MediaNews.ir |
- همه سرگردانیم
- تفاوت در فضای مجازی به دلیل تفاوت محیط است
- آشتی مورخان با رسانهها به نفع همه است
- پیامدهای منفی تبلیغات برای کودکان
- چورنالیسم
- یک هفته تحمل زندگی بدون تلفن همراه
- افزایش درخواست دولتها از گوگل برای سانسور اطلاعات کاربران
- نامنویسی دورههای ترمی آموزش کوتاهمدت خبرنگاری در ایسنا
- خبرگزاری فارس دوره تخصصی ارتباطات بحران برگزار می کند
- تولید برنامههای تلویزیونی کسب و کار جدید شرکت آمازون
- وضعیت اتوماسیون خانگی در ۱۰ سال آینده: افزایش برنامه های کنترل وسایل منزل
- رونمایی از سردیس پروفسور معتمدنژاد در هفته روابط عمومی
- اسمهای اینترنتی برای کودکان
- کاربران، اینترنت را با آگهیهای تبلیغاتیاش میخواهند
- نرمافزارهای منبع باز، دنیا را میبلعند
Posted: 03 May 2013 01:30 PM PDT اینکه شهروندان ایرانی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی بسیار متفاوت از فضای واقعی رفتار می کنند، حرف تازه ای نیست. هر کسی به سادگی می تواند این مورد را در زندگی خودش ببیند. این چیزی است که برای شهروندان برای مثال اروپایی چندان قابل درک نیست، هرچند در جامعه ای مانند اروپا نیز لزوما زندگی واقعی و مجازی افراد بر هم منطبق نیست. با <<مسعود کوثری>>، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در مورد ایرانی ها در فضای مجازی گفت وگو کرده ایم؛ جایی که کوثری معتقد است عضویت در شبکه های اجتماعی حتی در جامعه ای مانند ایران نه فقط با هدف دوست یابی و لذت بردن است، بلکه به دلایل دیگری است که آن را از مهم ترین کارکردهای شبکه های اجتماعی می داند. خب این مساله می تواند از دو زاویه مورد بحث باشد؛ یک بحث شاید دم دستی تر و پیش پا افتاده تر شاید این باشد که به دلیل برخی محدودیت ها، در بیشتر جوامعی که شرایطی همانند جامعه ما دارند، شبکه های اجتماعی یک راه گریز هستند و به مثابه فضایی هستند که فرد می تواند با وجود محدودیت ها در آن فضا خود را به تصویر بکشد، این یعنی دارا بودن حدی از راحتی، آزادی و تمایل به بروز و اظهار خود در شبکه های اجتماعی. اما به نظر می رسد مساله فقط به اینجا ختم نمی شود. یعنی اینکه تصور کنیم تمام مساله فقط به دلیل محدودیت هاست، اندکی ساده لوحانه است. مساله این است که انسان مدرن تمایل زیادی به این بازیگری دارد، تمایل زیادی به بر جاگذاشتن ردپاهایی از خود و حتی تمایل به بازی کردن با این ردپاها دارد. این شاید قوی ترین انگیزه ای باشد که ما را وادار می کند در شبکه های اجتماعی با جلوه های مختلفی از خودمان و جلوه های بیشتری از چیزی که دوست داریم نمایش دهیم، سروکار داشته باشیم. بنابراین به نظر می رسد مساله فقط محدودیت ها نیست چراکه حتی جایی که محدودیت وجود نداشته یا کم باشد افراد باز هم تمایل دارند این تصاویر را از خود ارایه دهند. اما به هرحال حتی مقایسه اجمالی پروفایل های ایرانی ها و افرادی که برای مثال در ایالات متحده زندگی می کنند، نشان می دهد در ایران میان فضاهای واقعی و مجازی افراد تفاوت زیادی وجود دارد در حالی که در آمریکا این گونه نیست. در کشورهایی که مورد نظر شماست، قواعد اجتماعی متفاوت است. در این اجتماع برای مثال زنان ابایی ندارند از اینکه بگویند سیگار می کشند. در این جوامع، محدودیتی به لحاظ ایدئولوژی لیبرالیسم و پذیرش نظام اجتماعی وجود ندارد اما در عین حال در همان نظام اجتماعی هم شما می بینید پسرانی خود را دختر جا می زنند و برعکس. این رفتار نه به دلیل اینکه محدودیت در روابط با جنس مخالف وجود دارد بلکه به این دلیل است که افراد از این کنجکاوی و بازیگری لذت می برند و این وسیله ای است که نقش ها را جابه جا کنند. به عبارت دیگر اگر بخواهم تحلیل روانکاوانه ای ارایه یا تحلیلی دهم که حاکی از دیدگاه پساساختارگرایانه باشد، به نظر می رسد که شبکه های اجتماعی در این وضع راهی برای گریز از امر نمادین هستند؛ امر نمادین در هر جامعه ای همان گونه که هست. نه تنها در جامعه ایران بلکه در همه جوامعی که یک نوع نظم نمادین وجود دارد، نظم نمادینی که آن جامعه به وسیله های مختلف جامعه پذیری اعم از خانواده، مدرسه، رسانه های جمعی و حکومت در کلیت خود بر افراد جامعه تحمیل می کند. بنابراین شبکه های اجتماعی راهی برای گریز از این امر نمادین و کمک به یک نوع کارناوالی شدن امر نمادین به حساب می آیند. بنابراین می توان گفت ستیز یا به سخره گرفتن نظم نمادین یا امر نمادین، یکی از کارکردهایی است که شبکه های اجتماعی دارند. و احتمالا در جوامعی که نظم نمادین پررنگ تر است باید این تمایل به بازی گرفتن این نظم بیشتر نمود داشته باشد؟ می شود گفت که بله. در چنین جوامعی می تواند بازی گرفتن تشدید هم شود. به عبارت دیگر علاوه بر چیزی که در جوامع دیگر وجود دارد و شباهت هست بین ما و دیگرانی که در این فضا هستند؛ ممکن است در مواردی حالت تشدیدی نیز در جامعه ما به چشم بخورد. به عبارت دیگر می شود گفت سردرگمی ها و سرگشتگی هایی که انسان ها در نظم های نمادین جوامع معاصر گرفتار آن هستند، حال این نظم نمادین چه نظم جامعه سرمایه دارانه باشد با حساب و کتاب مشخص و عقلانیت ابزاری تقسیم زندگی به زمان های مشخص خواب، کار، تفریح یا مثلا نظام سوسیالیستی باشد که افراد به طور کامل در اختیار نظام سیاسی هستند یا در نظام نفتی مانند عربستان که افراد در آن پول نفت می گیرند و باید با آن زندگی کنند و در عین حال می دانند که هنوز روح بادیه نشینی بر زندگی شان حاکم است. به عبارت دیگر سرگردانی آدم هایی که در زمان های اجتماعی مختلف زندگی می کنند در این فضاهای مجازی دیده می شود؛ سرگردانی آدم هایی که همزمان در لایه ها و زمان های اجتماعی مختلف در رفت و آمد هستند. اگر بخواهیم استعاره ای در این مورد به کار ببریم استعاره حاکی از آن است که ما در زمان های مختلف زندگی می کنیم و رفت و آمد سریع بین این زمان ها ما را گیج و سرگردان می کند. با اینکه به فرض در عین حالی که یک گوشی لمسی جدید در دست داریم که می توانیم هم از آن برای ارتباط تلفنی همراه استفاده کنیم، هم از وایبر هم از اسکایپ هم جست و جوی اینترنتی و حتی مثلا در گوگل پلاس حلقه های دوستی تشکیل دهیم، متعلق به یک نوع اعتقاد هستیم که ممکن است با تمام اینها مخالف باشد و البته در چارچوب روابط خانوادگی و اجتماعی خاص و معین زندگی می کنیم. برگشتن به شرایطی که در ادبیات ما را به عرفان دعوت می کند، همزمان فلاش بک به فیلم های هالیوودی و بعد از آن تماشای سریال های تلویزیونی که از تکیه کلام ها و شوخی های زندگی ایرانی سرشار است، همه این رفت و آمدها و گرم و سرد شدن ها انسان را سرگردان می کند. با این حساب آیا ما در جامعه ایرانی، به نسبت جوامع غربی افراد سرگردان تری هستیم؟ در واقع همه سرگردانیم. این سرگردانی ممکن است در جوامعی که این روند را سریع تر طی می کنند بیشتر باشد. مثلا در جامعه ما شاید قوی تر باشد. در جامعه عرب ممکن است نسبت به ما قوی تر باشد. این تسریع در گذشتن از زمان های مختلف اجتماعی و فرهنگی سرگردانی ایجاد می کند. یعنی این می تواند دلیلی باشد برای اینکه زندگی واقعی و مجازی ما در ایران با هم بسیار متفاوت تر از فردی در آمریکاست؟ بله، به عبارت دیگر ممکن است تدریج در آن جامعه کمتر باشد و آن جامعه عادت کرده باشد که زمان های متفاوت را کمتر احساس کند. به هر حال در این جوامع نیز تفاوت وجود دارد اما شدت و ضعف پیدا می کند و خود این موجب می شود که یک نوع سرگردانی به وجود بیاید و آرام بخش این سرگردانی ها، حوزه های بازیگوشی هستند. حوزه های غفلت موقتی، به بازی گرفتن نظم های نمادین و اینجاست که شبکه های اجتماعی تجلی بیشتری می یابند و این چیزی است علاوه بر کارکردهای معمول شبکه های اجتماعی. شما می گویید این شبکه های اجتماعی جایی هستند که افراد بازیگوشی می کنند اما دست کم در جامعه ایران به نظر می رسد این بیشتر فضایی برای آگاه شدن است تا بازیگوشی. این طور نیست؟ پس داوری وجود ندارد. اینکه کدام فضا بهتر کار می کند؛ فضای شبکه های اجتماعی در ایران یا برای مثال در اروپا؟ نه! می شود گفت که به نظر می رسد کارکردهای پیش بینی نشده و غیرمنتظره شبکه های اجتماعی از کارکردهای پیش بینی شده پیشی می گیرد. کارکرد پیش بینی شده و مورد انتظار که در واقع شبکه های اجتماعی بر آن اساس شکل گرفته اند، ایجاد حلقه دوستان بوده است. به عقیده شما این برداشت سهل انگارانه نیست؟ یعنی بنیانگذاران فیس بوک تنها به ایجاد دوستی بسنده کرده اند؟ خب پس از این دوستی چه اتفاقی می افتد؟ من می خواهم بگویم که علاوه بر آن موردی که در ظاهر به چشم می خورد، چیز دیگری در ناخودآگاه طراحان وجود داشته است. چیزی که ورای ایجاد روابط دوستانه بین افراد بوده است و به این یک چیز دیگر کمتر پرداخته شده و فکر می کنم این یک چیز همان چیزی است که دیگر موجب تداوم این شبکه ها می شود. پس در نهایت کارکرد شبکه های اجتماعی در غرب و شرق و جوامع مختلف چندان تفاوتی با هم ندارند؟ نوعش متفاوت نیست ممکن است محتوا متفاوت باشد. مثلا ممکن است یک غربی از اینکه عکسش را به صورت بی حجاب نمایش دهد، یا زندگی خصوصی اش را نمایش دهد، ابایی نداشته باشد و بسیار عادی با این مساله برخورد کند، اما علاوه بر این چیز دیگری هم هست که جذابیت این موضوع را به وجود می آورد. شبکه های اجتماعی مانند شعار مشهور <<مارکس>> عمل می کنند: <<کارگران جهان متحد شوید>>. خب حالا متحد شدیم، بعد چه؟ شبکه های اجتماعی می گویند <<انسان های روی زمین دوست شوید>>، اما بعد از آن چه؟ این بعد، به نظر من طراحی نشده ولی عملا وجود دارد. و اساسا جذابیت شبکه های اجتماعی به این است که ما فرصتی می یابیم از هرگونه نظم نمادینی بیرون بیاییم یا تصور کنیم که بیرون آمده ایم و از بیرون به این نظم نمادین نگاه می کنیم. اگرچه این مساله ممکن است غیرعملی باشد یا فضایی به وجود بیاید که در آن فضا رانه ها و انگیزش ها و نیروهای پنهانی ما به عنوان یک انسان -نه انسان اجتماعی شده فرهنگی شده- خود را نشان بدهد. اینجاست که من می گویم شبکه های اجتماعی فضاهایی هستند برای بازیگوشی و به سخره گرفتن هرگونه نظم نمادین. یعنی نظمی که هنجارها و زبان، مرزبندی ها و تمدن به صورت کلی فراهم می کنند، راهی برای گریز از ملالت های تمدن به قول <<فروید>>. شاید بشود این جور هم نگاه کنیم. و همین لذت هست که موجب می شود این شبکه ها تداوم یابند و ما تمایل داشته باشیم که هنوز عضو آنها شویم و عضویت در آنها را ادامه دهیم. بنابراین ما با یک تحلیل کارکردی صرف نمی توانیم به این شبکه ها و دلیل وجودی آنها پی ببریم. یعنی بگوییم این شبکه ها چند کارکرد دارند، یکی ارتباطی، یکی سرگرمی، یکی دوست یابی... به گمان من شبکه های اجتماعی فراتر از این کارکردها جایی هستند برای اینکه ما به یک نوع کمون بازگردیم. کمونی که فرصت بازیگوشی و یک نوع کارناوالی شدن و یک نوع نگاه مجدد به نظم های فرهنگی در آن امکانپذیر است. به عقیده شما با همه کارکردهایی که به آنها اشاره کردید، به طور خاص فیس بوک روی آگاهی نسل جدید چه تاثیری گذاشته است؟ به نظر می رسد واکنش نسل جدید به مسایل اجتماعی و سیاسی بیشتر شده است و این از تاثیرات شبکه های اجتماعی است. شما این را می پذیرید؟ ببینید، یک تحلیل مرسوم این است که به دلیل دسترسی به اطلاعات بیشتر، دیدن عناصر و نشانه های بیشتر در فضای مجازی، افراد آگاهی بیشتری پیدا می کنند، اما من می خواهم بگویم یک تحلیل دیگر می تواند این باشد که آگاهی از <<نوع دیگری>> پیدا می کنند. یعنی در واقع در مواجهه با شبکه های اجتماعی، افراد نوع بینش و نوع نگاه متفاوتی به زندگی پیدا می کنند. این مهم تر از اطلاعاتی است که در این فضاها دریافت می کنند. یعنی افراد نگاه های مختلف و جامعه چندصدایی را تجربه می کنند؟ این فضاها افراد را از آن مسیر تک خطی سلسله مراتبی خارج می کنند؛ هم جامعه چند صدایی و هم جامعه ای که چندزمانی و در عین حال چندلایه است. همین موجب می شود که بشود گفت افرادی که در شبکه های اجتماعی هستند هم آگاهی شان بیشتر است هم آگاهی شان کمتر است. هم قادر به تصمیم گیری هستند هم قادربه تصمیم گیری نیستند. چون افراد هنگامی که به سطوح و لایه های مختلف دسترسی پیدا می کنند، قدرت تصمیم گیری را از دست می دهند و این در مقابل زمانی که یک مسیر مشخص به فرد معرفی می شود و در آن می تواند به راحتی انتخاب کند. این تصمیم گیری هر چیزی را می تواند شامل شود. تربیت در یک مسیر خطی موجب آسان بودن تصمیم می شود، آدم ها انتخاب می کنند با حجاب باشند، یا نباشند یا هر چیز دیگر. پس در نهایت این شبکه های اجتماعی ما را از قضاوت فارغ می کنند و آیا می توان گفت که از این جهت تاثیر مثبتی بر افراد می گذارند؟ بله و به هر حال وقتی فرد از قضاوت دور می شود قادر به تصمیم گیری نیست یعنی تصمیم گیری در بسیاری از موارد دشوار می شود. بنابراین تحت تاثیر شبکه های اجتماعی، آگاهی بیشتر می شود و همزمان قدرت تصمیم گیری کمتر. و اساسا لازم است قدرت تصمیم گیری افراد بالا باشد؟ من نمی دانم. فکر می کنم که این وجه بیشتر پیش خواهد آمد. اسم این را من می گذارم آگاهی متنوع.
منبع: روزنامه شرق |
تفاوت در فضای مجازی به دلیل تفاوت محیط است Posted: 03 May 2013 01:30 PM PDT محققی بی حاشیه و بسیار جدی است. در فاصله بین دو ترم تحصیلی با دکتر «تژا میرفخرایی» تماس گرفتیم و شرط گذاشت که به طور مکتوب به سوالات پاسخ دهد. دکتر میرفخرایی، عضو هیات علمی واحد تهران مرکز دانشگاه آزاد اسلامی و استاد مدعو در دانشکده خبر، دانشکده صدا و سیما و دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است. با کارهای تلویزیونی قرابت بیشتری دارد و سال ها به عنوان سازنده فیلم های مستند و گزارش های تلویزیونی، در آمریکا فعالیت حرفه ای می کرد. در سال 1988 به تحصیل ارتباطات در دانشگاه اسلو مشغول شد، پس از دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد خود به ایران بازگشت و در سال 1383 هم از دانشنامه دکترای خود دفاع کرد. همین دانشنامه به عنوان پژوهش فرهنگی سال انتخاب شد. او سال هاست که در گوشه خلوت دانشگاه، به کار تحقیق مشغول است. با تژا میرفخرایی درباره فعالیت ایرانی ها در فضای مجازی گفت وگو کرده ایم. در کشورهای غربی، زندگی در فضای مجازی با زندگی واقعی شباهت زیادی دارد تا در ایران که دو دنیای عمیقا متفاوت است. چرا این اتفاق رخ داده است و اساسا کارکردهای فضای مجازی در ایران و غرب، چه تفاوت هایی با هم دارد؟ من دقیقا منظور شما را درک نمی کنم. واژه ترکیبی <<زندگی در فضای مجازی>> بیشتر یک کارکرد استعاره ای دارد و آن را نمی توان یک مفهوم دقیق نظری محسوب داشت. کسی در فضای مجازی زندگی نمی کند، بلکه مردم از طریق فضای مجازی در شبکه های ارتباطی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. در این ارتباطات است که طرفین ارتباط، تصویری از خود، فعالیت های خود، انتظارات و خواسته های خود را به تصویر می کشند. شاید منظور شما، تفاوت در نوع فعالیت های ارتباطی مخاطبان و همچنین تفاوت در تصاویری است که آنها از خود و زندگی خود در ارتباط شان از طریق فضای مجازی ترسیم می کنند. به نظر می رسد که در کشورهای خاستگاه اینترنت، مردم برای تسهیل زندگی روزمره از فضای مجازی استفاده می کنند اما در ایران کاربرد فضای مجازی، حرف های کلی، خبردهی یا اشتراک عکس های قدیمی و نظایر آن است. آیا این اتفاق را می توانیم انحراف از کارکرد فضای مجازی بدانیم؟ در ابتدا اجازه دهید تا اختلاف نظر خود را با دیدگاه شما روشن کنم و سپس پاسخ دهم. کارکرد هر پدیده ای همانی است که در یک مرحله مشخص تاریخی –زمانی ایفا می کند. بنا بر این بحث << انحراف از کارکرد>> به وسیله کاربران ایرانی اساسا برای من معنا نمی دهد. اجازه دهید تا برای روشن شدن مساله به نظریه کارکردگرایی و انتقاداتی که به بعضی از برداشت ها از این نظریه وارد است، بپردازم. کارکردگراها را به نوعی، باوجود همه سعی و کوششی که در انکار این مساله وجود دارد، می توان پیروان اندیشه های اندامی محسوب کرد که البته نظرات خود را به شکلی پیچیده تر بیان می کنند. یکی از بحث های اصلی در اندیشه های اندامی آن است که کارکرد یک اندام، مثلا << دست>>، همانی است که انجام می دهد و در ذات آن بوده و باعث رشد و شکل گیری چنین اندامی شده است. بر اساس چنین تفکری هم هست که تحول گونه ها و اندام های مختلف و تازه برای انطباق با محیط، در زیست شناسی توضیح داده می شود. کارکردگراها هم به صورت نظری بر این اصل پافشاری می کنند، ولی در مطالعات اجتماعی به دلایل مختلف، بعضی از << کارکردگرایان>> اندیشه کارکردگرایانه را به یک اندیشه تجویزی تقلیل می دهند. برای مثال، هنگامی که صحبت از << کارکردهای رسانه ای>> می شود، منتقدان ادعا می کنند که کارکردهای یاد شده به وسیله مک کوایل یا سایرین، کارکردهای واقعی رسانه ها نیستند، بلکه هنجارهای تجویزی طبقات و اقشار قدرتمند جامعه هستند که به صورت نوعی اخلاقیات ولی با نام << کارکردهای رسانه ای>> تجویز شده است و هیچ گونه همخوانی و قرابتی هم با عملکرد واقعی رسانه ها در جامعه ندارد. البته در اینجا بحث کارکرد (فانکشن) و ضدکارکرد (دیس فانکشن)، مطرح می شود که به نظر می رسد با نوعی بدفهمی از این مساله توام بوده است، کارکردهای اندامی مانند دست همانی است که در عمل این اندام به دلیل آن خلق شده یا تکامل پیدا کرده است، ولی اگر فردی به دلیل بیماری یا به شکلی مادرزادی با تغییراتی بیولوژیک در دست خود به مثابه یک اندام روبه رو شد، این دست قادر به انجام کارکردهای << دست به مثابه ابزاری برای کار>> نخواهد بود و در اینجا ما با بحث دیس فانکشن ها یا ضدکارکردها روبه رو می شویم. در مطالعات اجتماعی، متاسفانه گروه های قدرتمند، هنجارهای خود را به مثابه << کارکرد>> و سایر هنجارها را به مثابه << ضد کارکرد>> معرفی می کنند. به عبارت دیگر، آنها کارکردگرایی را به نوعی نظریه تجویزی تقلیل می دهند تا هنجارهای موردنظر خود را از یک زاویه نظری به عنوان << طبیعی>> تبلیغ کنند، و هنجارهای مخالف خود را به عنوان غیرطبیعی، << ضد کارکرد>> برچسب بزنند. بر این اساس، من نمی توانم قبول کنم که کارکرد رسانه های مجازی چیزی است و عملکرد کاربران ایرانی چیزی دیگر است و تخطی از کارکرد محسوب می شود، بلکه کارکرد رسانه های مجازی برای کاربران ایرانی، همان چیزی است که در عمل به طور عمده به وسیله عمده کاربران ایرانی به آن عمل می شود. حالا در اینجا شما تفکیک جالبی به وجود آورده اید. شما از دو واژه << کاربرد>> و << کارکرد>> استفاده کرده اید. کارکرد را تجویزی محسوب داشته اید. یعنی فرض را بر آن قرار داده اید که مثلا اندامی مانند دست انسان، کاربردی دارد که تعریف شده است (البته همیشه این سوال پیش می آید که چه کسی، چگونه آن را تعریف کرده است؟ مگر به غیر از جمع بندی عملکرد << آواز خوانی>> پرندگان است که یکی از کارکرد های این فعالیت را، << جفت یابی>> تعریف می کنند. به عبارت ساده تر تعریف کارکرد های یک اندام، جمع بندی میانگین کاربردهای یک اندام به وسیله اکثریت اعضا یک گونه است) ولی از نظر شما، << کاربرد>> گویا آن چیزی است که در عمل به آن انجام می شود و کارکرد گویا آن چیزی است که << تعریف>> شده است. شما سعی کرده اید با تفکیک دو اصطلاح << کاربرد>> از << کارکرد>>، تفکیکی بین << تجویز های تعریف شده>> و << رفتارهای کاربران ایرانی>> ایجاد کنید. تا به این ترتیب موفق شوید تا رفتار کاربران ایرانی (کاربرد) را تخطی از کارکردهای فضای مجازی، اعلام کنید که بنده با این شیوه از تفسیر کارکردگرایی مخالف هستم. البته شما در این رابطه تنها نیستید و من ادعا نمی کنم که این درک غلط است، بلکه من تنها مطرح می کنم که با چنین خوانشی از کارکردگرایی مخالفم. توجه داشته باشید که هر کارکردی در محیط مخصوصی تعریف می شود. یعنی کارکرد از محیط غیرقابل تفکیک است. یعنی مثلا تغییر << دست>> به << باله>>، در بعضی گونه های خونگرم که آبزی هستند، نه تخطی از کارکردهای دست بلکه تلاش برای ایفای کارکردهای جدیدی است که برای انطباق با محیط، به وقوع پیوسته است و بنا بر این یک کارکردگرا تلاش خواهد کرد تا دلایل این تغییرات ماهوی را با توجه به تفاوت کاربردها، با توجه به عامل << انطباق با محیط>> پاسخ دهد. در کارکردگرایی ما با چنین دوگانگی معنایی بین دو واژه << کارکرد>> و << کاربرد>> روبه رو نیستیم. حالا اجازه دهید تا به سوال اصلی شما بازگردم. اگر کاربران غربی از فضای مجازی برای تسهیل ارتباطات فردی در زندگی روزمره خود استفاده می کنند و کاربران ایرانی به گونه ای دیگر، حتما تفاوت های مهمی در << محیط>>، قابل مشاهده خواهد بود که همان تفاوت ها باعث این تنوع در به کارگیری فضاهای مجازی شده است. محیط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مخاطب ایرانی، او را متمایل به استفاده از این فضاها به این شکل خاص کرده است. گاهی گفته می شود که رسانه فضای مجازی، آداب خودش را بر کاربران تحمیل می کند و مردم را مثلا دموکراتیزه می کند، اما معمولا می بینیم که مسایل و خصوصیت های زندگی واقعی ایرانیان، وارد زندگی مجازی آنها نیز شده است. مثلا کنجکاوی در زندگی خصوصی یا چشم و همچشمی. آیا می توان امیدوار بود که ساختار رسانه، این عادت های فرهنگی را اصلاح کند؟ در اینجا نیز به همین دلایل ذکر شده، من نمی توانم خود را موافق دیدگاهی بیابم که تفکر زیربنایی طرح سوال شما محسوب می شده است. ببینید، اختراعات همیشه ماهیتی دوگانه دارند؛ مثلا ماشین بخار از سویی پاسخی است به نیازهای اجتماعی ولی از سوی دیگر باعث فراهم آوردن شرایطی می شود تا نیازهای جدیدی شکل گیرد و حتی مناسبات اجتماعی خاصی فراهم شود. مثلا تکوین و گسترش نظام سرمایه داری هرگز بدون اختراع ماشین بخار امکان پذیر نبود ولی اختراع این وسیله یا ابزار تکنولوژیک، خود در جهت ایفای بخشی از نیازهایی بود که سرمایه داری در آغاز حرکت خود با آن روبه رو بوده است. همین بحث به نوعی دیگر در رابطه با ماشین چاپ مطرح است. با توجه به موضعی که من در رابطه با جایگاه اختراع در جامعه دارم و با توجه به این واقعیت که شبکه های اجتماعی در ایران تحول نیافته است، بسیار طبیعی خواهد بود تا از یک سو، کاربران ایرانی شیوه های خاص استفاده خود از این ابزار را پیدا کنند و فرهنگ خاص خود را بر آن اعمال کنند، اما از طرف دیگر، مشخصه های این رسانه ها بر رفتارهای مخاطب تاثیر می گذارد و می تواند باعث تغییراتی در شیوه های رفتاری- فرهنگی مخاطبان شود. شما نمی توانید از فضاهای مجازی انتظار داشته باشید تا مناسبات سیاسی- اجتماعی و فرهنگی را به طور کامل تغییر دهند ولی تغییرات آن را هم نمی توانید انکار کنید. برای مثال، به دلیل فعالیت سایت های مختلف اطلاع رسانی اینترنتی ورزشی و این واقعیت که کاربران توان ارایه نظرات خود را به طور آنلاین و گاه خودکار دارند، ما می بینیم که مثلا رابطه سردار رویانیان با طرفداران پرسپولیس گرچه بر اساس کلیت ساختارهای سیاسی- اجتماعی و فرهنگی ایران قرار دارد، اما با رابطه << عبده>> مدیر سابق پرسپولیس با هواداران، تفاوتی کاملا عیان پیدا کرده است. عبده، مدیری بود دست نیافتنی و مستقر در ابرها، حال آنکه رویانیان، مدیری است که پرسپولیسی های جوان با او حداقل به طور ذهنی رابطه ای دوستانه و زمینی برقرار کرده اند، چرا که او را در محیط مجازی فردی پاسخگو و از جمله دوستان خود پنداشته، می توانند به طور دایم نقد یا تاییدش کنند، از او سوال و پاسخ هایش را مطالبه کنند، اما انتظار نداشته باشید تا فضای مجازی بتواند جایگاه سیاسی – اجتماعی یک مدیر ایرانی نسبت به سایرین را به طور یکجانبه تغییر دهد. منظور من البته در این مثال دقیق نیست. امیدوارم به شکلی نسبی و با توجه به مجموعه شرایط به آن نگاه کنید. رفتارهای فرهنگی مخاطبان ایرانی خود را بر عرصه فضای مجازی نیز تحمیل خواهد کرد اما به کارگیری این فضاها تغییراتی مهم نیز ایجاد خواهد کرد؛ چرا که << محیط>> را تغییر می دهد و در نتیجه، موجود یا پدیده اجتماعی که در تلاش برای انطباق با محیط است را با جهش های رفتاری و فرهنگی و سیاسی روبه رو خواهد کرد. از اصطلاح جهش استفاده کردم چرا که تغییرات در حالی رخ می دهد که برای چشم غیرمسلح قابل دیدن نیست ولی در امتداد خود باعث بروز << جهش>> هایی می شود که ما معمولا آنها را به اشتباه سرآغاز می پنداریم. تمام تاریخ تحول و تکامل گونه های زیستی را می توان تاریخ تغییراتی دانست که برای انطباق با محیط های تازه یا تغییر یابنده، باعث ایجاد جهش های ژنتیکی شده است که البته ما هر جهش را یک سرآغاز نوین می خوانیم ولی فرآیند رخداد جهش را هرگز به شکلی کامل مورد نظر قرار نمی دهیم. مخاطبان فضای مجازی در ایران چه ویژگی های تحصیلی، جمعیتی، سنی و شخصیتی دارند و این خصوصیات چه تاثیری بر فضای مجازی ایران گذاشته است؟ البته پاسخ من به این سوال کمی << شهودی>> است؛ چرا که من تحقیق خاصی را در این مورد مطالعه نکرده ام و پایان نامه هایی را که به نوعی مساله مزبور را بررسی کرده اند، نمی توان کاملا جدی محسوب کرد. حس من چنین است که این فضاها عمدتا به وسیله جوانان و نوجوانان اشغال شده است. گرچه << سن بالایی هایی همچون من>> هم گاه و بیگاه به آن سرک می کشند. همین جوانی کاربران باعث می شود تا بر این فضا نوعی فرهنگ مقاومتی که خاص جوانان و در عکس العمل به والدین شکل گرفته، حاکم شود اما این مساله خاص ایران نیست. برای مثال جنبش 99درصد گفته می شود که فضای مجازی ایران را باید بومی کرد و با معیارهای اخلاقی ایرانی هماهنگ کرد. آیا این کار امکان پذیر است و با تحمیل می شود تغییرات را انجام داد؟ به نظرم می آید که این سوال شما در تقابلی انکار ناپذیر با سوالات بالای شما قرار دارد. ببینید آنچه در فضای مجازی و در شبکه های اجتماعی، کاربران ایرانی به نمایش می گذارند، به گفته خود شما (که در انطباق با تحلیل محتوای من از نمونه بسیارکوچکی که به طور فردی با آن سروکار داشتم نیز هست) تفاوتی روشن با نحوه استفاده کاربران در کشورهای صنعتی دارد. خب پس کاربران ایرانی با توجه به مجموعه عوامل اجتماعی و فرهنگی، در حقیقت شبکه های اجتماعی و فضا های مجازی را به نوعی بومی کرده اند اما اگر منظور شما از << بومی>> و << اخلاق ایرانی>>، نوعی از اخلاق و فرهنگ تجویزی است، باید خدمت تان عرض کنم که احتمالا کاربران در مقابل چنین نوعی از فرهنگ و اخلاق تجویزی عکس العمل نشان خواهد داد. البته مساله خیلی پیچیده است و به آسانی نمی توان شکل های خاصی از رفتار را بر کاربران فضاهای مجازی تحمیل کرد. مسلما جوانان ایرانی جوانانی با اخلاق هستند که از فرهنگ غنی ایرانی برخوردارند ولی ممکن است رفتارهای تحمیلی باعث شود تا خدای ناکرده عکس العمل های منفی نسبت به فرهنگ و اخلاق تجویزی مورد نظر شما در بخشی از این جوانان شکل گیرد و آنها را به استقبال فرهنگ غربی متمایل سازد. هر چه درجه تحمیل افزایش یابد، احتمال عکس العمل منفی بیشتر و تمایل به فرهنگ های بیگانه احتمالا بیشتر می شود. در مضرات فضای مجازی زیاد گفته شده است از جمله انزوا. آیا استفاده از فضای مجازی به طور معمول، در مقایسه با حالتی که اصلا اینترنت وجود نداشت، آدم ها را منزوی تر کرده است؟ من زیاد مطمئن نیستم که چنین امری از یک زاویه نظری و تجربی صحیح باشد و فکر می کنم که احتمالا چنین تصوراتی در یک تحقیق تجربی رد شود، مگر آنکه نمونه موردنظر چنین تحقیقی از ترسی مشهود رنج برده باشد. آنچه من در یک نمونه کوچک در دور و بر خود شاهد هستم، نشان دهنده عکس آن چیزی است که منتقدان ادعا می کنند. یعنی نه تنها استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی و مخصوصا شبکه های اجتماعی، باعث تنهایی و ایزولاسیون فرد نمی شود بلکه برعکس، من تصور می کنم که روابط گسترده تری برای کاربر به ارمغان می آورد ولی نوع و شکل این روابط ممکن است با روابط سنتی کمی متفاوت باشد که آن هم می تواند به دلیل تفاوت ساختارهای اجتماعی فعلی و فشار مجموعه شرایطی باشد که زندگی مدرن امروزین بر من و شما تحمیل کرده است اما اگر برای مثال، به دلایل مختلف من به عنوان یک فرد دچار ایزولاسیون اجتماعی شده باشم و به قول معروف دچار << زندگی انفرادی>> باشم مسلما رابطه من با فضاهای مجازی می تواند به شکلی کاملا رادیکال از روابط افراد معمولی متفاوت باشد. مسلما نحوه استفاده از فضاهای مجازی برای نوجوانی که دارای مشکلات ارتباطی است، به شکلی کاملا محسوس با سایرین متفاوت است ولی قاعدتا ما نمی توانیم فضاهای مجازی را مقصر مشکلات ارتباطی این نوع جوانان بدانیم. مشکلات آنها زاییده مجموعه ای از عوامل پیچیده اجتماعی و فردی است. خانواده ها و والدینی که سن و سال بالایی دارند، گاهی زندگی مجازی جوانان را درک نمی کنند و نوعی شکاف دیجیتالی و اینترنتی بین آنها و فرزندا ن شان به وجود آمده است. آیا این شکاف در آینده بهبود پیدا خواهد کرد؟ آیا مشکلات حادی این شکاف را تولید می کند؟ گسست نسل ها را نه فضاهای مجازی خلق کرده است و نه این فضاها می تواند پایانی بر چنین گسستی باشد. گسست نسل ها همیشه وجود داشته ولی با رشد سرمایه داری و مخصوصا در نیمه دوم قرن بیستم، شدت و حدت بیشتری گرفت. فکرش را بکنید، همین 50 سال پیش تلفن در همه خانه ها وجود نداشت و زمانی که من در دبستان بودم، تنها دو شهر ایران از کانال های تلویزیونی بهره می بردند. سرمایه داری باعث رشد عجیبی در اختراعات تکنولوژیک در کالاهای مصرفی شده است که این مساله باعث می شود تا رفتارها و فرهنگ ها متفاوت و نوین به طور دایم در حال رشد و گسترش و شکل گیری باشند که همین مساله، گسست نسل ها را تعمیق بخشیده و آن را با شدت بیشتری به نوعی معضل اجتماعی تبدیل می کند. بین شهرهای بزرگ و کوچک هم آیا می توان شکاف اینترنتی را قایل شد؟ این شکاف چرا به وجود آمده و چه مشکلاتی درست می کند؟ بر مبنای نظریه شکاف، ما می توانیم چنین فرضی را کاملا صحیح فرض کنیم. تحقیقات مختلفی در سطح جهان مبین این امر بوده است که رسانه ها نه تنها شکاف را کم نمی کنند بلکه آن را افزایش نیز می دهند و شاید بتوان به شکلی شهودی مطرح کرد که همین امر به نوعی شامل گسست نسل ها نیز باشد. اگر فرض کنیم که همین حالا اینترنت در ایران قطع شود، سوای مشکلات اقتصادی و تجاری، آیا مسایل اجتماعی و حتی روانی برای مردم به وجود می آید؟ می خواهم از این سوال به این برسیم که اینترنت چقدر بین مردم نفوذ داشته و چقدر مردم به آن وابسته شده اند؟ انسان موجود عجیبی است؛ انطباق یابنده. به جز عده ای از آدم های ضعیف، سایرین فکر می کنم که خود را بتوانند با هر نوع مساله ای وفق دهند. مشکل اساسی اگر پیش بیاید همان قسمت اول سوال تان است و به همین دلیل نیز گمان نمی کنم که سرمایه و قدرت، اجازه قطع اینترنت را که جایگاهی کلیدی در دادوستد جهانی بر عهده دارد، به کسی اعطا کند. سعید ارکانزاده یزدی منبع: روزنامه شرق |
آشتی مورخان با رسانهها به نفع همه است Posted: 03 May 2013 01:30 PM PDT پژمان موسوی - نسبت رسانه و تاریخ چیست؟ مورخان با روزنامهنگاران چه نسبتی دارند؟ رسانهها چه ظرفیتهایی را میتوانند در اختیار مورخان قرار دهند و حوزه تاریخ چگونه میتواند در رسانهها بازتاب داشته باشد؟ چرا مورخان حرفهای رسانهها را آنگونه که شایسته است جدی نمیگیرند و چرا باید جدی بگیرند؟ همه اینها و مسائلی از این دست پرسشهایی است که نیاز به پاسخهایی دقیق دارد. واقعیت این است که در سالهای اخیر کمتر نسبت تاریخ و رسانه آسیبشناسی شده است و ورود رسانهها به مسائل و حوزههای مرتبط با تاریخ، کمتر مورد نقد و کنکاش حرفهای قرار گرفته است. مهمتر از آن نوع مواجهه روزنامهنگاران و خبرنگاران با سوژهها و موضوعات تاریخی هم نیاز به یک ارزیابی دقیق دارد. اینکه خبرنگاران و روزنامهنگاران رسانهها هنگام مواجهه با تاریخ و سوژههای مرتبط با آن، چه مسائلی را باید در نظر بگیرند که در سایر موضوعات نیازی به در نظر گرفتن آنها نیست؟ برای طرح این مسائل و بررسی دقیقتر آنها با مجید تفرشی مورخ و تاریخپژوه به گفتوگو نشستیم. تفرشی به عنوان یک تاریخنگار، سندپژوه و محقق مطالعات معاصر ایران، تشیع و بریتانیا، رابطه خوبی هم با رسانهها دارد و از ظرفیتهای رسانهها نیز به خوبی آگاه است. تفرشی در این گفتوگو هم به عنوان یک مورخ و هم به عنوان یک فعال رسانهای در حوزه تاریخ، به ماجرا مینگرد و طبعا قضاوتهایش به همین دلیل قضاوتهایی دقیقتر و جامعتر است. او بر این باور است در کشورهایی که روزنامهها و نشریات تخصصی از اقبال عمومی بالایی برخوردارند، مورخان جدی نه تنها ابایی از همکاری با روزنامهها و دیگر رسانههای عمومی ندارند، بلکه ارتباط گسترده با مخاطبان عام از این طریق را نوعی ارزش افزوده برای خود نیز تلقی میکنند... با او درباره نسبت رسانه با تاریخ و نوع مواجهه روزنامهنگاران با سوژهها و موضوعات تاریخی گفتوگویی ترتیب دادهایم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید... جناب استاد تفرشی! نسبت رسانهها با تاریخ و مسائل تاریخــی، از آن دســـت موضــوعاتی اسـت که در سالهای اخیر مورد بیتوجهی یا کمتوجهی قرار داشته و مسائل باری به هر جهت سپری شده است و کمتر تلاش شده تا نسبتی دقیق و معنادار درباره رسانهها و تاریخ برقرار شود. به عنوان پرسش نخست بفرمایید که به باور شما اساسا نسبت رسانهها با تاریخ و مسائل تاریخی چیست؟
منبع: روزنامه بهار |
پیامدهای منفی تبلیغات برای کودکان Posted: 03 May 2013 01:30 PM PDT مهدیه شکری - در تبلیغات رسانهای مثل تلویزیون، آشپزخانهای مجهز به آخرین لوازم زندگی و با مساحتی معادل یک خانه50 متری تبلیغ میشود. اما همه خانوادههای سه نفره در خانهای به این بزرگی زندگی نمیکنند. کودکی که چنین آشپزخانهای را میبیند و میز رنگارنگ از غذاهای لذیذ را از زیر چشم میگذراند، چه انتظاری از پدر و مادر خود خواهد داشت؟ بحث تبلیغات و بازتاب آن در جامعه و زندگی کودکان، موضوع گفت وگوی ما با مهران بهروز فغانی، از فعالان حوزه ادبیات و روزنامهنگاری کودک و نوجوان و عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است که در ادامه از نظرتان میگذرد. تبلیغات برای کودکان چیست و چه تعریفی دارد؟ شاخصها و ویژگیهای آن کدام است؟ این شاخصها و معیارهای علمی و ملاحظات فرهنگی و اجتماعی تا چه اندازه در تبلیغات رسانههای ما برای کودکان رعایت می شود؟ از زمانی که صاحب کالا یا محصول به فکر فروش و سود بیشتر میافتد، تبلیغ هم شروع میشود. بازه زمانی این روند و الگوی فروش «نوین»، یعنی سودآوری از طریق به کارگیری اهرمهای بازاریابی شامل: استفاده از چهرههای هنری و سینمایی، تکنیکهای ذوقآور مخاطب و استفاده فراتر از اخلاق و عرف جامعه، به اوایل دهه 50 میلادی میرسد. صاحب کالا به زبان ایدئولوژیک، همان صاحب سرمایه و قدرت معنا میدهد. کسی پول دارد و سرمایهاش را تبدیل به کالای عمده و کلان کرده و میخواهد محصولش را بفروشد و سرمایهاش را دو یا چندبرابر کند و این یعنی تبلیغات به زبان ساده. اما نکته اینجاست که کودکان در این چرخه سودآوری چگونه در معرض تبلیغات تجاری قرار گرفته و اطلاع پیدا میکنند. شاید برای «آگهی دهنده آگاه» یا همان صاحب پول و سرمایه و موسسههای تبلیغاتی، بهتر این باشد که بگویند روند تبلیغات ما حاوی پیام است و ما اطلاع رسانی میکنیم. اکنون بسیاری از تبلیغات تجاری در رسانههای چاپی و غیرچاپی «برای کودکان» نه «درباره کودکان» با چنین رویکردی اتفاق میافتد. با این تغییر رویکرد بحث ما درباره تبلیغات به ظاهر «آگاهی بخش» برای کودکان است. وقتی چنین است، میتوانیم ببینیم که بسیاری از آنچه به عنوان تبلیغات تجاری برای مخاطب کودک و نوجوان تهیه و منتشر میشود، تناقضهای آشکاری با برخی معیارهای عرفی و گاه قانونی دارد. حتی فراتر از این، روح و رویکرد بسیاری از محتوا و جهتگیری تبلیغات تجاری برای گروه سنی کودک و نوجوان، با روح تصریح شده مکتب و باورهای فرهنگی ما تناقض دارد. برای مثال در مغز استخوان و جان کلام این گونه تبلیغات، جمع آوری مال و اموال به شکلی کاملا «مال پرستانه» معرفی و توصیف میشود. به این نگاه نمیشود که تبلیغ برای کودکان را با چه معیار و ضوابطی باید ارائه کرد به شکلی که در کنار خوشایندی و دلپذیری عقل پسند بوده و در نهایت مخالف موازین و اصول باوری و اعتقادی خانوادههای مسلمان نباشد. آنچه در این زمینه کمک میکند، قانون و تبصرهها و مادههای بگیر و ببند نیست؛ بلکه آموزههای اخلاقی است. این آموزهها که تبلیغ را برای مردم و خانودهها و مهمتر از همه برای قانونگذاران و مجریان قانون، درکپذیر میکند، باید اطمینانبخش هم باشد. مثلا به واسطه یک تبلیغ در یک رسانه، فرزند شما عقدهای و دلشکسته نشود، مال پرست تربیت نشود یا به طور کلی شهروند آمادهخوری بار نیاید. اولویت زندگیاش مالدوستی و مالپرستی نباشد و دهها نمونه دیگر که میتوانند به عنوان معیار در اینجا استفاده شوند. متاسفانه در بسیاری اوقات وقتی پای حرف بزهکاران مینشینید و زمانیکه او وارد مرحله خوداکتشافی و بیرونریزی میشود، متوجه میشویم که برخی از رفتارهای گاه ناهنجار او، در نابرخورداریهای دوره کودکی ریشه دارد. کودک آرزو میکرده و خواستههایی داشته اما والدین توانایی خرید نداشتهاند و دلایلی دیگر. این کودک با مشاهده آن کالا و محتوای مصرفی (شامل هر چیزی) در جامعه و رسانه، تصور بدی در ذهنش شکل میگیرد. با تکرار اینگونه مسائل، نباید انتظار داشت که در آینده شهروندی سالم به لحاظ روحی داشته باشیم. اگرچه این اصل کلی و همیشگی نیست؛ اما شایان توجه است. همانطور که در علوم اجتماعی و علوم رفتاری، تکرار همیشه از بروز یک اتفاق خبر می دهد؛ الزامی هم ندارد آن اتفاق خوب باشد. چه حجمی از تبلیغات رسانههای رسمی و غیررسمی ما به سمت کودکان هدفگیری شده است و آثار و تبعات آن چیست؟ متاسفانه بررسیهای جدی و هدفداری درباره میزان و حجم آگهیها و تبلیغات تجاری برای کودکان انجام نمیشود. این موضوع که رسانههایی مثل تلویزیون و رادیو چقدر آگهی برای گروه سنی کودک و نوجوان منتشر میکنند، بسیار مهم است. بیشتر این آگهیها هم درباره خوراکی و تنقلات است، که یا ارزش غذایی ندارند و یا فرزند شما را گرفتار مطب دکتر می کند. در این زمینه آگاهی دادن خوب است؛ ولی آگهی و تبلیغات تجاری خوراکی و تنقلات برای این گروه سنی خیلی ضابطه مند نیست. باید فراتر از قانون به این موضوع نگاه کرد. پیامدهای آگاهی دادن، دانستن و انتخاب کردن است و هر وقت با آگاهی انتخاب داشته باشیم، در نتیجه قدرت نقد و قضاوت هم خواهیم داشت. این موارد را میتوان پیامدهای توسعه یافتگی دانست. اما در بحث تبعات و جنبههای منفی تبلیغات، آگهیهای تبلیغاتی تلویزیونی در راس هرم روند اطلاع رسانی در معنای عام قرار دارند. رسانهای مثل تلویزیون نیز تاثیری انکار ناپذیر در شکل دادن به الگوهای فکری، درک و احساس و رفتار دارد. در این بین تکلیف کودکان مشخص و میزان اثرگذاری آگهیهای تلویزیونی بر رفتار این کودکان کاملا مشهود است. نکته اینجاست که وقتی کودک در سن رشد و شکلگیری شخصیت و الگوپذیری قرار دارد و با حجم آگهیهای نه چندان موافق با سن و شرایط ذهنی خود مواجه میشود، توان و قدرت درک و تحلیل نداشته و به سختی میتواند تشخیص دهد که نیازهای او کدام است. به راحتی درک نمیکند که واقعیت چگونه میتواند تغییر کند. پس مشاهدهاش نیز رنگی غیرواقعی پیدا میکند. در این موقعیت نیاز کودک واقعا نیاز نیست و چه بسا فقط یک آرزوی کوکانه باشد. ذکر این نکته نیز ضروری است که در این وضعیت که رسانهها به دلیل نیاز مالی برای ادامه حیات، به تبلیغات تجاری وابسته هستند، نمیتوان امیدوار بود که در آینده شهروندان «خیالباف» نداشته باشیم. چگونه باید کودکان و نوجوانان و والدین آنها را به نحوه مواجهه با تبلیغات آگاه کرد؟ آیا سوادرسانهای والدین و حتی کودکان و نوجوانان قادر است آنها رادر مقابل تبلیغات محافظت کند؟ سواد رسانهای، کلیدواژه مهمی برای رفع یا کاهش التهاب ضربه و تومور تبلیغات ناصحیح برای کودکان است. اگر همه والدین، خیلی آگاهانه با موضوع تبلیغات تجاری رسانهها، توجه و برخورد کنند و در ابتدا خودشان آموزش ببینید که همه محتوای تبلیغات واقعیت نبوده و به نوعی ایجاد نیاز بیشتر و در نهایت خرید بیشتر است، کودکشان هم آسوده تر زندگی می کند. والدین ایرانی باید درک کنند که در تبلیغات تجاری در ایران، اغراق و افراط حرف اول را می زند. در حال حاضر در تبلیغات رسانهای مثل تلویزیون، آشپزخانهای مجهز به آخرین لوازم زندگی و با مساحتی معادل یک خانه 50 متری تبلیغ می شود. اما همه خانوادههای سه نفره در خانهای به این بزرگی زندگی نمیکنند. کودکی که چنین آشپزخانهای را میبیند و میز رنگارنگی از غذاهای لذیذ را از زیر چشم میگذراند، چه انتظاری از پدر و مادر خود خواهد داشت؟ طبیعی است اگر از خود بپرسد پدر کارمند من چرا چنین خانه ای ندارد؟ و مادرم چرا در آشپزخانهای به بزرگی یک راهروی تنگ و باریک باید درد پا بگیرد؟ والدین نیز باید بر زمان و نحوه تماشای محتوای تبلیغات نظارت کرده و انتقادپذیری را به کودکان آموزش دهند. مقوله سواد رسانهای به قول آقای جیمز پاتر، نویسنده کتاب سودمند «سواد رسانه ای»، چیزی نیست جز دانستن همه جانبه و از هر منبع اطلاعاتی و مجهزشدن به مجموعهای از مهارتهای ضروری برای بهتر زیستن در دامن رسانههای نوین. وقتی رسانهها تبلیغ خوراکیهای غیرمغذی در رسانههای دیداری و شنیداری انجام میدهند و از ترفندهای تصویری هم استفاده میکنند تا تبلیغ موردنظر جذاب شود، شاید به شکلی ناخودآگاه به نسلهای آینده میگوید تنقلات اصلا چیز بدی نیست. با این کار چه بسا نسل آینده دچار پیری زودرس و بیماریهای گوارشی و سوءتغذیه شوند. در واقع تبلیغ کالاها نشاندهنده عمقِ اندیشه صاحب کالاست که میخواهد کالای خود را در هر شکل بفروشد و به مغذی بودن یا نبودن آن کاری ندارد. در نظام یکسویه، خریدار تسلیم است و صاحب کالا برنده؛ در حالیکه در کشورهای پیشرفته همراه با تبلیغات، به مخاطب نیز آگاهی داده میشود. مثلا به مخاطب گفته میشود که پفک الزاماً مغذی نیست و در کنار تبلیغ، به کودک و والدین هشدار میدهد. در بحث تبلیغات کودک و نوجوان یک موضوع بسیار مهم این است که در پسِ اندیشه صاحبان کالا و سازندگان آگهیها، که انسانهای خلاقی نیز هستند، آیا فقط پول حرف اول را میزند؟ این افراد چقدر در برابر جامعه و با کودکان احساس مسئولیت اجتماعی میکنند؟ و در برابر عواقب این تبلیغات پاسخگو هستند؟ در جامعه ما، در پی این تبلیغات، چند درصد از بچهها دچار سوءهاضمه میشوند؟ بسیاری از تبلیغاتی که از رسانهها پخش میشود فقط از فیلتر «مسائل اخلاقی» رد میشود. مثلاً با اخلاق جامعه مشکل نداشته باشد یا اینکه چیزی شبیه مشروبات الکلی و... را تداعی نکند؛ در حالیکه به پیام اخلاقی و سلامتی آن توجه نمیشود. منبع: وبسایت مرکز آموزش و پژوهش همشهری |
Posted: 03 May 2013 01:08 PM PDT سرویس آنلاینی به تازگی ارائه شده که میتواند با تطبیق متنهای گوناگون با نسخههای اصلی گزارشهای خبری آژانسها و مداخل ویکیپدیا٬ کپیکاری و سرقت ادبی را کشف کند و به کاربران اطلاع دهد. کُپی-پیستکاری در عصر انفجار اطلاعات به شدت فراگیر شده و جالب اینکه فقط کاربران عادی اینترنت نیستند که چندان به نشر و بازنشر مطالب با ذکر منبع اهمیت نمیدهند؛ کپی-پیستکاری و سرقت ادبی حتی دامن روزنامهنگاری و بسیاری از روزنامهنگاران امروز را هم گرفته است. حالا ابزاری آمده که با بهرهگیری از آن میتوان مچ روزنامهنگارها و بلاگرهای کپیکاری را گرفت که مطالب را از منابع مختلف برمیدارند و به هم میچسبانند. بنیاد آمریکایی Sunlight که از مراکز پیشرو در روزنامهنگاری نوین است٬ این سرویس که "چورنالیسم" نام گرفته را رسما معرفی کرد. "چورنالیسم" به سادهترین عبارت٬ موتور جستوجوی سرقت ادبی در فضای مجازی است. کاری که "چورنالیسم" انجام میدهد٬ مقایسه و تطبیق هوشمندانه متنهایی است که کاربران به آن میدهند؛ مقایسه متون با گزارشهای خبری آژانسهای مختلف٬ منابع دولتی٬ سرویسهای روابط عمومی و البته دیتابیس عظیم ویکیپدیا. شما میتوانید با مراجعه به وبسایت چورنالیسم (http://churnalism.sunlightfoundation.com) متن یا لینک مورد نظر خود را در آن وارد کنید. پس از کلیک کاربر روی دکمه مقایسه (Compare) چورنالیسم در دیتابیس بزرگی از منابع خبری به دنبال مشابهتها میگردد و به شما میگوید که متن مورد نظر شما حاصل تلاش٬ جستوجو و نگارش روزنامهنگار است٬ یا با گرتهبرداری و کپی-پیستکاری از منابع مختلف تهیه شده است. اگر در ادبیات متن مورد نظر کاربر با منابعی که چورنالیسم در آنها میگردد شباهتی پیدا شود٬ پیغام Churn ظاهر میشود و کاربر میتواند دو متن را در کنار هم ببینید تا به مقایسه دقیقتر آنها بپردازد. نام "چورنالیسم" هم تلفیقی از واژه Churn به معنی سرهمبندی٬ و واژه ژورنالیسم است. "چورنالیسم" به معنی روزنامهنگاری سطحی و سهلانگارانهای است که حاصل کارش تنها با ترکیب کردن گزارشهای آماده آژانسها و رسانههای فعال تهیه میشود و اصالتی ندارد. کمک به کاربران برای سنجش کیفیت تولیدات رسانهای پیگیری صحت و کیفیت مطالب برای اکثر کاربران در سراسر جهان چندان آسان نیست و معمولا فرآیندی وقتگیر و انرژیبر است و نیاز به تخصص دارد. طراحی و پیادهسازی "چورنالیسم" با تسهیل امکان سنجش صحت و کیفیت متن٬ میتواند نقطه آغاز تحولی بزرگ در مقابله با سرقت ادبی و کپی-پیستکاریهای رایج در دنیای ژورنالیسم باشد. یکی از کارکردهای جانبی چورنالیسم پیگیری نقلقولهایی است که در متنها آمده است. اگرچه نقلقول از مصادیق سرقت ادبی محسوب نمیشود٬ اما کاربران کنجکاو و کاوشگر میتوانند علاوه بر یافتن نسخه کامل گفتهها، با نگاه به بخشهای انتخابشده توسط نویسنده متن٬ به درک دقیقتر و عمیقتری از روزنامهنگار و رسانهای که مطلبش را منتشر کرده برسند. چورنالیسم ابزاری اوپنسورس (متنباز) است. دو سال پیش پروژهای با همین نام و هدف در بریتانیا آغاز شد که بنیاد Sunlight با حمایت مالی از آن٬ از طراحان و برنامهنویسان آن خواست که نسخه متنباز آن را تهیه کنند. کایتلین دیواین٬ طراح و برنامهنویس اصلی چورنالیسم است. این سرویس هم به صورت وبسایت و هم به صورت افزونهای برای مرورگرهای گوناگون٬ از جمله گوگل کروم٬ فایرفاکس و اینترنت اکسپلورر در اختیار کاربران قرار گرفته است. این افزونه را میتوانید از اینجا دانلود کنید. http://churnalism.sunlightfoundation.com/downloads البته این سرویس فعلا فقط قابلیت جستوجو در متون انگلیسی را دارد٬ اما قرار است به زودی گسترش یابد و امکان جستوجو در زبانهای دیگر را هم برای این سرویس فراهم کند تا بتواند طیف گستردهتری از کاربران را از خدمات خلاقانه و یکتای خود بهرهمند کند. منبع: وبسایت دویچوله |
یک هفته تحمل زندگی بدون تلفن همراه Posted: 03 May 2013 01:06 PM PDT حاضرید یک هفته بدون تلفنهمراه زندگی کنید؟ دانشآموزان دبیرستانی در آلمان حاضر به انجام این فداکاری شدند. به گفته آنان آنگونه که والدینشان تصور میکنند، آنها چندان هم به گوشیهایشان "معتاد" نیستند. "محال است! من تلفنام را تحویل نمیدهم!" این جملات واکنش اولیه ایزابل ۱۶ ساله به پروژه "یک هفته زندگی بدون تلفن همراه" بود که قرار بود در دبیرستانشان به اجرا درآید. دانشآموزان دو کلاس دبیرستان "مارتینو−کاترینویم" در شهر برانشوایگ آلمان توافق کرده بودند تا در چارچوب این پروژه آزمایشی در مدت ذکر شده از تلفنهای همراهشان استفاده نکنند. البته استفاده از تلفن خط ثابت، کامپیوترهای شخصی، رادیو یا تلویزیون در خانه ممنوع نبود. هدف این پروژه در اصل یافتن پاسخی برای این پرسش بود که آیا نوجوانان تا آن اندازه که گمان میرود، به تلفنهای همراهشان معتاد هستند؟ به گزارش دویچوله، این پروژه که ایده اصلیاش از سوی مسئولان شهر برانشوایگ مطرح شده بود، انعکاس وسیعی در آلمان پیدا کرد. به باور مانفرد ویلهاگه، مدیر این دبیرستان، علاقه رسانههای جمعی کشور به این موضوع شاید بیش از همه به برداشت نادرستی باز میگردد که والدین در خصوص فرزندانشان دارند؛ برداشتی که میگوید نوجوانان بدون تلفن همراه نمیتوانند درست زندگی کنند. گوشیهای همه کاره تمامی دانشآموزان کلاس ایزابل به جز یک نفر، همگی برای شرکت در این پروژه اعلام موافقت کردند. تحویل دادن تلفن همراه به معنای چشمپوشی از اینترنت، تلفن، ساعت زنگدار، چت کردن با دوستان، سر زدن به شبکههای اجتماعی، شنیدن موسیقی و تماشای ویدئو بود، یعنی تمامی عملکردهایی که گوشیهای هوشمند امروزی به آنها مجهز هستند. مارکوس ویرتز، کارشناس اعتیاد اینترنتی، همهکاره بودن گوشیهای همراه امروزی را یکی از معضلات عمده در مورد بررسی میزان اعتیاد کاربران به این گوشیها میداند. او به دویچهوله میگوید: «این دقیقا محدوده خاکستری است. در پژوهش روی این معضل، ما هنوز به جایی نرسیدهایم که بتوانیم مرز آشکاری را بین اعتیاد و استفاده سالم مشخص کنیم.» با این همه آقای ویرتز معتقد است که دانشآموزان این دبیرستان به خوبی توانستهاند از پس این آزمون برآیند زیرا انگیزههای استفاده از گوشیهای هوشمند در این گروه سنی بیش از سایر گروههای سنی است. ایزابل تجربه شرکت در این پروژه را "فوقالعاده" میداند. او میگوید با این که بهشدت به تلفن همراه خود وابسته بوده، پس از تحویل آن، به هیچوجه دچار علایم اعتیاد آنگونه که بزرگترها گمان میکنند، نشده است. ایزابل میافزاید: «تنها چند مورد بود که خلاء نداشتن تلفن را احساس میکردم، مثل وقتهایی که مثلا باید یک قرار را کنسل میکردم. در آن موارد باید برای تلفن زدن به دفتر مدیر میرفتم.» ایزابل اضافه میکند که در طول یک هفته آزمایشی، انتظار کشیدن برای اتوبوس در ایستگاه هم کار شاقی بوده است: «به مردم نگاه میکردم که چه لباسهایی تن کردهاند. آدم باید یک جوری سر خودش را گرم میکرد.» نسل رو به انقراض تلفنهای همگانی مارکوس ویرتز، بر این باور است که برای زدن برچسب "اعتیاد" نباید عجله به خرج داد و بایستی مسائل را از هم تفکیک کرد: «اول از همه بحثها با اعتیاد به کامپیوتر شروع شد، بعد اعتیاد به اینترنت مطرح شد و بعد هم اعتیاد به گوشیهای هوشمند.» او ادامه میدهد: «حتی اگر کسی به تلفنهوشمندش معتاد باشد تا جایی که مثلا از زندگی واقعیاش غفلت کند، درجه ضربهپذیری تا آن حد بالا نیست، زیرا این دسته از انسانها به خاطر استفاده از شبکههای اجتماعی احساس طرد شدگی نمیکنند، بلکه کاملا برعکس این قضیه هم ممکن است. اینکه اگر کسی تلفن هوشمند ندارد، این خطر وجود دارد که احساس عدم تعلق به جمع کند.» مانفرد ویلهاگه، مدیر دبیرستان "مارتینو−کاترینویم" میگوید که دانشآموزان شرکت کننده در این پروژه در طول یک هفتهای که از تلفنهایشان دور بودند، مشکلی را احساس نکردند. بعضی از این دانشآموزان نظیر ایزابل حتی نوعی احساس آزادی هم داشتند و آنطوری که میگویند، موقع درس خواندن دائما همانند گذشته کسی با ارسال اس ام اس یا پیام اینترنتی مزاحمشان نمیشد. با این همه ایزابل قصد ندارد برای همیشه از تلفن همراهش چشمپوشی کند، زیرا به این ترتیب دسترسیاش به والدینش محدود میشود یا برای کنسل کردن دیدار با دوستانش دچار دردسر میشود: «وقتی که توی شهر هستید و تلفن هم ندارید، مجبورید یک باجه تلفن همگانی پیدا کنید. البته اگر اصولا پیدا شوند. بعدش هم ما الان دیگر نمیدانیم که این تلفنهای همگانی چهطور کار میکنند.» |
افزایش درخواست دولتها از گوگل برای سانسور اطلاعات کاربران Posted: 03 May 2013 01:05 PM PDT در 6 ماهه دوم سال 2012 گوگل 2285 درخواست از دولتهای جهان برای پاک کردن اطلاعات مختلف منتشر شده از طریق سرویسهایش را دریافت کرده است. به گزارش فارس به نقل از یورونیوز، این درخواست ها که نسبت به گذشته افزایش قابل ملاحظه ای یافته نشان می دهد که گوگل در حال تبدیل شدن به ابزاری برای اعمال سانسور دولت هاست. این امر به خصوص از آن جهت معنا می یابد که بدانیم بیشترین درخواست ها در این زمینه از سوی دولت های آمریکا و برزیل ارائه شده است. بر اساس آمار خود گوگل تعداد درخواست های ارسالی از سوی دولت های جهان برای پاک کردن محتوا در گوگل طی شش ماهه اول سال 2012 بالغ بر 1811 مورد بوده است . بسیاری از محتوای پاک شده با موضوعات سیاسی منتشر شده و درخواست برای پاک کردن این اطلاعات هم به طور چشمگیری بیشتر شده است. در میان کشورهای مختلف برزیل و آمریکا با طرح 640 و 262 درخواست رتبه های اول و دوم را به خود اختصاص داده اند. در حالی که گوگل تنها با 21 درصد از درخواست های مقامات برزیلی موافقت کرده این رقم در مورد آمریکا به 45 درصد می رسد. دولت ها در 30 درصد از موارد مدعی شده اند محتوایی که باید سانسور شوند توهین آمیز است. دانمارک و آرژانتین هم از جمله کشورهایی بوده اند که خواستار حذف مطالبی شده اند که رهبران سیاسی را بی اعتبار می کردند. دولت انگلیس هم از جمله دولت هایی بوده که از گوگل خواسته مطالبی را با محتوای منفی علیه خود پاک کند. از میان درخواست های دولت انگلیس سه مورد عملی شده است. |
نامنویسی دورههای ترمی آموزش کوتاهمدت خبرنگاری در ایسنا Posted: 03 May 2013 01:05 PM PDT نامنویسی دورههای ترمی آموزش کوتاهمدت خبرنگاری در ایسنا از روز 15 اردیبهشت آغاز میشود. بر اساس اطلاعیه اداره آموزش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این دورهها در دو ترم و با ارائه هفت عنوان درسی اجرا میشود. بر اساس این اطلاعیه، فراگیران در ترم نخست، چهار درس «آموزش اصول خبرنویسی در خبرگزاری، شناخت رسانه و افکار عمومی، حقوق ارتباط جمعی و اخلاق در روزنامهنگاری و درستنویسی» و در ترم دوم، سه درس «سایبرژورنالیسم، مصاحبه خلاق و گزارشنویسی » را فرا میگیرند. در پایان ترم دوم به فراگیرانی که کل دوره را با موفقیت طی کرده باشند، مدرک اعطا میشود. هزینه ترم اول این دوره 220 هزار تومان و آغاز این دورهها نیمه دوم خردادماه است. علاقهمندان میتوانند برای نامنویسی و دریافت اطلاعات بیشتر با شمارههای 66466568 یا 61972435 تماس بگیرند. |
خبرگزاری فارس دوره تخصصی ارتباطات بحران برگزار می کند Posted: 03 May 2013 01:03 PM PDT دوره تخصصی ارتباطات بحران با هدف ارتقای دانش مدیریت بحران در کشور از سوی ادارهکل آموزش خبرگزاری فارس برگزار میشود. به گزارش فارس، خبرگزاری فارس با آسیبشناسی نقاط قوت و ضعف رسانهها و روابطعمومی نهادهای مختلف در رابطه با بحرانهای طبیعی، سیاسی، اجتماعی و... در نظر دارد دورهای تخصصی را با موضوع ارتباطات بحران (Crisis Communications) برگزار کند. این دوره نیمه نخست خرداد 92 برگزار میشود و علاقمندان باید حداکثر تا تاریخ پانزدهم اردیبهشت، مدارک خود را به نشانی الکترونیکی ادارهکل آموزش خبرگزاری(edu@farsnews.com) ارسال کنند. شرکتکنندگان در این دوره ضمن آشنایی با پارامترهای ارتباطات بحران، انواع تاکتیکهای مواجهه با بحران و نقش روابطعمومیها و رسانهها در مدیریت بحران را آموزش خواهند دید. همچنین چند نمونه مطالعه موردی بحرانهای سیاسی- اجتماعی و طبیعی مدیریت شده در جهان بررسی شده و کارگاههایی در این باره برای شرکتکنندگان برگزار خواهد شد. در پایان دوره نیز به پذیرفتهشدگان از سوی دانشکده خبر فارس گواهینامه اعطا میشود. برخی سرفصل های این دوره عبارتند از: 1-پارامترهای ارتباطات بحران- Crisis Communications Parameters 2-مطالعات موردی چگونگی مدیریت بحران های مشهور سیاسی، اجتماعی و طبیعی در جهان- Case Studies 3-مطالعه تطبیقی مدیریت چند بحران- Comparative Studies 4-استراتژی های ارتباطات بحران-Crisis Communications Strategies 5-نقش بحران های گذشته در نحوة مواجهه افکار عمومی با بحران جاری-Past Crisis Effect 6-واکنش به بحران و نقش آن در مدیریت بحران-Crisis Response Effectiveness 7-شرایط اضطرار و مدیریت آن-Emergency Situation Management 8-ارتباطات بحران نهادهای دولتی-Crisis Communications for Government Agencies 9-تکنولوژی و مدیریت بحران-Technology and Crisis Communications 10-مدیریت بحران داخلی در عرصه بی نالمللی-Global Crisis Communications علاقمندان می توانند فرم شرکت در دوره را از اینجا دریافت و تکمیل نمایند. شایان ذکر است به دلیل محدودیت، افراد شاغل در بخش های مرتبط و معرفی شده از سوی نهادها و سازمانها در اولویت پذیرش خواهند بود. |
تولید برنامههای تلویزیونی کسب و کار جدید شرکت آمازون Posted: 03 May 2013 01:03 PM PDT شرکت آمازون در ابتکار عملی جالب به تولید مستقل برنامههای تلویزیونی و پخش آن از طریق اینترنت روی آورده است. به گزارش فارس به نقل از یاهو نیوز، آمازون که امروزه به علت فروش انواع فیلم و کتاب از طریق اینترنت و همین طور ارائه خدمات گسترده کلود مشهور است، در تازهترین گام برای افزایش تعداد مشتریان 14 برنامه تلویزیونی مجزا را به طور آزمایشی تولید کرده تا پس از دریافت بازخوردهای کاربران در مورد تداوم این رویه تصمیمگیری کند. این برنامهها یا کمدی بوده یا به طور اختصاصی برای خردسالان تولید میشوند که از جمله آنها میتوان بهlpha House، Betas و Teeny Tiny Dogs اشاره کرد. برنامههای یاد شده در بخش Instant Video سایت آمازون قرار گرفتهاند و کاربران می توانند پس از مشاهده در مورد محتوا و کیفیت آنها اظهار نظر کنند. کارشناسان میگویند این اقدام آمازون نشان میدهد که این شرکت دیگر نمیخواهد پخش کننده کالاهای تولید شده توسط دیگران باشد بلکه قصد دارد خود به طور مستقل در این زمینه وارد عمل شود. |
وضعیت اتوماسیون خانگی در ۱۰ سال آینده: افزایش برنامه های کنترل وسایل منزل Posted: 03 May 2013 01:03 PM PDT اگر تا چند سال پیش نگران این مسائل بودید آیا کار ماشین لباسشویی به اتمام رسیده یا نه و یا آیا هنگام ترک خانه لامپها را خاموش کرده اید یا خیر، اکنون نیازی به فکرکردن به این موضوعات نیست، چرا که اپلیکیشنهایی که مونیتور و کنترل اشیاء از راه دور را روی تلفنهای هوشمند و تبلتها فراهم می کنند، افزایش چشمگیری یافته اند. به گزارش خبرگزاری مهر، از ماشین لباسشویی های متصل به اینترنت و یخچالهای هوشمند گرفته تا ترازوهای حمام همگی به اینترنت متصل هستند و به طور کلی گجتهای متصل به اینترنت در خانه ها رو به افزایش گذاشته است و برای کنترل آنها اپلیکیشنهایی طراحی شده تا مونیتور و کنترل آنها تسهیل شوند. براساس تخمینهای سازمان همکاری اقتصادی و پیشرفت، تاسال 2022، به طور متوسط هر خانوار با دو فرزند نوجوان 50 دستگاه متصل به اینترنت در خانه دارد که این میزان نسبت به 10 دستگاه امروز افزایش چشمگیری محسوب می شوند. کارشناسان از این روند به عنوان اینترنتی شدن اشیاء نام برده اند. استفان پرینتیس نایب رئیس و محقق مشاور در گارتنر اظهار داشت: از یک سو با تمام این دستگاه ها رو به رو هستیم که اطلاعات بیرون می دهند و از سوی دیگر با افردی رو به رو هستیم که به نحو درحال افزایشی از روی تبلتها وتلفنهای هوشمند به این دستگاه ها دسترسی دارند. کنترل خانگی استفاده محبوب از فناوری است. یک شوینده و خشک کن ساخته شده توسط شرکت سامسونگ را می توان از طریق یک اپلیکیشن اندروید از راه دور کنترل کرد، آن را متوقف کرد و عواملی را چون دما و حرارت آب تنظیم کرد. این امکان همچنین فراهم شده است که کاربران هنگامی که دور ماشین به پایان می رسد نیز یک پیام روی دستگاه خود دریافت کنند. نورهای سقفی که به آن رنگ فیلیپس گفته می شود را می توان با اپلیکیشن آی فن و اندروید کنترل کرد و آنها را از راه دور روشن و خاموش کرد، زمان سنج آن را تنظیم و حالت تابش نور را به آن دیکته کرد. دمای هوای داخل خانه از طریق "موبایل" برای آی فن، آی پاد تاچ و آی پد و همچنین دستگاه های اندرویدی قابل کنترل است، این درحالی است که کاربر این نوع فناوریها که معمولا آن را جزء اتوماسیون خانگی طبقه بندی می کنند، می تواند کیفیت هوا را از طریق برنامه "نتاتمو" به عنوان یک ایستگاه هواشناسی و مونیتور کیفیت هوای شخصی روی دستگاه های موبایل در دست بگیرد. کاربران با اپلیکیشنهای اندروید و آی فن می تواند اطلاعاتی را درباره کیفیت هوای داخلی مشاهده کند و از سطح دی اکسید کربن و رطوبت اتاق خود مطلق باشد. این نوع برنامه ها معمولا زمان مناسب برای استفاده از دستگاه های تهویه هوا را نیز پیشنهاد می کنند. این فناوری ها حتی برای علاقمندان به باغ و باغچه نیز یک گجت ارائه کرده است. گجت "کوباچی" به عنوان یک حسگر گیاهی که در خاک باغچه یا گلدان قرار داده می شود به یک اپلیکیشن در آی فن متصل شده و زمانی که گیاه به آب، رطوبت، خورشید و سایه نیاز دارد را به اطلاع کاربر می رساند. براساس اظهارات پرینتیس، تنوع این دستگاه ها بسیار زیاد است. اکثر این دستگاه های آینده امروز وجود ندارد و یا در صورت موجود بودن بسیار جدید هستند. |
رونمایی از سردیس پروفسور معتمدنژاد در هفته روابط عمومی Posted: 03 May 2013 12:55 PM PDT در هفتهی روابط عمومی، از سردیس پروفسور کاظم معتمدنژاد، پدر علوم ارتباطات ایران رونمایی میشود. به گزارش ایسنا، امیر خوراکیان - رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران - با بیان این مطلب گفت: پروفسور کاظم معتمدنژاد از مفاخر فرهنگی و علمی کشور است که فعالیتهای علمی و بنیادی او در حوزههای ارتباطات، تأثیر شگرفی بر توسعهی این دانش در کشور داشته است. به پاس تقدیر از یک عمر فعالیتهای موثر و ثمربخش او در حوزههای مختلف علوم ارتباطات، در هفتهی روابط عمومی و در آستانهی ورود استاد به 80 سالگی، از سردیس پروفسور معتمدنژاد رونمایی خواهد شد. او ادامه داد: این سردیس به پیشنهاد ستاد برگزاری هفتهی روابط عمومی طی جلسهای مشترک به دبیرخانههای همایش روابط عمومی الکترونیک و کنفرانس روابط عمومی و صنعت نهایی و توسط سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران طراحی و ساخته شده است که در هفتهی روابط عمومی طی مراسمی با حضور چهرههای علمی و فرهنگی کشور، اساتید و فعالان حوزههای ارتباطات و روابط عمومی در فرهنگسرای رسانه رونمایی میشود. رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با بیان اینکه این سازمان بر فرهنگسازی تقدیر و تجلیل از چهرههای فرهنگی کشور تأکید دارد، اظهار امیدواری کرد که تلاشهای اینچنینی برای بزرگداشت مفاخر ایرانی تداوم یابند. پروفسور کاظم معتمدنژاد اردیبهشتماه 1313 در بیرجند متولد شده و مقالات و کتابهای متعددی در زمینهی ارتباطات و رسانه منتشر کرده است. هفتهی روابط عمومی از 27 اردیبهشت و همزمان با روز روابط عمومی در تقویم رسمی کشور تا دوم خردادماه برگزار خواهد شد. |
Posted: 03 May 2013 12:55 PM PDT گذاشتن اسامی مورد استفاده در دنیای فناوری اطلاعات همچون ویستا، گوگل و هشتگ بر روی نوزادان امری است که برخی از والدین این روزها به آن مبادرت میورزند. به گزارش ایسنا، پیشرفت بسیار سریع فناوری اطلاعات و رایج شدن استفاده از برخی واژهها در میان مردم باعث شده است تا برخی از والدین در اقصی نقاط جهان گاها تصمیمهای عجیبی گرفته و کودکان خود را با این نامها صدا کنند. به گزارش سایت خبری مشابل، در ادامه با هشت نامی که در دنیای فناوری اطلاعات بسیار شناخته شده هستند و در عین حال برخی این نامها را بر روی فرزندانشان نیز گذاشتهاند آشنا میشوید. 1- هشتگ شاید توئیتر یکی از مجبوبترین شبکههای اجتماعی جهان باشد اما انتخاب نام هشتگ برای یک نوزاد دختر عجیب به نظر میرسد. 2- فیسبوک یک پدر مصری با توجه به تاثیر عمیق فیسبوک بر تحولات میدان تحریر قاهره نام دختر تازه متولد شدهاش را فیس بوک گذاشته است. 3- لایک لیور و واردیت آدلر تحت تاثیر شبکه اجتماعی فیس بوک نام نوزاد دختر خود را "لایک" گذاشتهاند. 4- گوگل "ولید الیاس کای" که با مدرک دکترا در بخش بازاریابی شرکت گوگل کار میکند نام "اولیور گوگل کای" را برای پسرش انتخاب کرده است. 5- @ یک زوج چینی فرزند خود را با @ نامگذاری کردهاند. این علامت که در انگلیسی At خوانده میشود در زبان چینی همانند واژهای تلفظ میشود که معنی آن "دوستش دارم" است. 6- Version 2.0 جان بلیک کاساک اهل ایالت میشیگان آمریکا که نام فرزندش را همنام خود انتخاب کرده است برای اینکه اشتباهی به وقوع نپیوندد در انتهای نام فرزندش 2.0 را اضافه کرده است و بدین ترتیب نام فرزند وی جان بلیک کاساک 2.0 گذاشته شده است. 7- ویستا بیل سیمسر که علاقه عجیبی به واژه ویستا (برگرفته از ویندوز ویستای شرکت مایکروسافت) دارد و آن را واژه خوش آهنگی میداند نام دخترش را نیز ویستا گذاشته است. نام کامل این دختر ویستا آوالون سیمسر است. 8- سیری باید بدانید که سیری پیش از آنکه توسط شرکت اپل در سیستم عامل iOS مورد استفاده قرار بگیرد نام انسان بوده است، اما نکته جالب اینکه استفاده از نام سیری در سال 2012 حدود پنج درصد افزایش داشته است. |
کاربران، اینترنت را با آگهیهای تبلیغاتیاش میخواهند Posted: 03 May 2013 12:55 PM PDT نتایج یک پژوهش نشان میدهد بخش زیادی از کاربران اینترنت طرفدار دریافت آگهیهای هدفمند و محتواهای رایگان هستند. به گزارش همکاران سیستم به نقل از وب سایت aboutads، نتایج نظرسنجیهای انجمن دی اِی اِی (DAA) که در آمریکا انجام شده است، نشان میدهد بخش زیادی از کاربران حاضرند در اینترنت هدف آگهیهای تبلیغاتی قرار بگیرند، اما در عوض آن از محتواها و خدماتی مثل اخبار روز، پیشبینی آب و هوا و یا ایمیل به صورت رایگان استفاده کنند.
بر اساس این گزارش، ۶۸ درصد از پاسخگویان نسبت به دریافت حداقل چند آگهی تبلیغاتی هدفمند که در راستای علایق آنها باشد، ابراز تمایل کردهاند. ۴۰ درصد نیز گفتهاند دوست دارند همه آگهیهای تبلیغاتی مربوط به کالاها و خدمات مورد علاقهشان را دریافت کنند. ۴۷ درصد از پاسخگویان به پژوهشگران گفتهاند با تصویب قوانینی که محتوای رایگان وب را در ازای حذف آگهیهای تبلیغاتی محدود کند، موافق نیستند و فقط ۲۲ درصد از تصویب چنین قانونی حمایت کردهاند. ۴۱ درصد از پاسخگویان حتی فکر میکنند اگر مرورگرهای اینترنتی نتوانند آگهیهای تبلیغاتی لازم را در صفحات خود نمایش دهند، دسترسی عمومی به محتواهای رایگان کاهش خواهد یافت. این نظرسنجی نشان میدهد مشکلاتی مثل سرقت هویت، بدافزارها و ویروسهای رایانهای، نظارت دولت، جرایم سایبری و غیره از جمله مهمترین نگرانیهای کاربران در محیط اینترنت است. |
نرمافزارهای منبع باز، دنیا را میبلعند Posted: 03 May 2013 12:55 PM PDT نتایج نظرسنجیهای دو شرکت نرم افزاری نشان میدهد نرم افزارهای منبع باز رفته رفته بر دنیای آی تی حاکم میشوند. به گزارش همکاران سیستم به نقل از وب سایت itworld، چند هفته بعد از اعلام یافتههای پژوهشی که نشان میداد اقبال کسب و کارها به سیستم عامل لینوکس در حال افزایش است، حالا پیمایش شرکتهای بلک داک و نورث بریج نیز نشان میدهد این امر در مورد همه نرم افزارهای منبع باز صادق است. دو شرکت بلک داک (Black Duck Software) و نورث بریج ونچر (North Bridge Venture) که هر ساله مطالعهای با عنوان «آینده نرم افزارهای منبع باز» را انجام میدهند، اعلام کردهاند نرم افزارهای منبع باز هم اکنون از رشد و رواج قابل توجهی برخوردار است. پژوهشگران این دو شرکت در توضیح یافتههای مطالعه خود گفتهاند: «نرم افزارهای منبع باز در حال بلعیدن دنیای نرم افزارها هستند».
امسال اما عامل «کیفیت» مهمترین انگیزه کاربران به شمار میرود. همچنین به نظر میرسد امسال کاربران برای عامل «پشتیبانی فروشنده» در استفاده از نرم افزارهای منبع باز اولویت کمتری قائل میشوند. بر اساس این گزارش، بخش زیادی از کسب و کارهای تجاری نیز استفاده از نرم افزارهای منبع باز را راهی برای رسیدن به نوآوری میدانند. |
You are subscribed to email updates from MediaNews.ir To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر