه، چرا؟ و طبق حديث «زن ناقصالعقل است»، آيا با آزادى زن منافات ندارد؟
اوّلاً اين كسى كه اين سؤال را كرده، خيلى بىسليقگى كرده. اين حرف اوّل. توى اين همه سؤال، توى اين همه حرفِ لازم، يكهو چسبيده به اين كه زن مىتواند قاضى بشود يا نه؟ خب، حالا بفرمائيد ببينم توى اين خانمهاى تحصيلكرده، تحصيلات حقوق عاليه كى دارد كه برود قاضى بشود؟ توأم با عدالت كامل كه شرط قاضى است، كى دارد؟ يك وقت شما پنجاه تا زن تحصيلكردهى حقوقدان داراى شرائط ديگرِ قاضى آنجا قطار داريد، رديف كرده، بعد مىپرسيد آقا اينها چرا نمىتوانند قاضى بشوند؟ خب، اين يك جاى سؤال [دارد]. بنده هم جوابش را مىدهم، اما وقتى چنين چيزى زمينه ندارد، موضوع ندارد، اين چه سؤالى است كه اينطور اين سؤالكنندهى عزيز ما بىسليقگى به خرج دادند اين را مطرح كردند.
اما در عين حال، به قول اميرالمؤمنين «[اما بعد] فَلَكَ حَقُّ الْمَسْألَةِ» سؤال كرديد، بنده بايد جوابش را بههرحال بدهم. اگر هم وقت گرفته مىشود، به گردن آن برادر يا خواهرى كه اين سؤال را به من داده. نه آقا. زن قاضى و مجتهد نمىتواند بشود. هر مردى هم قاضى و مجتهد نمىتواند بشود. مجتهد چرا، مرجع تقليد نمىتواند بشود. مجتهد يعنى كسى كه درس خوانده قدرت استنباط پيدا كرده، اين چه مرد، چه زن اشكالى هم ندارد برود بشود، اما مرجع تقليد نمىتواند بشود. يعنى ديگران از او تقليد نمىتوانند بكنند. هر مردى هم نمىتواند بشود. قاضى چندين شرط دارد. مرجع تقليد چندين شرط دارد. صدى هشتاد نود مردها هم اين شرطها را ندارند، صدى نودوپنج هم ندارند. اما اگر جائى فرض كرديم كه كسانى اين شرائط را داشته باشند، اما جزو خانمها و زنها باشند، آن وقت نمىشود. چرا؟ ها. نكتهاش [نامفهوم] در يك كلمهى كوتاه عرض مىكنم.
نكتهى اين حكم الهى اين است كه قضاوت، يك منصبى است كه احتياج دارد به اين كه انسان خشك و قاطع باشد. خشك بودن و تحت تأثير عواطف قرار نگرفتن، چيزى است كه به طور معمول زنها اين را ندارند و اين نقطهى قوت زن است نه نقطهى ضعف زن. اين را توجه داشته باشيم. زن اگر عواطفش جوشان و احساساتش پرخروش نباشد، عيب است. كمال زن در غلبهى عواطف اوست و اين به دليل اين است كه شغل اوّل زن تربيت فرزند است. نمىگوئيم شغل ديگر نداشته باشد، داشته باشد. مىتواند، هيچ مانعى ندارد داشته باشد. اسلام مانع نيست، اما اوّلين و اساسىترين و پراهميتترين شغل زن، مادرى است. اگر رئيس جمهور هم بشود، اهميتش به قدر اهميت مادرى نيست. من اگر بتوانم تشريح كنم، وقت مىبود و مىگفتم كه مادر بودن چقدر اهميت دارد؛ يك مادر خوب بودن، قبول مىكرديد كه از رياست جمهورى هم بالاتر است اهميت و ارزشش. براى اين كار عاطفه لازم است. خدا اين موجود را با اين عواطف خروشان آفريده تا مادرى لنگ نماند. اگر مادرى لنگ بماند، نسل انسان منقطع مىشود. يا انسانهائى كه به جامعه وارد مىشوند، انسانهاى كامل و درست و حسابى و معتدلى نخواهند بود. براى اين منظور خلق شده. حالا شما مىخواهيد اين موجودى كه خدا براى خاطر همين موضوع او را عاطفى آفريده، بگذاريد در رأس يك شغلى كه بى عاطفهگى مىخواهد؟ قاطعيت و خشونت مىخواهد؟ خشك بودن مىخواهد؟ اين را خداى متعال قبول ندارد. مجتهد جامعالشرائطى كه مرجع تقليد مىشود نيز همينطور. مرجع تقليد بايد تحت تأثير هيچ احساس و عاطفهاى قرار نگيرد و اين چيزى است كه به طور متوسط و معمول در مردها بيشتر است از زنها به اين دليل.
اما آنى كه گفتند زن ناقصالعقل است، اين نخواستند بگويند كه زن خداى نكرده قوهى ادراك ندارد، هرگز. بسيارى از زنان از بسيارى از مردان سطح شعور و دركشان به مراتب بالاتر است؛ نه يك ذره دو ذره. من در تفسير اين جمله در نهجالبلاغه يك بيانى كردم كه اين بعد هم منتشر شده. شايد هم شماها بعضيتان ديده باشيد. دو احتمال دربارهى اين هست كه يكى از اين دو احتمال را من اينجا ذكر مىكنم و آن اين است كه نظر اميرالمؤمنين در «هن ناقصات العقول[ان النساء نواقص الايمان نواقص الحظوظ نواقص العقول/128نهجالبلاغه/ خطبه 80]» به طبيعت زن نيست، بلكه به زنى است كه تحت تأثير فرهنگ ستمآلود تمام طول تاريخ كه نسبت به زنان اين فرهنگ، هميشه توأم با ظلم و ستم بوده، ناقص بار آمده. در زمان اميرالمؤمنين زن در همهى جوامع بشرى، نه فقط در ميان عربها، مظلوم بود. نه مىگذاشتند درس بخواند، نه مىگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سياسى تبحر پيدا كند. نه ممكن بود در ميدانهاى...
[انفجار بمب]
سؤال اوّل يك سؤال فقهى-اجتماعى است. البته سؤالى هم هست كه ممكن است ميانهى ما و خانمها را به هم بزند. آيا زن مىتواند قاضى و مجتهد بشود؟ اگر نه، چرا؟ و طبق حديث «زن ناقصالعقل است»، آيا با آزادى زن منافات ندارد؟
اوّلاً اين كسى كه اين سؤال را كرده، خيلى بىسليقگى كرده. اين حرف اوّل. توى اين همه سؤال، توى اين همه حرفِ لازم، يكهو چسبيده به اين كه زن مىتواند قاضى بشود يا نه؟ خب، حالا بفرمائيد ببينم توى اين خانمهاى تحصيلكرده، تحصيلات حقوق عاليه كى دارد كه برود قاضى بشود؟ توأم با عدالت كامل كه شرط قاضى است، كى دارد؟ يك وقت شما پنجاه تا زن تحصيلكردهى حقوقدان داراى شرائط ديگرِ قاضى آنجا قطار داريد، رديف كرده، بعد مىپرسيد آقا اينها چرا نمىتوانند قاضى بشوند؟ خب، اين يك جاى سؤال [دارد]. بنده هم جوابش را مىدهم، اما وقتى چنين چيزى زمينه ندارد، موضوع ندارد، اين چه سؤالى است كه اينطور اين سؤالكنندهى عزيز ما بىسليقگى به خرج دادند اين را مطرح كردند.
اما در عين حال، به قول اميرالمؤمنين «[اما بعد] فَلَكَ حَقُّ الْمَسْألَةِ» سؤال كرديد، بنده بايد جوابش را بههرحال بدهم. اگر هم وقت گرفته مىشود، به گردن آن برادر يا خواهرى كه اين سؤال را به من داده. نه آقا. زن قاضى و مجتهد نمىتواند بشود. هر مردى هم قاضى و مجتهد نمىتواند بشود. مجتهد چرا، مرجع تقليد نمىتواند بشود. مجتهد يعنى كسى كه درس خوانده قدرت استنباط پيدا كرده، اين چه مرد، چه زن اشكالى هم ندارد برود بشود، اما مرجع تقليد نمىتواند بشود. يعنى ديگران از او تقليد نمىتوانند بكنند. هر مردى هم نمىتواند بشود. قاضى چندين شرط دارد. مرجع تقليد چندين شرط دارد. صدى هشتاد نود مردها هم اين شرطها را ندارند، صدى نودوپنج هم ندارند. اما اگر جائى فرض كرديم كه كسانى اين شرائط را داشته باشند، اما جزو خانمها و زنها باشند، آن وقت نمىشود. چرا؟ ها. نكتهاش [نامفهوم] در يك كلمهى كوتاه عرض مىكنم.
نكتهى اين حكم الهى اين است كه قضاوت، يك منصبى است كه احتياج دارد به اين كه انسان خشك و قاطع باشد. خشك بودن و تحت تأثير عواطف قرار نگرفتن، چيزى است كه به طور معمول زنها اين را ندارند و اين نقطهى قوت زن است نه نقطهى ضعف زن. اين را توجه داشته باشيم. زن اگر عواطفش جوشان و احساساتش پرخروش نباشد، عيب است. كمال زن در غلبهى عواطف اوست و اين به دليل اين است كه شغل اوّل زن تربيت فرزند است. نمىگوئيم شغل ديگر نداشته باشد، داشته باشد. مىتواند، هيچ مانعى ندارد داشته باشد. اسلام مانع نيست، اما اوّلين و اساسىترين و پراهميتترين شغل زن، مادرى است. اگر رئيس جمهور هم بشود، اهميتش به قدر اهميت مادرى نيست. من اگر بتوانم تشريح كنم، وقت مىبود و مىگفتم كه مادر بودن چقدر اهميت دارد؛ يك مادر خوب بودن، قبول مىكرديد كه از رياست جمهورى هم بالاتر است اهميت و ارزشش. براى اين كار عاطفه لازم است. خدا اين موجود را با اين عواطف خروشان آفريده تا مادرى لنگ نماند. اگر مادرى لنگ بماند، نسل انسان منقطع مىشود. يا انسانهائى كه به جامعه وارد مىشوند، انسانهاى كامل و درست و حسابى و معتدلى نخواهند بود. براى اين منظور خلق شده. حالا شما مىخواهيد اين موجودى كه خدا براى خاطر همين موضوع او را عاطفى آفريده، بگذاريد در رأس يك شغلى كه بى عاطفهگى مىخواهد؟ قاطعيت و خشونت مىخواهد؟ خشك بودن مىخواهد؟ اين را خداى متعال قبول ندارد. مجتهد جامعالشرائطى كه مرجع تقليد مىشود نيز همينطور. مرجع تقليد بايد تحت تأثير هيچ احساس و عاطفهاى قرار نگيرد و اين چيزى است كه به طور متوسط و معمول در مردها بيشتر است از زنها به اين دليل.
اما آنى كه گفتند زن ناقصالعقل است، اين نخواستند بگويند كه زن خداى نكرده قوهى ادراك ندارد، هرگز. بسيارى از زنان از بسيارى از مردان سطح شعور و دركشان به مراتب بالاتر است؛ نه يك ذره دو ذره. من در تفسير اين جمله در نهجالبلاغه يك بيانى كردم كه اين بعد هم منتشر شده. شايد هم شماها بعضيتان ديده باشيد. دو احتمال دربارهى اين هست كه يكى از اين دو احتمال را من اينجا ذكر مىكنم و آن اين است كه نظر اميرالمؤمنين در «هن ناقصات العقول[ان النساء نواقص الايمان نواقص الحظوظ نواقص العقول/128نهجالبلاغه/ خطبه 80]» به طبيعت زن نيست، بلكه به زنى است كه تحت تأثير فرهنگ ستمآلود تمام طول تاريخ كه نسبت به زنان اين فرهنگ، هميشه توأم با ظلم و ستم بوده، ناقص بار آمده. در زمان اميرالمؤمنين زن در همهى جوامع بشرى، نه فقط در ميان عربها، مظلوم بود. نه مىگذاشتند درس بخواند، نه مىگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سياسى تبحر پيدا كند. نه ممكن بود در ميدانهاى...
[انفجار بمب]
پانویس:
- ما بايد عادت كنيم، براى خودمان فرهنگ كنيم، براى خودمان يك فريضه بدانيم كه هر كالائى كه مشابه داخلى آن وجود دارد و توليد داخلى متوجه به آن است، آن كالا را از توليد داخلى مصرف كنيم و از مصرف توليدات خارجى بجد پرهيز كنيم.
(امام خامنه ای حفظه الله)
---
شما به این دلیل این پیام را دریافت کردهاید که در گروه Google Groups "لیمو »« Lemon" مشترک شدهاید.
برای لغو اشتراک در این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به lymoo و unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به lymoo@googlegroups.com ارسال کنید.
از این گروه در http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa دیدن کنید.
برای گزینههای بیشتر، از https://groups.google.com/groups/opt_out دیدن کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر