۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

نمونه ای از توانائیهای شاعران ایران زمین :

آورده اند که روزی سلطان محمود غزنوی برای گردش به باغ بزرگی که خارج ازشهر داشت رفت.درآنجا از ملازمان پرسید : از شعرأ چه کسی همراه ماست ؟عده ای را نام بردند.همه ی آنان را احضارنموده وگفت: میخواهم از پله های عمارتی که در وسط باغ است بالا روم و میل دارم شاعری برای من شعری بسراید به نحوی که وقتی در پله اول پای می گذارم مصرع اولش را که هجو و زننده باشد و مستوجب قتل بخواند تا شدیدأ خشمگین شوم و چون در پله بعدی پای نهادم مصرع دیگری بگوید که مصرع اول را به مدح تبدیل کند هرکس بتواند پاداش بزرگی دارد ولی اگر دراین کار عاجز بماند گردنش را خواهم زد.

کاری بس دشوار و خطرناک بود و هیچیک از شاعران حاضر, جرأت انجام اینکار را نداشتند مگر شاعری جوان بنام اسدی طوسی که قدم پیش نهاد و اعلام آمادگی کرد سلطان محمود قدم بر پله نخست نهاد و شاعر فی البداهه چنین سرود :


خواهم اندر تو كنم ای مه پاكيزه خصال*
نظر از منظر خوبی شب و روز و مه و سال*
خفته باشی تو و من مي زده باشم همه شب*
بوسه ها بركف پای تو وليكن بخيال*
رفت تا آن ته پر،القصه كه نتوان بكشيـد*
تير مژگان كه زدی بر دل ريشم فی الحال*
ای كه بر پشت تو افتادن و جنبان چه خوشست*
كاكل مشك فشان از وزش باد شمال*
ياد داری كه تو را تا بسحر ميكردم*
صد دعا از دل محزون و پريشان احوال*
عاشقانت همه كردند، چرا ما نكنيم*
برسر كوی تماشای قدوقامت و خال*
مادرت خوان كرم بود،بداد ازپـس و پيـش*
به يتیمان لبه نان و به فقيران زرومال*
بكشم از تو و با دامن خود پاك كنم*
موزه ازپای تو ای سروخرامان اقبال*
میتوانی دوسه ساعت بسرش بنشینی*
یعنی بر مسند شاهی به دوصد عزو جلال*
طوسی خسته اگر درتو کند منع مكن* وصف عاشق كشی و دلبری و حسن و جمال*

(ابونصر علی ابن احمد اسدی طوسی بعدها به لقب ملک الشعرائی رسید و کتاب مشهورش گرشاسب نامه که حاوی اشعاری حماسی همانند شاهنامه فردوسی میباشد را سرود)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر