|
+++++++++++++++++++++++++ |
پر كن پياله را كاين آب آتشين ديريست ره به حال خرابم نمى برد !
اين جام ها - كه در پى هم مى شود تهى - درياى آتش است كه ريزم به كام خويش گرداب مى ربايد و آبم نمى برد!
من با سمند سركش و جادويى شراب تا بيكران عالم پندار رفته ام تا دشت پر ستاره انديشه هاى گرم تا مرز نا شناخته ى مرگ و زندگى تا كوچه باغ خاطره هاى گريز پا تا شهر يادها.... ديگر شراب هم جز تا كنار بستر خوابم نمى برد!
هان اى عقاب عشق! از اوج قله هاى مه آلود دور دست پرواز كن به دشت غم انگيز عمر من آنجا ببر كه شرابم نمى برد...!
آن بى ستاره ام كه عقابم نمى برد!
در راه زندگى با اين همه تلاش و تمنا و تشنگى با اينكه ناله مى كشم از دل كه : آب...آب...! ديگر فريب هم به سرابم نمى برد!
پر كن پياله را...
"فریدون مشیری" |
--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر