MediaNews.ir |
- درخواست نیویورک تایمز و گاردین برای بخشودگی اسنودن
- «صدور پروانه خبرنگاری به هیچوجه نباید توسط دولت انجام شود»
- اهمیت حریم خصوصی در اینترنت به اندازه حقوق بشر
- بچههای امروزی چیزی درباره حریم خصوصی نمیدانند
- سال ۲۰۱۴، سال مرگ گذرواژه
- راهکارهای قطع پیامکهای تبلیغاتی برای مشترکان
- عکس یادگاری با صاحب عزا
- تلاش در اکیپ خبری برای گرفتن صندلی ردیف اول
- آرامگاه شهیدان قلم مشروطه در معرض نابودی
- چرا مردم در اینترنت خود آزاری میکنند؟
- هنوز نسخههای چاپی خواهان دارد
- از روابط عمومی الکترونی تا روابط عمومی سایبر
- تاريخ شفاهي سليقه ايرانيها در بستر زمان
درخواست نیویورک تایمز و گاردین برای بخشودگی اسنودن Posted: 03 Jan 2014 03:07 PM PST روزنامه های نیویورک تایمز و گاردین با انتشار سرمقاله های جداگانه، خواهان بخشودگی ادوارد اسنودن و بازگشت او به آمریکا شده اند. به نوشته این دو روزنامه، از آقای اسنودن باید به خاطر افشاگری هایش تقدیر شود و نباید او را مجازات کرد. به گزارش بی.بی.سی، ادوارد اسنودن، کارمند سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و پیمانکار پیشین سازمان امنیت ملی این کشور در پی افشای اطلاعات مربوط به طرح های فوق محرمانه گردآوری اطلاعات مکالمات دیجیتال شهروندان از ایالات متحده گریخت و در حال حاضر در روسیه زندگی می کند. روزنامه های گاردین، چاپ بریتانیا و نیویورک تایمز، چاپ آمریکا از دریافت کنندگان اصلی اطلاعات افشا شده به وسیله آقای اسنودن بوده اند. روزنامه نیویورک تایمز در مقاله خود نوشت: "با در نظر گرفتن ارزش فوق العاده زیاد اطلاعات آشکار شده به وسیله او و افشاگری هایش از سوء استفاده صورت گرفته از قدرت، استحقاق آقای اسنودن بیشتر از تبعید دائمی، ترس و فرار است." گاردین نیز ابراز امیدواری کرده است که افراد معقول در دولت اوباما در پی راهکاری برای بازگشت عزتمندانه ادوارد اسنودن به آمریکا باشند. سرمقاله این روزنامه همچنین ابراز امیدواری کرده است که باراک اوباما از اختیارات خود به گونه ای استفاده کند که نحوه برخورد با آقای اسنودن به نمونه درخشانی از اهمیت افشاگری و آزادی بیان تبدیل شود. این روزنامه نوشته است که بعید می داند که باراک اوباما، ادوارد اسنودن را عفو کند. مدیران هر دو نشریه همزمانی انتشار این دو مقاله را تصادفی عنوان کرده اند. الن راسبریجر، سردبیر گاردین در پاسخ به سوالی در این باره گفته است که این اتفاق کاملا تصادفی بوده است. ادوارد اسنودن که به طور رسمی به جاسوسی و سرقت اسناد دولتی متهم شده است، در حال حاضر در روسیه به سر می برد. او پیش تر برای سفر به آمریکای جنوبی اقدام کرده بود ولی تلاشش موفقیت آمیز نبود. مقام های آمریکایی و وکیل ادوارد اسنودن در روسیه به این درخواست روزنامه های نیویورک تایمز و گاردین واکنش نشان نداده اند. |
«صدور پروانه خبرنگاری به هیچوجه نباید توسط دولت انجام شود» Posted: 03 Jan 2014 03:07 PM PST یک روزنامهنگار پیشکسوت تأکید کرد: روزنامهنگاری یک حرفهی ملی است و قاعدتا تشکلهای روزنامهنگاری باید بر این حرفهی ملی اشراف داشته باشند نه دولت. بهروز بهزادی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه صدور پروانهی خبرنگاری به هیچوجه نباید توسط دولت انجام شود، اظهار کرد: در اینباره لزوما باید انجمن صنفی روزنامهنگاران با انجمن صنفی مطبوعاتداران (مدیران مطبوعات) همکاری کند و چنین پروانهای باید توسط تشکلهای صنفی صادر شود. اگر دولت بخواهد به این حوزه وارد شود عملکرد روزنامهها، وابسته به دولت و دولتی میشود چنین عملکردی نیز 70 سال است که پروندهاش در دنیا بسته شده است. او ادامه داد: تا وقتی انجمن صنفی روزنامهنگاران و ناشران مطبوعاتی تشکیل نشود و دولت اجازه ندهد این نهادها شکل بگیرند، تصدیگری چنین اقداماتی کاملا بیفایده است. اگر ما بخواهیم با یک رویکرد دولتی، خبرنگاران را دستهبندی کنیم با پیشرفتی که در دنیا ایجاد شده است و بهوجود آمدن «شهروند خبرنگاران» چه کار میکنیم؟ با دستهبندی خبرنگاران توسط دولت، خبرنگاران دولتی میشوند. بهزادی با تأکید بر اینکه نباید صدور پروانهی خبرنگاری توسط دولت انجام شود، افزود: صدور کارت یا پروانهی خبرنگاری صرفا باید توسط یک سندیکای روزنامهنگاری انجام شود و نه بهدست دولت. او دربارهی روند صدور کارت خبرنگاری در کشورهای پیشرفته نیز گفت: من ندیدهام که در سایر کشورها، کسی پروانهی خبرنگاری داشته باشد؛ خبرنگاران در رسانههای مختلف کار میکنند و بهخاطر همین فعالیت، آنها را بهعنوان خبرنگار میشناسند و رسانهها برایشان کارت صادر میکنند. این کارت همان کارکرد پروانهی خبرنگاری را دارد. بهزادی با اعتقاد به اینکه در بحث روزنامهنگاری، صدور پروانهی خبرنگاری معنا ندارد، ادامه داد: کارتی که یک واحد مطبوعاتی صادر میکند، یک پروانهی کامل است و بهجز این، نمیتوانیم چیز دیگری داشته باشیم. این روزنامهنگار همچنین در پاسخ به این پرسش که مگر تشکلهای مطبوعاتی در هیئت صدور پروانهی خبرنگاری عضو نیستند؟ اظهار کرد: بیشتر انجمنهای حاضر در این تشکلها، سیاسی هستند و وابسته به یک جناح سیاسی و تفکر خاص فعالیت میکنند. مشکل ما در گذشته با انجمن صنفی روزنامهنگاران نیز همین بود. روزنامهنگاران باید یک تشکل صنفی و حرفهای داشته باشند که به دور فعالیتهای سیاسی باشد؛ اما متأسفانه بیشتر این انجمنها نگاه سیاسی دارند و طرفداری جناحهای مختلف سیاسی را میکنند. در صورتی که دغدغهی روزنامهنگاران، صنفی است و نه سیاسی. بهزادی با بیان اینکه جامعهای میتواند به تعالی برسد که مباحث سیاسی آن از مباحث صنفی جدا باشد، تصریح کرد: ما روزنامهنگاران هستیم که باید بین مباحث سیاسی و صنفی جدایی ایجاد کنیم و اجازه ندهیم که تفکرهای سیاسی بر عملکرد صنفی غالب شود. |
اهمیت حریم خصوصی در اینترنت به اندازه حقوق بشر Posted: 03 Jan 2014 03:07 PM PST کمیسر حقوق بشر سازمان ملل میگوید افشاگریها پیرامون جاسوسی گسترده دولتها در حریم خصوصی شهروندان میتواند زمینهساز تحولی عظیم در حراست از حریم خصوصی در دنیای آنلاین شود. به گزارش ایسنا، ناوی پیلای٬ واکنش جامعه جهانی در برابر اطلاعات افشا شده پیرامون نقض حریم خصوصی شهروندان از طریق جاسوسی گسترده در ارتباطات دیجیتال را با واکنش جهانی به رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی مقایسه کرد و گفت: میتوان با آگاهیبخشی و اقدام جمعی زمینه یک تحول چشمگیر را فراهم کرد. وی که اهل آفریقای جنوبی است این سخنان را در گفتوگویی با تیم برنرز لی٬ مخترع وب بیان کرده است. پیلای به تازگی از طرف سازمان ملل مامور شده است که گزارشی را پیرامون حراست از حق حریم خصوصی شهروندان جهان در دنیای مجازی تهیه و ارائه کند. ناوی پیلای که پیشتر از قضات دادگاه جرایم بینالمللی بوده گفته است که در گذشته با موارد متعددی از نقض حقوق بشر روبرو شده٬ از جمله کشتار گسترده در روآندا٬ اما موارد نقض حریم خصوصی را هم به همان اندازه جدی میگیرد و برای بهبود وضعیت تلاش میکند. ناوی پیلای معتقد است براندازی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی نتیجه همکاری و عزم جامعه جهانی بود و حالا با اقدام جمعی شهروندان جهان علیه نقض حقوق آنها در دنیای آنلاین میتوان و باید به آپارتاید در دنیای مجازی هم پایان داد. کمیسر حقوق بشر سازمان ملل میگوید با تکیه بر همه تجاربی که در زمینه مقابله با نقض حقوق بشر دارد٬ با تمام توان برای پایان دادن به آپارتاید آنلاین تلاش خواهد کرد. به اعتقاد او افشاگریهای اسنودن درباره جاسوسی دیجیتال دولت آمریکا نشان داده که این اقدامات میتواند پیآمدهای جدی برای حقوق بشر داشته باشد و حالا بسیاری از شهروندان درباره زندگی خصوصی خود در دنیای دیجیتال نگرانیهای جدی دارند. به گزارش دویچه وله، افشاگریهای ادوارد اسنودن درباره سیستم مخوف جاسوسی دیجیتال آژانس امنیت ملی آمریکا همچون جرقهای بود که آتشی بزرگ در سراسر جهان برافروخت و حالا بسیاری از شهروندان و فعالان حریم خصوصی و حقوق دیجیتال در تلاشاند راههای کارآمدی برای توانمندسازی کاربران در برابر هجوم دولتها به حریم خصوصی در دنیای آنلاین پیدا کنند. |
بچههای امروزی چیزی درباره حریم خصوصی نمیدانند Posted: 03 Jan 2014 03:07 PM PST ادوارد اسنودن در پیام خود به مناسبت فرا رسیدن کریسمس گفت که بچههای امروزی چیزی در مورد حریم خصوصی نمیدانند. به گزارش ایسنا، پیمانکار سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در پیام خود که از طریق یک تلویزیون انگلیسی پخش شد، خواستار پایان بخشیدن به تجسس گسترده شد. وی که پس از افشای جاسوسی آمریکا از شهروندان این کشور و کشورهای دیگر و سیاستمداران جهان از آمریکا فرار کرد، پیام ویدیویی دو دقیقهای خود را در روسیه ضبط کرده بود. در این پیام او میگوید: بچهای که امروز به دنیا بیاید، در حالی بزرگ میشود که هیچ چیزی درباره حریم خصوصی نمیداند. او پیامش را با اشاره به رمان 1984 نوشته جورج اورول آغاز کرد و گفت: دستگاههای تجسسی که او در کتابهایش تصویر میکند با آنچه که امروز انجام میشود، غیرقابل مقایسه است. او سپس جمله خود درباره کودکان را بیان کرد و در ادامه گفت: آنها هیچ گاه نمیفهمند چطور میتوانند لحظهای برای خودشان باشند بدون آنکه چیزی از آنها ضبط یا تحلیل شود. اسنودن در پیامش، مخاطبان را دعوت کرد تا وارد بحث درباره این موضوع شوند که تا چه حد میتوان به تکنولوژی و دولتهایی که برای آن قانون تعیین میکنند و آن را به خدمت میگیرند اعتماد کرد. به گزارش بیبیسی، او گفت: همراه هم ما میتوانیم به توازن بهتری برسیم، تجسس گسترده را تمام کنیم و به دولتها یادآوری کنیم که اگر میخواهد بداند ما چه احساسی به آنها داریم، پرسیدن از خودمان ارزانتر تمام میشود تا جاسوسی کردن از ما. |
Posted: 03 Jan 2014 03:07 PM PST بسیاری از کارشناسان با اشاره به روشهای نوین جایگزینی گذرواژهها معتقدند که سال 2014 سال مرگ گذرواژههاست. به گزارش ایسنا، تعداد گذرواژههایی که باید به خاطر سپرد روز به روز بیشتر میشود و با اینکه این همه در مورد انتخاب گذر واژهها هشدار داده میشود، بر اساس آخرین تحقیقی که روی شش میلیون گذر واژه صورت گرفته نشان میدهد که شایعترین گذرواژهها password و 123456 هستند و عملا بیشتر این شش میلیون گذرواژه در واقعه 10 هزار گذر واژه تکراری یا شبیه به هم هستند. با آنکه توصیه میشود تاحد امکان گذرواژهها را پیچیده کرد، مردم معمولا آن را تا حد امکان ساده میکنند که راحتتر یادشان بماند، یا گذرواژههای تکراری دارند یا از ترفندهای سادهای استفاده میکنند که حدس زدنشان آسان است مثلا از حرف o بجای صفر(0) استفاده میکنند یا از I بجای عدد یک. اما تعداد و دفعات نیاز به گذرواژها روز به روز بیشتر میشود و ناکارآمدی روزافزون آنها باعث شده بسیاری به فکر جایگزین بیفتند. اخبار هک شدن شبکههای اطلاعاتی دولتی و خصوصی و فردی تقریبا هر روز در رسانهها دیده میشود. هر بار که هکرها به بانک گذرواژه دسترسی پیدا میکنند، رفتار مردم را در انتخاب گذرواژه تجزیه و تحلیل می کنند و حتی برای تحلیل گذرواژهها نرم افزار وجود دارد. مدتی است که گوگل و بسیاری دیگر از خدمات دهندگان اینترنتی گذر واژه دو مرحلهای را عرضه کردهاند. اگر کسی از کامپیوتری نا آشنا بخواهد به جی میل دسترسی پیدا کند، پس از عبور از مرحله اول، کدی به موبایل او ارسال میشود تا هویت فردی که میخواهد وارد سیستم شود دوباره تایید شود. اما هر چه می گذرد توجه به اشیا واقعی و منحصر بفرد بیشتر میشود. بنابراین بزودی چیزی مثل کلید هم به این گذر واژههای دو مرحلهای اضافه خواهد شد. یک شی واقعی مثل کلید که راهی برای تقلید یا بازنمایی کاذبِ آن وجود نداشته باشد. فیس بوک دو سالی هست که برای کارکنان خود از یوبی کی استفاده میکند، یک کارت دیجیتالی کوچک به محل یواِسبی کامپیوتر وصل می شود و دقیقا مثل این است که گذرواژه خود را در محل موردنظر تایپ کنید. گوگل هم استفاده آزمایشی از آن را شروع کرده است. اما روشهای دیگری هم وجود دارند از جمله استفاده از رمزبان (token)؛ مثلا نوعی از این رمزبانها به اندازه یک پاککن بزرگ است که در تولید آن یک نشانه (در واقع یک نقص) جزئی ایجاد شده که منحصر به فرد است. تا زمانی که این رمزبان در فاصله چند متری کامپیوتر یا تبلت قرار دارد و با بلوتوث به آن وصل است، امنیت ورود تضمین است. به گزارش بیبیسی، کامپیوتر یا تبلت علامت ارسالی از رمزبان را میخواند و اگر با آنچه قبلا در نظر گرفته شده تطبیق کند، اجازه ورود میدهد؛ بنابراین نه میتوان آن را هک کرد نه میتوان حدس زد. اساس این روش و روشهای مشابه نظریهای بود که حدود یک دهه پیش مطرح شد؛ اینکه تفاوتهای جزئی فیزیکی مثلا تغییر جزئی ضخامت یک میکروچیپ یا تغییر ناچیزی در ساختار بلور (کریستال)، علامت الکترومغناطیسی را که ارسال میشود کاملا تغییر میدهد. آخرین تحول استفاده از گذرواژه شیمیایی است. یک صفحه کلید کوچک با استفاده از یونهای آهن، اسید، باز یا اشعه ماورا بنفش مولکول می سازد. اگر مولکولِ درست ساخته شود، قفل را باز میکند. البته روشهای دیگری هم وجود دارند که بسیار ایمنتر هستند اما استفاده روزمره از آنها دشوار است. دولتها امروز به سرعت به سمت استفاده از روشهای بیومتریک حرکت میکنند. استفاده از ویژگیهای فیزیکی مثل ویژگیهای چهره یا عنبیه یا ضربان قلب و استفاده از رمزبانهایی که در لباس فرد تعبیه میشوند. به این ترتیب امکان سرقت گذرواژه تا حد زیادی منتفی میشود، دستکم گذرواژهها از دسترس هکرها دور میمانند. با اینکه هنوز رایجترین روش، همین گذرواژههای حرفی و عددی است اما روشن است که این روش دیگر جواب نمیدهد. روشهای نو خیلی زود جایگزین گذرواژهها خواهند شد، از این رو بسیاری سال ۲۰۱۴ را سال مرگ گذرواژه لقب دادهاند. |
راهکارهای قطع پیامکهای تبلیغاتی برای مشترکان Posted: 03 Jan 2014 03:07 PM PST معاون نظارت و اعمال مقررات رگولاتوری اعلام کرد: مشترکان تلفنهمراه درصورت عدمتمایل به دریافت پیامکهای تبلیغاتی میتوانند لغو ارسال آن را تقاضا کنند. حسن رضوانی افزود: با پیگیری رگولاتوری و به منظور پایهریزی ساز و کار دائمی در زمینه ارسال پیامک تبلیغاتی با رضایت مشتری، سامانهای در اپراتورها طراحی شده است که براساس آن مشترکان همراهاول درصورت عدمتمایل به دریافت پیامک تبلیغاتی عدد «1» را به شماره 8999 ارسال کنند. وی گفت: اگر مشترکی تمایل داشت مجدداً پیامک تبلیغاتی دریافت کند میتواند با ارسال عدد «2» به شماره 8999 نسبت به فعالسازی آن اقدام کند. معاون نظارت و اعمال مقررات سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیوئی درباره مشترکان اپراتور دوم تلفنهمراه (ایرانسل) اظهار کرد: در حال حاضر مشترکان ایرانسل صرفاً پیامهای اطلاعرسانی خدمات و سرویسهای این اپراتور را دریافت میکنند که درصورت عدمتمایل به دریافت آن نیز میتوانند عدد «2» را به شماره 5005 ارسال کنند تا این سرویس برای آنها لغو شود. رضوانی درباره پیامکهای تبلیغاتی که برای برخی از مشترکان ایرانسل ارسال میشود تصریح کرد: ارسال پیامک تبلیغاتی برای مشترکان ایرانسل از سوی شرکتهای ارسالکننده پیامک انبوه، بدون هماهنگی با اپراتور تخلف محسوب شده و مشترکان میتوانند شکایات خود را در این زمینه به بخش ثبت و پاسخگویی به شکایات پورتال سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی منعکس کنند تا نسبت به شکایات آنان رسیدگی شود. |
Posted: 03 Jan 2014 02:44 PM PST خبرگزاری ایسنا - عجب حکایتی شده است این مراسم ختمِ آدمهای سرشناس در این مملکت؛ کلی هوادار جمع میشود آن هم نه برای عرض تسلیت، بلکه فقط برای دیدن و عکس گرفتن از چهرههای سرشناسی که به مراسم آمدهاند. این جماعت شیفته به تازگی نشان دادهاند اگر فرصتی پیدا کنند، حتی ترجیح میدهند با خود صاحب عزا هم عکس یادگاری بگیرند! حضور مردم و علاقهمندان به چهرههای هنری و ورزشی کشور در مراسم ختم و یادبودی که به بهانه درگذشت یکی از آنها یا وابستگان نزدیکشان برگزار میشود، تقریبا به یک رسم و روال تبدیل شده است؛ جایی که بازار عکس و امضا گرفتن از هنرپیشهها و ورزشکاران آنقدر داغ میشود که در روند برگزاری مراسم هم اختلال ایحاد میشود. هرچند بعضیها نه به صرف علاقه به فردی خاص، بلکه کلا به عنوان یک پای ثابت به اینگونه مجالس میروند و در هر گزارش و تصویری از چنین مراسمی، ردی از آنها دیده میشوند. حضور این مردم همیشه در صحنه، گاهی چنان ازدحام ایجاد میکند که عدهای از این افراد سرشناس، از حضور در مسجد یا محلی که برای برگزاری مراسم ختم درنظر گرفته شده، پشیمان میشوند؛ یکی از نمونههای بارز این اتفاق هم زمان درگذشت ایرج قادری بود که تعدادی از بازیگران سینما از جمله مهران مدیری ومهناز افشار پس از رسیدن به مسجد الجواد (ع) در میدان هفت تیر، به دلیل شلوغی و فشار جمعیت، امکان حضور در مسجد را پیدا نکردند و برخی از همان راهی که آمده بودند، برگشتند. این ازدحام جمعیت در مواردی از جمله همان مراسم ختم ایرج قادری علاوه برآنکه باعث ایجاد محدودیتهای ترافیکی شده، آسیبهایی را به مکانهای برگزاری مراسم هم وارد کرده است. سرانجامِ چنین اتفاقهایی هم، به اینجا رسید که وقتی خانواده عسل بدیعی قصد داشتند در مسجد جامع شهرک قدس مراسمی را برای این بازیگر سینما برگزار کنند، با مخالفت متولیان مسجد روبهرو شدند، چراکه آنها از هجوم مردم و دوستداران این هنرمند و ناتوانی در کنترل جمعیت واهمه داشتند. نمونههای این چنینی از شور و علاقه مردم به هنرمندان کشور که باعث بینظمی فراوان در برگزاری مراسمها شده، کم نیستند؛ مثل زمان درگذشت خسرو شکیبایی که پرویز پرستویی بارها از مردم حاضر درمحوطه تالار وحدت درخواست میکرد همراهی لازم را برای برپایی مراسم داشته باشند. با چنین اوضاع و احوالی بود که ثریا قاسمی ترجیح داد مادرش، حمیده خیرآبادی (نادره) را بدون هیچ سروصدایی به خاک بسپارد. حتی در سالهای اخیر، میزان کثرت گوشیهای تلفن همراهی که در حال عکس گرفتن از چهرهها در اینگونه مراسم بودهاند، دستمایهی عکاسان خبری برای گرفتن عکسهای جالب توجه و عرضهشده در جشنوارهها قرار گرفتهاند. نکته تاسفبار ماجرا جایی است که این شور و علاقه به بیاحترامی به باورها و مقدسات منجر میشود. زمانی که ایرن، یکی از هنرمندان ارمنی کشور درگذشت، برخی از مردم برای عکس یادگاری گرفتن روی قبوری پاگذاشتند که علامت صلیب برآنها نصب شده بود و این کار اعتراض مسیحیان حاضر در قبرستان ارامنه را در پی داشت. نمونه آخر این دست اتفاقات هم مراسم ختم همسر بنیامین بهادری – خواننده پاپ - بود که دیدن تصویر چهره رنجور و غمدیدهی بنیامین در حالیکه اطرافیانش از حضور هنرمندان مطرح ذوق زده بودند، پارادوکسی را از یک واقعه تلخ نشان میداد. البته علاقه دوستداران این قشر از جامعه فقط به تجمع برای دیدن افراد محبوبشان و عکس گرفتن از آنها ختم نمیشود، بلکه گاهی شاهد آوازخوانی دستهجمعی یا سوت و کف زدن آنها هنگام حضور یکی از افراد مطرح هم بودهایم. اما این بار اتفاق جالب توجه، نه در مراسم یادبود یکی از چهرهای هنری و ورزشی، بلکه در مراسم یادبود مادر یک چهرهی سیاسی، یعنی وزیر امور خارجه کشور رخ داده است، آن جا که جناب «وزیر خوشرو» در مراسم یادبود مادر تازه درگذشتهاش، خودش سوژه دوربین موبایلها میشود و با خندهی همیشگی و معروفش در کنار دوستدارانش عکس یادگاری میگیرد. االبته محمد جواد ظریف بهتبع منش و کردار خود مردمداری میکند اما ای کاش ما هم حرمت مجلس و صاحب عزا را نگه داریم تا دستکم خودمان در اینگونه مجالس سوژه نشویم! ضمن آنکه مشخص نیست با این روند رو به رشد، در آینده در مراسم مربوط به اطرافیان یا خود چهرههای سرشناس، چه وضعیتهای احتمالی را شاهد خواهیم بود؟! |
تلاش در اکیپ خبری برای گرفتن صندلی ردیف اول Posted: 03 Jan 2014 02:44 PM PST سعید ارکانزاده یزدی - «هلن توماس» که بیش از 50سال حوزه خبری کاخسفید را پوشش میداد، در اواسط سال 2013 در 92سالگی درگذشت. او از دوره ریاستجمهوری جانافکندی، اخبار کاخسفید را برای یونایتدپرس اینترنشنال پوشش میداد و در دوره اوباما بازنشسته شد. هلن توماس یک صندلی ویژه در وسط ردیف اول سالن نشستهای خبری ریاستجمهوری در کاخسفید داشت که خبرنگاران حرفهایترین رسانههای جهان بر آنها مینشینند. آن سوی دنیا، حسن روحانی، در اولین نشست خبری پس از گرفتن حکم رسمی ریاستجمهوری، با دردسری روبهرو شد؛ مسئولان رسانهای او نمیتوانستند به همه حدود 80 خبرنگاری که میخواستند سوال خود را مطرح کنند، وقت بدهند و ناچار به گزینش بودند. برای همین، خبرنگارانی که نتوانسته بودند سوال خود را مطرح کنند، در انتهای نشست خبری، با صدای بلند به روحانی معترض شدند. رییسجمهور هم از پشت همان تریبون به مشاورانش گفت که باید سازوکاری برای نشستهای خبری اندیشید تا خبرنگاران بتوانند سوالاتشان را مطرح کنند و از نشستها راضی باشند. نارضایتی از نشستهای خبری ریاستجمهوری، مختص به ایران نیست؛ حتی با وجود نظم و دقتی که در نشستهای خبری کاخسفید رعایت میشود، خبرنگاران آن حوزه نیز از روند نشستها راضی نیستند. در فوریه 2013، خبرنگاران حوزه کاخسفید توسط انجمن رسمی خود به کاخسفید اعتراض کردند که در یکی از آخر هفتهها، دسترسی رسانهها به رییسجمهور آمریکا میسر نبوده و خواهان «شفافیت» بیشتر تیم رسانهای اوباما شدند. با این حال، نظمی نسبی در نشستهای خبری کاخسفید برقرار است که میتواند الگویی شکلی برای نشستهای خبری در ایران باشد البته با محتوایی بومی و ایرانی. سالن نشست خبری کاخسفید، 49 صندلی اصلی دارد که هر صندلی با اسم به یک رسانه تلویزیونی، رادیویی، آنلاین، چاپی یا خبرگزاری اختصاص داده شده است. دو ردیف اول این سالن به بزرگترین رسانههای جهان اختصاص دارند و در ردیفهای عقبتر، خبرنگاران رسانههایی با مخاطب کمتر مینشینند. عکاسها و فیلمبرداران و برخی از خبرنگاران رسانههای کوچکتر هم اطراف صندلیها، دوربینها و قلمها را در دست دارند. کاخسفید یک سخنگو دارد که وظیفهاش برگزاری نشستهای خبری و ارتباط کل مجموعه ریاستجمهوری با رسانههاست. میتوان گفت که تقریبا هرروز، نشستهای خبری با حضور سخنگوی کاخسفید یا معاونان او برگزار میشود. سخنگو بسیاری از خبرنگاران حوزه خبری کاخسفید را به اسم کوچک صدا میزند و آنها نیز او را به اسم کوچک میخوانند؛ این البته جزو ویژگیهای رفتاری آمریکاییهاست که خیلی خودمانی میشوند و مزیتی حرفهای در کار آنها محسوب نمیشود. اما همین را میرساند که خبرنگاران آنقدر در کار در حوزه خبری خود قدمت دارند که یکدیگر را میشناسند. گاهی سخنگو یک خبر یا مصوبه را برای خبرنگاران میخواند و بعد سوال و جواب اتفاق میافتد یا گاهی از همان اول، پرسش و پاسخ شروع میشود. در برخی از همین نشستهای خبری، رییسجمهور آمریکا حاضر است و مستقیما به سوالات جواب میدهد. متن کامل تمام این پرسش و پاسخها، روی سایت اطلاعرسانی کاخسفید قرار داده میشود؛ حتی متن جلسات پرسش و پاسخی که صبحهای اول وقت، خبرنگاران با سخنگو دارند و حالت غیررسمیتری دارند. خبرنگاران حوزه خبری کاخسفید، به صورت تمام وقت در داخل کاخ مستقرند و جای مخصوص به خود را دارند. این خبرنگاران از سال 1914، یکسال بعد از اینکه اولین نشست خبری وودرو ویلسون، رییسجمهور آمریکا در آن زمان، برگزار شد، دارای «انجمن گزارشگران کاخسفید» هستند و یک بورسیه تحصیلی و چند جایزه ژورنالیستی هم بهصورت سالانه برگزار میکنند. خبرنگارانی که در جلسات خبری کاخسفید شرکت میکنند و نیز آنهایی که حوزه ریاستجمهوری را پوشش میدهند، در این انجمن عضو هستند. همین انجمن است که مشخص میکند کدام صندلی از سالن نشست خبری کاخسفید به کدام رسانه اختصاص مییابد. قوانینی هم در این زمینه وجود دارد؛ مثلا رسانهها اجازه ندارند با خالی شدن یک صندلی، بیش از یک ردیف در سالن نشست خبری جلوتر بیایند. وقتی که هلن توماس پس از 50سال بازنشسته شده، صندلیاش به آسوشیتدپرس رسید و فاکسنیوز از ردیف دوم به ردیف اول منتقل شد. برای اینکه همه خبرنگاران حوزه کاخسفید نمیتوانند همراه رییسجمهور در همه برنامههای عمومی شرکت کنند، گروهی کمتر از 10نفر بهنام «اکیپ خبری» به صورت دورهای در هرروز انتخاب میشوند تا برنامههای عمومی رییسجمهور را پوشش دهند و تولیدهای خود را با دیگر همکاران حوزه خبری به اشتراک بگذارند. طبیعی است که اخلاق حرفهای حکم میکند که آنها همه تولیدات خود را به دیگر همکاران بدهند. فهرست رسانههایی که هرروز برنامههای رییسجمهور را پوشش میدهند، در سایت کاخسفید میآید و این افراد به طور منظم عوض میشوند. مثلا در روز ششمآگوست 2013، از خبرگزاریها آسوشیتدپرس، بلومبرگ و رویترز، از آژانسهای عکس خبری آسوشیتدپرس، رویترز و فرانسپرس، از تلویزیونها شبکه فاکس، از رسانههای چاپی نیوزویک و از رادیوها انبیسی، همراه رییسجمهور در داخل کاخسفید بودند. گروهی دیگر نیز در سفری که اوباما به خارج از کاخسفید داشت، حاضر بودند. رسانههایی که بیشتر برای کار در این «اکیپ خبری» شرکت میکنند، اولویت بیشتری از سوی انجمن گزارشگران کاخسفید برای گرفتن جای بهتر در سالن نشست خبری دارند. چون رسانهها باید خودشان هزینه پوشش خبری برنامههای کاخسفید را بدهند، شرکت در اکیپهای خبری مخصوصا برای تلویزیونها خرج زیادی برمیدارد و به همین دلیل است که تلویزیونها در جاهای بهتری در سالن نشست خبری جای گرفتهاند. به همین دلیل بود که فاکسنیوز در رقابت با بلومبرگ و رادیوی انپیآر، برای رفتن به ردیف اول برنده شد. خبرنگاران کاخسفید نشستهای خبری و فعالیتهای حوزه ریاستجمهوری را پوشش میدهند. وقتی که نشستهای خبری ریاستجمهوری در سالن «جیمز اسبرادی» کاخسفید – نامیده شده بهنام سخنگویی که در زمان ریگان تیر خورد - برگزار میشود، خبرنگاران که روی صندلیهای مخصوص به خود نشستهاند، سوالات خود را خلاصه، بدون لکنت و خیلی جدی میپرسند. رییسجمهور ایستاده پشت تریبون جواب میدهد. گاهی خبرنگاران به شکل این نشستها معترضند؛ آنها میگویند که برخی خبرنگاران بهقدری که لازم است، سوالهای چالشبرانگیز از رییسجمهور نمیپرسند یا اینکه خبرنگارانی که در دو ردیف جلو سالن مینشینند، فرصت بیشتری برای طرح سوالات خود دارند. با وجود فرصتهایی که روسای جمهور برای حضور در اماکن عمومی و تلویزیون دارند، نشستهای خبری اهمیت سابق خود را از دست دادهاند اما همچنان یکی از فرصتهای حضور در عرصه عمومی بهشمار میروند. برای نمونه، یکی از نشستهای خبری اخیر اوباما در 9 آگوست، مصادف با 16مرداد، برگزار شد اما بسیاری از منتقدان رسانهای را راضی نکرد چون وقتی که نشست تمام شد، خیلی از منتقدان رسانهای گفتند خبرنگاران کاخسفید هیچ سوال چالشی از رییسجمهور نپرسیدند و یک منتقد رسانهای به نام «سیلویو کانتو» هم به طنز گفت که «رییسجمهور به سوالاتی که از او پرسیده نمیشود، پاسخ نمیدهد». او حتی گفت که خبرنگاران کاخسفید با این کار نکردنشان پولهای سردبیرانشان را میدزدند و حتی باید از آنها برای نپرسیدن سوال درست و حسابی شکایت کرد. در سالهای اخیر، شامهای سالانه مجللی که انجمن گزارشگران کاخسفید با حضور روسای جمهور برگزار میکند، با انتقادات زیادی روبهرو شده است. منتقدان میگویند که با این کارها، ژورنالیستها بیش از حد به دولت نزدیک میشوند. یکی از مشکلات بزرگی که در نشستهای خبری کاخسفید وجود دارد، این است که رییسجمهور یا تیم مشاوران مطبوعاتی او تعیین میکنند که چه کسی باید سوال بپرسد. دایرهالمعارف ژورنالیسم (انتشارات سیج، 2009) نوشته است که تلویزیونهای ایبیسی، سیبیاس، انبیسی، سیانان، فاکس و نیز خبرگزاریهای آسوشیتدپرس، رویترز و بلومبرگ، در رتبه اول سوال پرسیدن قرار میگیرند و پس از آنها، روزنامههای سراسری نیویورکتایمز، لسآنجلستایمز، والاستریتژورنال، واشنگتنپست و یواسای تودی قرار دارند. پس از آنهاست که هر رییسجمهور بنا بر علایقش، رسانههایی را برای سوال پرسیدن انتخاب میکند؛ مثلا اوباما در اولین نشستهای خبری خود، به یک وبلاگنویس از هافتینگتونپست اجازه داد که سوال بپرسد. اینکه رییسجمهور انتخاب کند که چه کسی باید سوال بپرسد، یکی از نقاطضعف نشستهای خبری کاخسفید است. در فوریه 2009، اوباما در نشست خبری خود به دنبال خبرنگاران فاکسنیوز و انبیسی میگشت تا سوالاتشان را بپرسند و والاستریت ژورنال نوشت که این کار اوباما باعث بهوجودآمدن این سوال شده که آیا کارکنان رسانهای کاخسفید، کسانی را که میخواهند سوال بپرسند، از قبل تعیین میکنند. همین است که منتقدان را واداشته نشستهای خبری کاخسفید را یک «شو» توصیف کنند. خبرنگاران تلویزیونهایی مثل فاکس یا انبیسی خیلی بیشتر از خبرنگاران روزنامههایی مثل نیویورکتایمز یا والاستریتژورنال فرصت سوال از رییسجمهور را به دست میآورند؛ حالا دیگر جای افرادی مثل هلن توماس که روسای جمهور را با سوالهای خود کلافه و دستپاچه کنند، کمتر در سالن «برادی» در ضلع غربی کاخسفید، در حال سوال پرسیدن دیده میشوند. منبع: روزنامه شرق |
آرامگاه شهیدان قلم مشروطه در معرض نابودی Posted: 03 Jan 2014 02:43 PM PST چهار سال پیش، خبرهایی از آرامگاه «ملکالمتکلمین» و «صوراسرافیل» تهیه و در آنها وضعیت این آرامگاه نامناسب گزارش شد؛ اما شرایط نامناسب این مکان همراه با بیتوجهیها آنقدر ادامه یافت تا امروز آرامگاه این دو روزنامهنگار آزادیخواه یا به قول رییس شورای شهر تهران «شهیدان قلم مشروطه» امروز به ویرانه تبدیل شده است.
محل آرامگاه در سال 1388
محل آرامگاه در سال 1392- عکس از سمیه ایمانیان
این محدوده، آرامگاه «صوراسرافیل»، «ملکالمتکلمین» و برادر او در حیاط خانه و مهدی ملکزاده فرزند ملکالمتکلمین و همسرش خدیجهسلطان در زیرزمین خانه بوده، زیرزمینی که حالا با آواری از آجر و سیمان پر شده است. در حیاط خانه و در کنار وسایل انبارشدهی سرایدار نیز آجرهای ریختهشده از سایبانی جمع شده که برای محافظت از قبر دو روزنامهنگار ایجاد شده بود تا از نور آفتاب و برف و باران مصون بماند، اما حالا خود بلای جان قبرها شده است. میگویند این خانه در گذشته، بزرگتر بوده، اما در سالهای پیش، بیمارستان لقمان با تصرف بخشهایی از آن، اقدام به ساختوساز در اطراف خانه کرده و اکنون فقط مساحتی حدود 50 متر بهعنوان آرامگاه این پنج نفر باقی مانده است. سرایدار خانه - مهدی عسگری - حدود چهار سال پیش دربارهی وضعیت خانه و آرامگاه، به خبرنگار ایسنا گفته بود: حدود سال 1383 یکی از کارشناسان سازمان میراث فرهنگی با دیدن خانه و قبرهای واقع در آن، اقدام به بررسی و ثبت این خانه در فهرست آثار ملی کرد. پس از آن، چندبار برای بررسی شرایط از سوی سازمان میراث فرهنگی به این خانه آمدند و قولهایی برای بازسازی و مرمت قبرها دادند، اما هنوز آنها را عملی نکردهاند. او افزوده بود: در سالهای نخست، وضعیت قبرها بهتر بود. به مرور زمان و با گودبرداریهایی که برای ساختوساز توسط بیمارستان لقمان انجام شد، قبرها ترک برداشتند و حالت شکستگی و فرورفتگی پیدا کردند. رضا موسوی - کارشناس مرمت آثار تاریخی - نیز در همان زمان در گفتوگو با خبرنگار ایسنا اظهار کرده بود: حدود سال 1384 برای نخستینبار، این خانه و قبرهای آن را دیدم. پس از آن، به این دلیل که بیمارستان لقمان بهدنبال گرفتن فضای خانه برای ساختوساز و ایجاد پارکینگ در آن بود، کل فضای خانه را در فهرست آثار ملی به ثبت رساندیم. او وضعیت قبرهای قرارگرفته در این خانه را نامناسب ارزیابی و بیان کرده بود: وضعیت قبرها اصلا جالب نیست. همچنین این بنا از جمله ساختمانهایی است که بهشدت به مرمت نیاز دارد. البته ورود سازمان میراث فرهنگی به آن فضا برای مرمت، در حد بازسازی یک قبر نیست. باید اعتباری برای این کار در نظر گرفته شود و بحث مرمت، موضوع کلانی است. وی افزوده بود: تا حدود دو سال پیش (سال 1386) قبرها فقط کهنه بودند، ولی ترک نداشتند؛ اما مدتی است که براثر ساختوساز، ترکهایی روی قبرها ایجاد شدهاند. به گزارش ایسنا، حالا پس از گذشت شش سال از ایجاد شدن ترک روی قبرها، این آرامگاه کاملا ویران شده است. رییس شورای شهر تهران - احمد مسجدجامعی - در بازدیدی که 29 آذرماه امسال از این آرامگاه داشت، گفت: مشکل این است که چنین بناهایی در سطح شهر تهران دیده نمیشوند. این نخستین دیدار ما از این بنا بود و امیدواریم بتوانیم مشکلات آن را زودتر برطرف کنیم. اما شهردار منطقهی 11 تهران در همین بازدید، اظهار کرد: درست نیست که ما در این زمینه هزینه کنیم، ولی سازمان میراث فرهنگی کار را تأیید نکند. نخست اداره کل میراث فرهنگی استان تهران باید پیشقدم شود و سپس ما وارد کار میشویم. حالا باید منتظر ماند تا سازمان میراث فرهنگی و شهرداری دربارهی حفاظت از این آرامگاه به توافق برسند؛ کاری با توجه به نمونههای مشابه میتوان گفت که چندان آسان نیست و در برخی موارد نیز سالها طول میکشد و حتی عمر بنایی تاریخی هم برای دیدن این توافق کفایت نمیکند. به گزارش ایسنا، پس از به توپ بسته شدن مجلس در دورهی مشروطیت و دستگیری سردمداران مشروطیت در سوم تیرماه ۱۲۸۷، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین (میرزا نصراللهخان بهشتی) دو روزنامهنگار مشروطهخواه توسط نیروهای هوادار محمدعلی شاه در «باغشاه» تهران به قتل رسیدند و جسدشان توسط قزاقان به خندقی بیرون از «باغشاه» پرتاب شد. وقتی دوستانشان از این اتفاق خبردار شدند، آنها را شبانه در همان خندق پشت دیوارهای باغشاه، یعنی در خیابان کمالی، خیابان مخصوص، کوچهی شهید ابراهیمی فعلی دفن کردند. پس از دوران استبداد صغیر، سنگ قبری برایشان تهیه شد.
زیرزمین آرامگاه در سال 1388
زیرزمین آرامگاه در سال 1392- عکس از سمیه ایمانیان گزارش و تصاویر: خبرگزاری ایسنا |
چرا مردم در اینترنت خود آزاری میکنند؟ Posted: 03 Jan 2014 02:43 PM PST دنیز وینترمن - بعضی افراد کم سن و سال بطور ناشناس در اینترنت به خودشان آزار میرسانند. این پدیده بعضا خود آزاری اینترنتی خوانده شده است. اما دلیل آن چیست؟ طبق گزارشهای اخیر، آزار و اذیت اینترنتی رو به افزایش است. وقتی کسی در شبکههای اجتماعی هدف رگباری از بدرفتاری و تهدید قرار میگیرد، پیش فرض همه این است که یک غریبه پشت ماجراست. اما همیشه اینطور نیست. بعضی وقتها افراد با خودشان چنین میکنند. این کار خود آزاری اینترنتی نام دارد و بعضی موسسات خیریه و کارشناسان شبکههای اجتماعی میگویند که بخشی از مشکلی نوظهور است که بهتازگی و عمدتا در میان افراد کم سن و سال شکل گرفته، و به آن خود آزاری اینترنتی یا دیجیتال میگویند. پیدا کردن آمار مربوط به رواج این پدیده آسان نیست، و تاکنون تنها یک مطالعه تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است. تحقیقات مرکز کاهش خشونتهای ماساچوست (MARC) نشان داده که در میان ۶۱۷ دانشآموزی که در مصاحبهها شرکت کرده اند، ۹ درصد آنها بطور ناشناس در اینترنت به خودشان آزار رسانده اند. دکتر دانا بوید، کارشناس فناوری و فرهنگ جوانان و یکی از اولین کسانی که بر وجود خود آزاری اینترنتی تأکید کرد، میگوید: "من فکر نمیکنم کسی به این فکر افتاده بوده که نوجوانان از ناشناس ماندن خود به این صورت استفاده میکنند. معمولا اکثر کسانی که در این مورد با آنها صحبت میکنم، از شنیدنش یکه میخورند." الی، که البته نام واقعیاش این نیست، از ۱۵ سالگی نوشتن پیامهای آزاردهنده به خودش را شروع کرد. او نهایتا درباره مشکلش با موسسه خیریه سلفهارم صحبت کرد، و این موسسه اجازه داده که داستان الی در این مقاله ذکر شود. این نوجوان چندین پروفایل در اینترنت باز کرد و با استفاده از نامهای مختلف، به خودش پیامهای تند میفرستاد. او میگوید: "در آن پیامها گفته میشد که من زشت و بیخاصیتم و کسی مرا دوست ندارد . ... همه این چیزها در سرم بود. ولی وقتی آنها را بهصورت مکتوب و از جانب 'افراد دیگر' میدیدم، میدانستم که باید درست باشند." نوع شناسایی شده دیگری از خود آزاری اینترنتی این است که افراد با هدف گرفتن پاسخهای منفی در اینترنت سوالاتی شخصی طرح میکنند. مثلا میپرسند "آیا من جذاب هستم؟" جوابهای توهینآمیز احساس فرد نسبت به خودش را تقویت میکند. بن که ۱۶ سال دارد، و البته نام واقعیاش این نیست، درباره مشکلش با موسسه خیریه سلفهارم صحبت کرده است. او میگوید: "این کار مرا قانع میکرد که دچار خیالات نشده ام، و واقعا به همان بدی هستم که خودم فکر میکنم." ریچل ولچ، مدیر این موسسه، معتقد است که هر دو این حالتها جلوههایی از خود آزاری اینترنتی هستند. او میگوید: "شاید اینها جراحتی آشکار بجا نگذارند، اما باید برای افراد کم سن و سالی که احساس ناخوشایندی نسبت به خود دارند، خطر عاطفی واقعی تلقی شوند. این پدیده نوظهور است، اما در عین حال نگرانکننده هم هست و میتواند عواقب بسیار بدی داشته باشد." شرکتکنندگان در تحقیق مطالعاتی MARC انگیزههای مختلفی برای خود آزاری اینترنتی بیان کردند، که از جمله آنها میتوان به "درخواست ملتمسانه کمک"، جلب توجه بزرگسالان و همسالان، و جلب نگرانی مردم اشاره کرد. خود آزاری اینترنتی شباهتهایی در عین تشابه با آزاری جسمی، تفاوتهایی هم با آن دارد. رفتارهایی شبیه آنچه که از بن سر زده، غیرمعمول است، چرا که در آن به مشارکت طرف ثالثی نیاز است. اما این در موارد خود آزاری جسمی رایج نیست. ریچل ولچ معتقد است که این نوع خود آزاری عاطفی از نظر روانی بسیار پیچیده است. "خود آزاریهایی مثل زخمی کردن خود پاسخی جسمی به یک رنج عاطفی است و توجه فرد را از درد اصلی منحرف میکند. خود آزاری اینترنتی نوعی رنج عاطفی را با رنج عاطفی دیگری جایگزین میکند. این پسخورد عاطفی منفی بشدت نگرانکننده است. رفتارهای خود آزارانه میتواند بهسرعت تغییر کند و رو به وخامت بگذارد." اوضاع میتواند به شکلهای دیگری هم رو به وخامت بگذارد. او میگوید: "دوستانم سعی میکردند از من دفاع کنند و در کنارم باشند، و من مجبور بودم برای اینکه ماجرا لو نرود برای آنها هم پیامهای تند و ناخوشایندی بفرستم." یکی از مشکلات کسانی که در زمینه رفتار تحقیق میکنند، فوقالعاده پنهانی بودن مسائل مربوط به آن است، زیرا نوعی حس خجالت شدید در این زمینه وجود دارد. خانم ولچ میگوید: "کسانی که این کار را میکنند خیلی از رو شدن دستشان میترسند. خجالت و تحقیر ناشی از فاش شدن منبع پیامهای اینترنتی خود آزارانه بسیار زیاد است." دکتر ریچارد گراهام یکی از برجستهترین متخصصان روانشناسی اطفال و استفاده از فناوریهای جدید و دیجیتال است و در بنیاد تویستوک و پورتمن لندن کار میکند. او میگوید: "برای نوجوانان، وجهه و عضویت در گروهها وسیلهای است برای جا انداختن خود بهعنوان یک فرد بالغ و پخته، و افراد در این سنین همیشه از این بیم دارند که رفتارشان بچهگانه بنظر برسد." دکتر گراهام میگوید که بعد از مرگ نوجوانی بنام هانا اسمیت از وجود این نوع رفتارها باخبر شده است. این نوجوان ۱۴ ساله اهل لسترشایر در ماه اوت گذشته (مرداد ۱۳۹۲) بعد از آنکه روی یک شبکه اجتماعی مورد برخورد تند و آزاردهنده قرار گرفت، جان خودش را گرفت. وبسایت مزبور ادعا کرد که بسیاری از پیامها و اظهارنظرهای ناراحتکننده بطور ناشناس توسط خود هانا ارسال شده بود. خانواده این نوجوان از این وبسایت خواسته اند که مدارک و شواهد خود را برای این ادعا ارائه کند. دکتر گراهام میگوید: "این ادعا که خود هانا بعضی از این پیامها را برای خودش فرستاده بوده، تأکیدی بر وجود این نوع رفتار بود. من بشدت از مشاهده آن متعجب شدم. نمیدانم این نوع رفتار چقدر متداول است، اما حدس میزنم که رواج آن بیشتر از آنچیزی است که ما میدانیم. ما باید به عمق ماهیت این پدیده بپردازیم و سعی کنیم بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است." او هنوز مطمئن نیست که آسیب رساندن به خود انگیزه اصلی این افراد باشد و میگوید که اصطلاح خود آزاری اینترنتی همیشه کارآیی ندارد.الی و بن هر دو از متخصصان کمک گرفتند و از این کار دست کشیده اند. اما برای کسانی که سعی دارند دانستههای خود را در مورد این نوع رفتارها در مقیاس بزرگتری گسترش دهند، چالشهای عمدهای در پیش است. دانا بوید که از محققان ارشد شرکت مایکروسافت و استادیار رشته رسانه، فرهنگ و ارتباطات دانشگاه نیویورک است و در دانشگاه هاروارد هم تدریس و تحقیق میکند، میگوید: "بیشتر بزرگسالان میخواهند مشکلات موجود را به گردن فناوری بیندازند و نمیخواهند بپذیرند که جوانان صرفا از فناوری برای نشان دادن مجموعهای از مشکلات اجتماعی و عاطفی که با آنها مواجه هستند، استفاده میکنند. فناوری صرفا خوبیها، بدیها و زشتیهای زندگی روزمره را انعکاس میدهد و بزرگ میکند. اما محکوم کردن فناوری بجای نگاه عمیقتر به مسأله آسانتر است. من دریافته ام که متأسفانه حتی کارشناسان هم ترجیح میدهند درباره آنچه فناوری "بر سر جوانان میآورد" صحبت کنند، و نگویند که فناوری صرفا نکاتی از فرهنگ حاکم بر زندگی جوانان را آشکار میکند." اسکات فریمن، بنیانگذار موسسه خیریه بنیاد سایبرسمایل (Cybersmile Foundation) معتقد است که والدین هم باید با وضعیت موجود روبرو شوند و فقط اینترنت را مقصر ندانند. او میگوید که این موسسه خیریه آمارهای رسمی را با هم مطابقت نداده، اما شواهد موردی حاکی از آن است که شمار افرادی که درباره خود آزاری اینترنتی با مراجع مسوول تماس میگیرند، رو به افزایش است. او میگوید: "امروزه اینترنت حکم محله و زمین بازی را دارد. ما برای اینکه فرزندانمان موقع بازی در خیابان ایمن باشند، آنها را مجهز میکنیم. حالا باید به آنها یاد بدهیم که چطور در اینترنت در امان باشند. والدین دیگر نمیتوانند 'بگویند من از اینترنت سر در نمیآورم'، و به این ترتیب مسوولیت را از سر خود باز کنند." منبع: بی.بی.سی |
هنوز نسخههای چاپی خواهان دارد Posted: 03 Jan 2014 02:43 PM PST هفتهنامه «نیوزویک»، یکسال پس از اینکه اعلام شد فقط بهصورت دیجیتال منتشر میشود، دوباره به عرصه مطبوعات چاپی بازمیگردد. این شاید خبر خوبی برای کسانی باشد که علاقه و حتی «ایمان» زیادی به کاغذ دارند؛ آنها کاغذ را دارای ویژگیهایی میدانند که حتی بوی آن، مخاطب را مدهوش میکند و اصلا باور نمیکنند روزگاری پیش آید که آدمها فقط روی وسایل الکترونیکی نسخههای دیجیتالی روزنامهها و مجلات را بخوانند و خبری از دکهها و موزعان و مجلدات نباشد. در هر حال، خبر اینکه «نیوزویک» بهصورت چاپی به خانهها و شرکتها بازمیگردد، برای مومنان به کاغذ و علاقهمندان مطبوعات چاپی میتواند اتفاق خوبی باشد. «نیوزویک» بعد از هشتدهه انتشار و سربلندی، در حالی که در سال 1991 تعداد خوانندگانش به 3/3میلیوننفر رسیده بود، از سال 2010 روزگار خوشی را نگذراند. خلاصه ماجرا را روزنامه «نیویورک تایمز» که در سوم دسامبر (12آذر) از بازگشت نسخه چاپی این هفتهنامه هم خبر داد، به خوبی گزارش کرده است: نیوزویک سالی 40میلیوندلار ضرر میداد و موسسه واشنگتن پست آن را به یکمیلیونر به نام «هارمن» به قیمت یکدلار فروخت. هارمن نیز آن را با شرکت «دیلی20» ادغام کرد و البته هیچ موقع این ادغام بهطور کامل انجام نشد. ضرردهی ادامه داشت تا اینکه در میانه اکتبر 2012، تینا براون، سردبیر وقت نیوزویک اعلام کرد که از سال آینده میلادی (2013)، مجله انتشار چاپی خود را پایان خواهد داد و به نام «نیوزویک گلوبال» فقط دیجیتالی خواهد بود. نسخه دیجیتالی این هفتهنامه هم موفق نبود و در آگوست (شهریور) به یک شرکت کوچک رسانهای فعال در فضای دیجیتال فروخته شد. در سپتامبر (مهر) نیز جیم ایمپوکو سردبیرکل «نیوزویک» شد. ایمپوکو گفته است که «نیوزویک» در ژانویه یا فوریه (دی یا بهمن) سال 2014، دوباره بهصورت چاپی منتشر خواهد شد و البته اینبار بهصورت یک هفتهنامه لوکس شبیه به «اکونومیست» خواهد بود نه هفتهنامهای جذابتر مثل «تایم». مدیران «نیوزویک» تصمیم گرفتهاند که بیش از آگهیهای مطبوعاتی، بر مشترکان تکیه داشته باشند. در همان روزی که خبر بازگشت «نیوزویک» منتشر شد، «فایننشالتایمز» نوشت که «نیوزویک» نسبت به گذشته، کمتر تصویری و البته گرانتر خواهد بود؛ مجلهای 64صفحهای در صدهزارنسخه. وقتی سال گذشته اعلام شد «نیوزویک» دیگر چاپی منتشر نمیشود، مقالات و اظهارنظرهای فراوانی درباره پایان دوره چاپی و آغاز دوره دیجیتال در ژورنالیسم ابراز شد. سانی آلبارادو، رییس جامعه ژورنالیستهای حرفهای آمریکا در مقالهای که در شماره آخر سال «کوییل»، مجله رسمی این جامعه، نوشت، گفت که «تغییرات در «نیوزویک» تعجبآور نبود. من تعجب میکنم از اینکه چطور نسخه چاپی این همه طول کشید چون مدتها قبل جذابیت خود را از دست داده بود.» با این حال، او نوشت که نسخه دیجیتالی یعنی آینده، اما بسیاری از ناشرانی که میشناسد، به این زودیآماده نخواهند بود نسخههای چاپی را کنار بگذارند. البته آلبارادو، تغییر شکلی ژورنالیسم را چندان مهم هم نمیدانست. او نوشت: «ناپدیدشدن نسخههای چاپی، پدیدهای است که خیلی به ژورنالیسم مربوط نمیشود. در ششسال اخیر که تعداد ژورنالیستهای حرفهای در رسانههای چاپی کم شده، آنها سرانجام توانستهاند در رسانههای نوین کار پیدا کنند چون قادر بودهاند خود را با مهارتهای لازم برای کار در رسانههای نو وفق دهند. حتی در رسانههای سنتی هم آنها باید خود را با ابزار جدید ژورنالیسم هماهنگ میکردند. بله، ابزار و موقعیت شغلی ژورنالیستها تغییر کرده اما نقش ژورنالیست تغییر نکرده است.» منبع: روزنامه شرق |
از روابط عمومی الکترونی تا روابط عمومی سایبر Posted: 03 Jan 2014 02:43 PM PST عادل میرشاهی* - وقتی کتابهای روابط عمومی ۲یا روابط عمومی الکترونیک و امثالهم را ورق میزنیم، با عناوینی همچون روابط عمومی الکترونی، روابط عمومی الکترونیکی، روابط عمومی دیجیتال، روابط عمومی سایبر، روابط عمومی آنلاین، روابط عمومی اینترنتی و روابط عمومی مجازی روبهرو میشویم. عناوینی که تعاریفشان بسیار شبیه به هم است و در عین حال هیچکسی نگفته: «همه اینها یعنی روابط عمومی 2»! در این نوشتار قصد داریم تا اندکی این نامها و تعدد آنها را مورد مداقه قرار داده و دریابیم که کدامیک از این عناوین برای فعالیت ما مناسب است؟ یا اینکه همه آنها در واقع یک چیز است و باید بهعنوان روابط عمومی 2تقلیل یابد؟ چرا این همه عناوین پر طمطراق؟ روابط عمومی حوزهای میان رشته است. رشتههایی همچون: جامعهشناسی، روانشناسی، مدیریت، حقوق، تاریخ، روزنامه نگاری، ادبیات، گرافیک، کامپیوتر، آیتی، هنر، تبلیغات، رسانه و... هر کدام از رشتههای فوق تأثیری در شکلگیری روابط عمومی دارند. بهعنوان مثال زمانی که گرافیک رایانهای جانشین گرافیک سنتی شد، خطاطها و طراحها دیگر جایی در روابط عمومیها نداشتند و با گرافیستهای کامپیوتری جایگزین شدند.اما از آنجا که نوشتن بنر یا همان پارچهنویسی، تأثیر زیادی در ساختار روابط عمومی ایجاد نکرد، این تغییر باعث نشد که حوزهای به نام روابط عمومی گرافیک دیجیتال ایجاد شود. یا در مورد نرمافزارهای تحلیل محتوا که جایگزین روشهای سنتی آن شدند، بهدلیل اینکه بحث نحوه نظرسنجی باعث نشده بود که در ساختارهای روابط عمومیها تغییری ایجاد شود لذا ما عنوان جدیدی به نام روابط عمومی SPSSی نداریم. زمینه شکلگیری روابط عمومی الکترونی روابط عمومی زمانی دچار تغییرات ساختاری شد که رسانههای الکترونی تا حد زیادی در میان مردم نفوذ کرد. رسانههایی از قبیل رادیو و تلویزیون توانستند به سرعت در میان مردم فراگیر شوند و از آنجا که این ابزارها خود از تلفیق چند دانش بهوجود میآمدند، روابط عمومی مجبور به ایجاد ساختارهای جدید شد. بهعنوان مثال برای تهیه یک مصاحبه رادیویی نیازمند این افراد هستیم: 1. یک دستگاه ضبط صوت. 2. شخصی که بتواند با آن کار کند و در عین حال توانمندیهای بیانی بسیار بالایی داشته باشد تا در میان مصاحبه تپق نزند. 3. در ادامه به یک ویراستار صوتی که بتواند مواردی را که به اشتباه مطرح شدهاند حذف و جایگزین کند. 4. در نهایت کسی که رسانه رادیو را بشناسد و بداند که چه مواردی را میتوان در این رسانه طرح کرد و از آن پاسخ گرفت. این موارد در مورد رسانه تلویزیون بسیار بیشتر است و علاوه بر آگاهی شخص از سیاستگذاریهای رسانه تلویزیون بایستی موارد فنی زیادی در این خصوص بداند و همه اینها نیازمند ایجاد بخشی تحت عنوان «سمعی و بصری» در روابط عمومی است. زمینه شکلگیری روابط عمومی الکترونیکی با ورود دستگاههای تلکس در مطبوعات، روابط عمومیها نیز توانستند از این دستگاه استفاده کنند و دیگر نیازی به مراحل سخت تولید و انتقال اخبار نبود. این اختراع به همراه تلفن که حوزهای به نام برق و مخابرات را به روابط عمومی پیوند میزند در ساختار روابط عمومی تغییراتی را ایجاد کرد. کسانی که در گذشته مسئولیت جابهجایی اخبار و نامهها را داشتند، بازنشسته شدند و به جای آنها در بخشی به نام ارتباطات مردمی در روابط عمومیها افرادی با دانش متفاوت جایگزین شدند. این تغییر ساختاری در روابط عمومی باعث شکلگیری روابط عمومی الکترونیکی شد. روابط عمومی الکترونیکی روابط عمومی است که متن در آن بهصورت عکس ارسال میشود و به همین دلیل نمیتوان در متن جستوجو کرد و همچنین نمیتوان ویرایش مورد نظر را در داخل متن انجام داد و به همین دلیل این روابط عمومی هنوز در تولید محتوا با مشکلاتی روبهروست. برخی نیز در سالهای اخیر این برداشت ابتدایی از روابط عمومی الکترونیکی را به بهرهمندی «روابط عمومی» از اینترنت تعمیم دادهاند که بهنظر میرسد، از آنجا که واژههای جدیدی را با ورود این پیشرفتهای تکنولوژیک به روابط عمومی دادهاند، غیرضروری است. مگر اینکه استادان این حرفه با هم به توافق نظری روی به روزرسانی عبارت روابط عمومی الکترونیک برسند و این واژه یکتا واژه مورد قبول اهل فن واقع شود. زمینه شکلگیری روابط عمومی دیجیتال دیجیتال یا صفر و 1، ورود بشر را به عرصه جدیدی فراهم کرد. عرصهای که در آن دیگر هیچچیزی ثابت باقی نمیماند و هر چیز قابل تصحیح و ارسال است. بهرهمندی روابط عمومی از کامپیوتر سبب تغییرات بنیادین در ساختار روابط عمومیها شد.چراکه با ورود کامپیوتر سیستم چاپ متحول و فرایند حروفچینی و انتشار تا حد زیادی در خود واحد روابط عمومی امکانپذیر شد. اما ورود کامپیوتر همزمان با ورود اینترنت نبود و متأسفانه در برخی منابع این مسئله درنظر گرفته نشده است. روابط عمومی دیجیتال روابط عمومی است که میتواند تا حدودی از گرافیک رایانهای بهرهمند شود اما نمیتواند آن از طریق شبکه به کامپیوتر دیگری انتقال دهد. در این روابط عمومی میتوان متونی را که در رایانه تایپ شدهاند جستوجو کرد اما نمیتوان متون اینترنت را ورق زد. روابط عمومی دیجیتال دبیرخانه روابط عمومی را متحول کرده و باعث شد که نامهها بهصورت تایپی چاپ شده و سپس فکس شوند. اما هنوز استفاده از ایمیل در این روابط عمومی متداول نبوده است. در عین حال سرعت بالای انتشار خود زمینهای است که باعث بالارفتن سرعت اطلاعرسانی در روابط عمومی میشود. شاید برای ما که در یک کشور جهان سوم زندگی میکنیم، مرز عبور از این حوزههای روابط عمومی بسیار کوتاه باشد اما در کشورهای صنعتی و توسعهیافته این حوزههای روابط عمومی با تجاربی همراه بوده و فرایند توسعه یکباره اتفاق نیفتاده است. زمینه شکلگیری روابط عمومی آنلاین با ظهور شبکههای رایانهای از قبیل اینترانت و اکسترانت، روابط عمومی توانست ارتباط خود را با رایانههای شرکتهای بزرگ بهصورت همزمان برقرار کند. به یاد داشته باشید که در بسیاری از منابع متأسفانه روابط عمومی آنلاین را همزمان با ورود اینترنت دانستهاند. درحالیکه روابط عمومی آنلاین تنها بهرهای که از تکنولوژی برده برقراری ارتباط با سایر سازمانها، نهادها، خبرگزاریها و مراکز علمی و پژوهشی بوده که به شبکههای انتقال داده بهصورت داخلی متصل بودهاند. روابط عمومی در این زمان میتوانسته بهطور مستقیم با خبرگزاریها و روزنامهها اطلاعات خود را رد و بدل کند اما هنوز شبکهای برای عامه مردم و ارتباط با عامه مردم شکل نگرفته است. زمینه شکلگیری روابط عمومی اینترنتی روابط عمومی اینترنتی با ورود اینترنت بهعنوان شبکهای عمومی و فراگیر مطرح شد. اینترنت خود میتواند یکی از ابزارهای مهم برای اقناع مخاطبان باشد. اما در ابتدای راه هنوز اینترنت بیشتر یک ابزار ارتباط جمعی در سطح توده و اطلاعگیری در سطح افراد تلقی میشد. هنوز فضای وب تنها متعلق به صاحبان صنایع و شرکتهای بزرگی بود که توان این سرمایهگذاری را داشتند. لذا روابط عمومی میتوانست از این فضا برای اطلاعرسانی استفاده کند اما دریافت اطلاعات به کندی و تنها از طریق ایمیل مقدور بود. روابط عمومی اینترنتی عمر کوتاهی داشت و با ورود شبکههای اجتماعی به عرصه فضای وب، بهعنوان یک مفهوم در حوزه روابط عمومی به پایان عمر خود رسید.اگر چه در مورد تمام این عبارات بازتعریف صورتگرفته اما این تعریف مجدد نمیتواند تأثیری بر تاریخ شکلگیری و استفاده از این نوع روابط عمومی داشته باشد. در روابط عمومی اینترنتی ما در ساختار روابط عمومی شاهد تغییر دیگری هستیم. خبرنامههای الکترونیکی جایگزین خبرنامههای چاپی میشوند. درحالیکه در روابط عمومی آنلاین بهدلیل اینکه هنوز مخاطبان ما عامه مردم نبودند، امکان این تغییر ساختاری وجود نداشت. در روابط عمومی اینترنتی کاغذ جای خود را به صفحات وب میدهد اما هنوز دریافت اطلاعات در فضای شفاف امکانپذیر نیست و مخاطبان، ارتباط شخصی خود را با مسئول روابط عمومی از طریق ایمیل برقرار میکنند و هیچکس غیراز این دو درجریان این ارتباطات قرار نمیگیرد. زمینه شکلگیری روابط عمومی سایبر با ورود شبکههای اجتماعی که امکان ایجاد دیالوگ را در سطح وسیع داشتند، روابط عمومی تغییر دیگری را تجربه کرد. میزان دسترسی روابط عمومی و مخاطبان به رسانه در روابط عمومی سایبر یکسان است. یعنی اگر روابط عمومی در سایت خود مطلبی را درج کند، مخاطب میتواند در وبلاگ خود آن را تکذیب کند. یا اگر خبری در فیسبوک منتشر شود، تأیید صدق و کذب آن خبر در همان لحظه توسط کاربران مقدور است. به همین دلیل است که روابط عمومی سایبر آخرین دستاورد روابط عمومی قلمداد میشود. اما در روابط عمومی سایبر ما هنوز پاسخگویی فیزیکی را داریم و سایر بخشهای روابط عمومی از قبیل پژوهش و افکار سنجی، ارتباطات مردمی، انتشارات و... وجود خارجی دارند.در واقع روابط عمومی سایبر، بهرهمندی از روابط عمومی سنتی با روشهای مدرن بعلاوه استفاده از آخرین دستاوردهای تکنولوژیک روابط عمومی است. در روابط عمومی سایبر نیز ما در ساختار روابط عمومی تغییرات اساسی داریم. پاسخگویی همزمان مخاطبان در شبکههای اجتماعی که امروز زندگی مردم را تا حد زیادی تحتالشعاع قرار داده باعث شده که روابط عمومی بهصورت همزمان به پاسخگویی بپردازد. چراکه در عصر روابط عمومی سایبر، امکان چت همزمان در مسینجرها و بعد از آن در فیسبوک فراهم شد. زمینه شکلگیری روابط عمومی مجازی هزینههای بالای فضاهای فیزیکی و گرایش بیسابقه به فضای وب باعث شد که برخی سازمانها دیگر فضایی را به نام روابط عمومی در بدنه ساختارخود ضروری ندانند. بنابراین ساختار روابط عمومی در این سازمانها به حوزه جدیدی از روابط عمومی به نام روابط عمومی مجازی وارد شدند. در روابط عمومی مجازی که به اعتقاد من هنوز برای ورود به آن بسیار زود است، روابط عمومی کارکنان خود را به تعداد محدودی از افراد که تنها از طریق اینترنت، تلفن و فکس به انجام فعالیتهای روابط عمومی مشغولاند، تقلیل میدهند.روابط عمومی مجازی بهزودی در ایران طرفدار پیدا خواهد کرد و بهنظر میرسد، آخرین تأثیر دنیای دیجیتال تا پایان دهه 90در روابط عمومی باشد. کدام واژه روابط عمومی را برگزینیم؟ حوزه روابط عمومی ایران امروز با حضور سیاستمداران کشور در فضای فیسبوک، نیاز به خانهتکانی دارد. در واقع ما در کشورمان هنوز در روابط عمومی اینترنتی به سر میبریم.اما در سازمانهای خصوصی وارد روابط عمومی مجازی شدهایم. این سازمانها عموم مخاطبانشان قشرتحصیلکردهاند و لذا به راحتی میتوانند با ورود به عرصه روابط عمومی مجازی، هزینههای خود را کاسته و اثرگذاری خود را افزایش دهند. بهعنوان مثال: آموزشگاه زبان سفیر، از روابط عمومی مجازی استفاده کرده و خود به تولید محتوای مناسب برای این فضا میپردازد. البته باید دانست که ما در سازمانهای رسمی نمیتوانیم از روابط عمومی مجازی استفاده کنیم، چرا که روابط عمومی مجازی حذف بسیاری از ساختارهای سازمانی روابط عمومی را بهدنبال دارد که این امر زمانی برای سازمانهای ما مقدور خواهد شد که ضریب نفوذ اینترنت به بالای 95درصد برسد. باز تعریف روابط عمومیها یا تعریف واژگان جدید اگر خوب دقت کنیم میبینیم که اصلا نیازی به این همه واژهسازی نبوده و کافی بود که تنها روابط عمومی الکترونی را بازتعریف میکردند تا همین واژه گویای همه آن سبقه بوده و در عین حال افراد را دچار پریشانی نکند.رویکرد امروز در دنیا نیز به این سمت معطوف شده است و واژگانی که در این نوشتار به آنها پرداخته شد، بازتعریف شدهاند.بهعنوان مثال پس از روزآمد شدن الگوریتم پنگوئن و پاندا (در مارس 2012، که باعث تحول حوزه علمی بهینهسازی برای موتورهای جستوجو (سئو) به حوزه جدید سئو پی آر (SEO PR) شد؛ متخصصان روابط عمومی واژه سئو پی آر (SEO PR)را معادل واژه روابط عمومی اینترنتی قرار دادند. این روند در مورد سایر واژهها نیز در حال اتفاق است چرا که متخصصان روابط عمومی به این نتیجه رسیدهاند که این واژهسازیها باعث گنگ شدن مفهوم روابط عمومی شده و نمیتواند پیش برنده باشد. بنابراین میتوانیم در کاربرد نوین این واژهها از همان روابط عمومی 2استفاده کنیم؛ اگرچه همانطور که ملاحظه شد، این واژهها با هم تفاوتهای فراوانی دارند. * سردبیر شارا |
تاريخ شفاهي سليقه ايرانيها در بستر زمان Posted: 03 Jan 2014 02:43 PM PST نیما شایان - وقتی به اتاق کاری کوچک اما با دنیایی بزرگ که با روزنامههای قاب شده معروف از دورههای مختلف ناصری، مشروطیت، جنگ جهانی، پهلوی و ... آرائیده شده وارد میشوی، گویی وارد کارگاهی شدهای که در آن تاریخ مطبوعات کشور از دیدگاهی خاص ورق میخورد و تو میروی تا خود را در میانه این کارگاه رها کنی، به دست استاد بسپاری و بشنوی ... پس از یک ساعت و نیم نشستن و گفتوگو با روزنامهنگار و تاریخنگاری مانند محسن میرزایی، این حس را مییابی که در یک کلاس درس نشستهای؛ کلاسی که ویژگی اصلی آن جامعگویی و دوسویهگی است و پس از آن احساس دانستن میکنی. تاریخ شفاهی سلیقه ایرانیها در طول تاریخ را برایت صرف میکند؛ از عصر ناصری تا پهلوی. او یک روزنامهنگار واقعی است چون با نگاه به تاریخ، روزنامهنگاری میکند و با گذشته حوزهای که در آن مینویسد و در آن به یک کارشناس میماند، آشناست. به بهانه رونمایی از مجموعه کتاب 230 سال تبلیغات بازرگانی در مطبوعات فارسیزبان و برای شنیدن درباره تاریخچه تبلیغات در مطبوعات فارسیزبان با مولف این مجموعه کتاب که هشت سال از عمر خود را برای آن صرف کرده است به گفتوگو نشستهایم که در ادامه آمده است. همشهریآنلاین: جناب آقای میرزایی؛ با اتکا به هشت سال تلاشی که برای تألیف و گردآوری مجموعه کتاب «230 سال تبلیغات بازرگانی در مطبوعات فارسیزبان» به خرج دادهاید، سابقه اولین آگهی در مطبوعات ایران مربوط به چه زمانی است؟ محسن میرزایی: برای اولین بار در زمان امیرکبیر و در روزنامه «وقایع اتفاقیه» که به صورت منظم منتشر میشد، موضوع آگهی مطرح شد. در روزنامه وقایع اتفاقیه، سردبیر یا نویسنده روزنامه خطاب به خوانندگان، مطلبی را در تفهیم و چگونگی آگهی عنوان کرد و یک نمونه آگهی هم منتشر کرد که موضوع آن درباره فروش اجناس یک تاجر بود. البته بعد از آن، دوباره در روزنامه وقایع اتفاقیه درباره اینکه «آگهی چیست» توضیح داده شده است؛ گو اینکه در بار اول مردم درک کاملی از چگونگی آگهی پیدا نکردهاند بنابراین روزنامه دوباره به توضیح آن پرداخته است. در آن زمان، در شهر کوچکی مانند تهران که توپخانه تقریباً آخر شهر بود، برای فروش اجناس بیشتر دلالان «دهان به دهان» چیزی را به معرض فروش میگذاشتند و وسیله تبلیغ به آن شکل نبود. در عبور از این شیوه، روزنامه وقایع اتفاقیه برای اولین بار به تقلید از روزنامههای فرنگ در صدد آوردن تبلیغ و آگهی برآمد. اگر بخواهید چکیدهای از سلیقه ایرانی در حوزه تبلیغات در دورههای ناصری، مظفری، مشروطه و پهلوی را بیان کنید، به چه مواردی اشاره میکنید؟ بیشتر درباره چه موضوعاتی تبلیغ صورت میگرفته و علاقمندی برای آگهی دادن در چه حوزههایی بیشتر بوده است؟ در دوره ناصری کتابهای چاپ سنگی که بیشتر کتابهایی در حوزههای علمی، آموزشی، عرفانی و علوم دینی بوده و بسیار هم گرانقیمت بودند، در روزنامهها آگهی میشدند. البته محل مطب پزشکهای ایرانی و خارجی، تغییر مکان مطبها و داروهای جدیدی که وارد ایران میشدند نیز به صورت آگهی در روزنامه درج میشد. همچنین برخی آگهیها دولتی بودند؛ یعنی اگر دولت دستوری مهم و همگانی داشت به صورت آگهی در روزنامه چاپ میکرد. آگهی «گمشده» و «پیدا شده» از دیگر آگهیهای مرسوم زمان ناصری بود. در دوره مظفری که یکی از دورههای درخشان فرهنگی در زمان قاجار محسوب میشود و مدارس نوین به سبک جدید ایجاد شدند، نوع کتابهایی که در روزنامهها آگهی میشدند علاوه بر کتابهای سنگین فلسفی و عرفانی و صد درصد تحقیقی دوره ناصری، کتابهای درسی و رمان هم اضافه شد. همینطور که جلو میرویم تأثیر تغییرات اجتماعی بر جنس آگهیها را نیز شاهد هستیم. از دوره مشروطیت به بعد، بخصوص در دوره جنگ جهانی که دروازههای ایران به روی وسایل تمدنی جدید نظیر اتومبیل، کالسکه، موتورسیکلت و ... باز میشود و کنسرت و تئاتر وارد سبد زندگی افراد شده است، این موارد را در آگهیها میبینیم. «حمام دوش» که در جنگ جهانی اول بوجود آمده است مورد تبلیغ در روزنامه قرار گرفته و بعد از جنگ جهانی اول شاهد تبلیغ در حوزه تنوع لباس هستیم. در اوایل کودتا تا سال 1304 که سلطنت تغییر میکند تبلیغات وسایل آرایشی هم به تدریج شکل میگیرد. تبلیغ پارچه، چرخ خیاطی، دوچرخه و انواع اتومبیلها از زمان جنگ جهانی اول تا دوره پهلوی اول در روزنامهها شروع میشود اما از سال 1320 به بعد تازه پایههای تبلیغات در ایران به تدریج به شکل ابتدایی شکل گرفت. آگهیها از نظر طراحی و گرافیک در روزنامه قدیمی دارای چه مشخصاتی بودند؟ متن آگهیها با خط نستعلیق نوشته میشدند و گرافیک و حاشیه نداشتند. آنچه آگهی را از بقیه بخشهای روزنامه متمایز میکرد جای درج آگهی بود که در یک روزنامه محل مشخصی داشت. البته آگهیها سرتیتر و علامت هم داشتند. از زمانی که آژانسهای تبلیغاتی در ایران ایجاد شد اصلاً اصطلاح گرافیک مطرح نبود بلکه افرادی که مسئولیت طراحی آگهیها را داشتند در اصلاح «نقاش» نامیده میشدند؛ به عبارت دیگر ما گرافیستهای خودمان را نقاش مینامیدیم. اصطلاح گرافیک و گرافیست بیشتر از دهه 40 بر سر زبانها افتاد. نخستین آژانسهای تبلیغاتی که در سایه مطبوعات فارسیزبان شکل گرفتند و به نوعی مظهر توسعه صنعت تبلیغات در ایران هستند به چه زمانی برمیگردند و پایداری و دوام این آژانسها چگونه بود؟ دهه 30 دهه شکوفایی تبلیغات است، زمانی که آژانسهای تبلیغاتی پدید آمدند و به تدریج صنعت تبلیغات در ایران شکل گرفت. در اواخر دهه 40 آژانسهای تبلیغاتی و کمپینهای خوبی را شاهد هستیم که بیشتر متکی به صنایع داخلی هستند نه کالاهای خارجی. توسعه تبلیغات در ایران مدیون صنایع تازه شکلگرفته داخلی است که بعد از 28 مرداد 1332 به تدریج راهاندازی شدند؛ مانند کارخانجات روغن نباتی و سرمایشی و گرمایشی و ...؛ این شرکتها و کارخانهها رقابت میکردند و به این ترتیب کمپینهای تبلیغاتی داخلی به تدریج جان گرفتند. اینکه اولین آژانس کدام آژانس بوده است اصلاً مهم نیست چون افرادی که اولینهای ورود به این حرفه بودند سازمان و تشکیلاتی نداشتند و به بیان بهتر، تشکیلاتشان از یک اتاق تجاوز نمیکرد. اما مهم این است که چه کسانی کار را شروع کردند و چه کسانی توانستند در این رشته بمانند. «کانون آگهی زیبا» که موسس آن مرحوم «حمزه صمیمی نعمتی» بود یکی از بزرگترین آژانسهای تبلیغاتی ایران بود که به تدریج با آژانسهای بزرگ دنیا شراکت کرد و آژانسهای جدیدی به طور مشترک در ایران بوجود آوردند. از میان دهها آژانس که در دهه 20 در ایران تشکیل شده بود تنها آژانس آگهی زیبا و یک یا دو نفر دیگر بودند که توانستند ادامه دهند و حتی تعداد معدودی از آژانسهایی که در اوایل دهه 30 تشکیل شد، توانستند به کار خود ادامه دهند و گسترش پیدا کنند و به صورت آژانسهای بزرگ درآیند. بیشتر آژانسهایی که آغازگر تبلیغات بودند در اوایل دهه 30 از کار خارج شدند. بنابراین اول بودن هیچ امتیازی بوجود نمیآورد بلکه پایدار بودن، در صحنه ماندن، تلاش کردن و موفق بودن مطرح است. اگر به دنبال پیدا کردن اولین آژانس باشیم، هر کسی که یک آگهی به دست میگرفته، میتواند ادعا کند اولین آژانس تبلیغاتی در ایران بوده است. کارگزاران اولین آژانسهای تبلیغاتی در ایران آیا صبغه دانشگاهی داشتند و درسخوانده تبلیغات بودند؟ آژانسهای تبلیغاتی ایران و پیشکسوتان تبلیغات که نقش پر رنگی در پدید آمدن و رشد این صنعت در کشور داشتند افرادی نبودند که تحصیلات تبلیغاتی داشته باشند بلکه بیشتر افرادی بودند که استعداد خاص خدادادی برای نفوذ در افکار مردم، به حرکت درآوردن جامعه و تماس و ارتباط با مردم داشتند. تمام کسانی که از اول شروع کردند نه متخصص تبلیغات بودند و نه تجربهای داشتند. آنها با تقلید از روزنامههای خارجی یا با توصیه کسی وارد این حرفه شدند. تحصیلکردههای رشته تبلیغات در دهه 50 به تدریج جذب این حرفه شدند اما بنیانگذاران این حرفه هیچکدام تحصیلاتی در حوزه تبلیغات نکرده بودند اما از تبلیغات در روزنامهها و مجلات خارجی که در آن زمان تعداد بسیاری وارد ایران میشد و خریدار داشت الگو گرفتند و به تقلید از آنها شروع به کار کردند. وضعیت فعلی «تبلیغات» به عنوان یک موضوع دانشگاهی را چطور ارزیابی میکنید و چشمانداز شایسته برای رشد این عرصه در فضای آکادمیک را چه میدانید؟ تا زمانی که تحصیلات دانشگاهی توأم با کار در رشته تبلیغات نباشد به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. اگر دانشجویان رشته تبلیغات مجبور بودند به عنوان درس کلاسیشان حداقل به اندازه یک نصف روز در یک آژانس تبلیغاتی کار کنند و برای اخذ مدرکشان مجبور به اجرای چند طرح تبلیغاتی باشند وضعیت این حرفه بهتر از این میشد. اعتقاد دارم که تنها تحصیل، شرط موفقیت در کار تبلیغات نیست. حضرتعالی به عنوان تاریخنگاری که شاخصههای صنعت تبلیغات را با اطلاعات تاریخی خود آمیخته کرده است، در صورتی که بخواهید نظر کارشناسی خود درباره اولین کمپین تبلیغاتی که به معنای علمی در ایران برپا شده را اعلام نمایید، به کدام کمپین تبلیغاتی اشاره میکنید؟ اولین کمپین واقعی به معنای علمی آن که میشناسم، برای نخستین بار در سال 36 - 1335 برای روغن نباتی شاهپسند اجرا شد و مجری آن سازمان فاکوپا بود. این تنها کمپینی است که تا حدود قابل قبولی کارهای انجام شده در آن با معیارهای علمی تطابق دارد. در پاسخهایتان بر تقلید و الگوگیری فعالان عرصه تبلیغات بر نمونههای خارجی اشاره داشتید؛ آیا تا کنون تلاش کردهاید که یک مدل بومی متناسب با انگارهها و مختصات خودمانی ایجاد کنید؟ مدلی که در سال 1337 برای تبلیغات بانک پارس به کار بردم و بسیار هم در آن احساس موفقیت میکنم، کلیه مشخصاتش بومی و بر اساس امثال و حکم بود، متناسب با عناصر فرهنگ خودمان بود. ولی اگر همان سبک را امروز به کار ببریم مسلماً کارایی کافی نخواهد داشت بنابراین حتی اگر از یک سبک بومی تبلیغات استفاده کنیم این سبک باید بر حسب زمان و تحولات زمان متحول شود. اگر بخواهیم مطالعهای تطبیقی درباره روند تحول صنعت تبلیغات بر اساس تغییرات سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی داشته باشیم، به چه نتیجه و رهیافتی دست پیدا میکنیم؟ از زمان امیرکبیر تا زمان حکومت دکتر محمد مصدق که دوران سلطنت شش پادشاه را در بر میگیرد تبلیغات ایران در جا زد و پیشرفت بسیار کندی داشت. به عقیده من که متکی بر عقیده پارهای از محققین اقتصادی است این در جا زدن بخاطر آن بود که تبلیغات در کشوری پا میگیرد که یک کشور «سرمایهداری» با تمام خصوصیتهای آن باشد. منبع: همشهری آنلاین |
You are subscribed to email updates from MediaNews.ir To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر