تعدادی از مدیران دولت مدعیاند که کارخانهداران از سهلگیریهای بیحد دولت خاتمی سوء استفاده کرده و چای را به این روز انداختهاند. اواسط فرودین ماه بود که مدیرکل هماهنگی امور اقتصادی استانداری گیلان از خرید چایهای باقی مانده در کارخانجات چایسازی استان خبر داده بود. حسین کاووسی در گفت و گو با ایرنا اعلام کرده بود که براساس مصوبات نشست کمیته بازرگانی و تجارت چای هفدهم فروردین، مقرر شد تا برای حل مشکل چای و کارخانهداران، چای خشک تولید شده در سال ۸۷ کارخانجاتی که موفق به فروش چای خود نشدهاند، توسط تجار و اصناف خریداری شود. وعدهای که با گذشت بیش از یک ماه عملی نشد و در حد همان حرف باقی ماند. این مقام مسوول در حالی مقدار چای موجود در انبارهای کارخانجات چای گیلان را بین هزار تا دو هزار تن عنوان کرد که طبق برآوردها این رقم تا۲۰۰ هزار تن می رسد. رقمی که مورد تایید رییس هیات مدیره سندیکای کارخانجات چای شمال هم قرار میگیرد. به دفعات اتفاق افتاده است که کشاورزان به دلیل ازدحام جمعیت و محدود بودن ظرفیت خرید روزانه، برگ سبزهایی که طی ساعات طولانی و شرایط طاقت فرسا چیدهاند را دور می ریزند. نكتهي جالب در مورد وضعيت چايكاران اين است كه آنها اين شرايط دشوار را در حالي تحمل ميكنند كه یک ماه بعد از آغاز فصل برداشت چاي هنوز قيمت خريد اين نوشيدني اعلام نشده است. سوالی که اغلب چایکاران طرح میکنند این است این چگونه مدیریتی است که با گذشت یکصد سال از کاشت یک محصول پرطرفدار و مشخص بودن فصل برداشت آن حداقل در داخل کشور دولتمردانش از تعیین قیمت هم برای آن عاجز هستند؟ آیا تامین هزینهی بیش از ۵۰ هزار خانوار چایکار مسالهای پیش پاافتاده است که آنان از کارخانهای به کارخانهی دیگر پاس داده میشوند؟ سال گذشته برگ سبز درجه يك به قیمت ۵۲۰ تومان و درجه ۲، ۲۹۰ تومان خریداری شد. اين در حالي است كه به دليل وضعيت تشريح شده و پروسهي سخت تحويل برگ سبز،چای خریداری شده اغلب درجه ۲ محسوب شده و پول اندکی نصيب چايكار ميشود.که اصلا با تورم دو رقمی موجود در ایران هم همخوانی ندارد. بدون هيچگونه مبالغهاي در تمام مناطقي كه باغات چايكاري قرار دارد مردم اين روزها خشمگينند. خشمگين از تمام وعدههايي كه طي دو سفر احمدينژاد به گیلان به آنها داده شده است. احياي سازمان چاي كه به صورت «اتفاقي» تنها چند روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته خبرش عمومي شد و تعدادي از چايكاران را اميدوار كرد كه شايد احياي اين سازمان بتواند بخشي از مشكلاتشان را حل كند، وقتي گفته شد كه اين فقط يك مانور تبليغاتي صرف است پاسخ شنيدند كه براي احياي كل ساختار نيازمند زمان هستيم اما با وجود آنكه يك سال از اين ماجرا گذشته است اما هيچ اتفاق جديدي براي چايكاران روی نداده است. چايكاران نااميدند آنان ميگويند هيچ حق انتخابي ندارند كه اگر داشتند هيچگاه براي مبالغی اندك، بيشتر از ۱۲ ساعت را در باران و آفتاب در انتظار خريد برگ سبزشان منتظر نميماندند. تازه در شرايطي كه نميدانند نتيجهي زحماتشان را به چه قیمتی از آنان خواهند خريد! . جالب است که بدانید این شکست انگلیس در جام جهانی سخت ترین شکست انگلیس پس از۱۹۵۴ در مقابل اروگوئه بود. در آن بازی انگلیس ۴ بر ۲ از اروگوئه شکست خورده بود. شاید بشود این شکست انگلیس را تلافی شکست آلمان در مرحله انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲ دانست. در آن بازی که در سپتامبر ۲۰۰۱ انجام شد، انگلیس در خود مونیخ با نتیجه ۵ بر ۱ شکست داده بود. از طرف دیگر در جامهای جهانی، هیچ گاه انگلیس نتوانسته بود آلمان را ببرد به استثنای سال ۱۹۶۶ که انگلیس را برای اولین و فعلاً آخرین بار قهرمان جهان کرد. در آن موقع هم چیزی شبیه به گل لمپارد به ثمر رسید و داور پس از صحبت با کمک خود گل را قبول کرد. اما این بار گل سالم لمپارد پذیرفته نشد. اگرچه نمی شود گفت که کلاً انگلیس خوب بازی کرد، اما اگر آن گل پذیرفته می شد، مطمئن باشید که شرایط بازی عوض می شد. یورگن کلینزمن هم در گفتگو با شبکه ای اس پی ان گفت که مطمئناً اگر گل پذیرفته می شد، حداقل انگلیس به این صورت نمی باخت. حالا همه مفسران در پی یک بازی جنجالی دیگر بین آلمان و آرژانتین هستند، اما با توجه به نتایجی که رقم می خورد، پیشاپیش پیروزی آرژانتین کمی سخت است. مراسم بزرگداشت آیتالله بهشتی در سال گذشته، با حضور هوادارن جنبش سبز همراه شد و دخالت نیروهای امنیتی، این مراسم را به خشونت کشانده بود. در متن این اطلاعیه آمده است: «در پی تماس های مکرر بسیاری از عزیزان، دوستداران و بستگانی که همه ساله در مجلس خانواده شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی به مناسبت واقعه هفتم تیر به منظور بزرگداشت و ارج گذاری به فضایل، اندیشه ها و آرمان های آن شهید گرانقدر و هفتاد و دو تن از یاران صدیق انقلاب و خدمتگزاران راستین به مردم شرکت می کردند، به آگاهی می رسانیم که با توجه به جوانب گوناگون، بویژه ضرورت پاسداشت حریم این شهیدان، این مجلس در سال جاری برگزار نخواهد شد.» آیتالله بهشتی به همراه عدهای دیگر از سیاستمداران تاثیرگذار در سالهای اولیه انقلاب، حزب جمهوری اسلامی را تاسیس کرد. وی در هفتم تیرماه ۱۳۶۰، در حالی که رییس دیوان عالی کشور (قوه قضاییه) و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بود، به همراه عدهای دیگر از اعضای این حزب بر اثر انفجار بمب کشته شد. جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق را به عنوان مسوول این بمبگذاری معرفی میکند. همزمان با نمایشگاه کتاب امسال، یکی از مسوولان دفتر «حفظ و نشر آثار آیتالله بهشتی» اعلام کرد که با وجود داشتن مجوز برای شرکت در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از برپایی غرفه آثار آیتالله بهشتی در این نمایشگاه جلوگیری کردهاند. گفتنی است علیرضا بهشتی، فرزند آیتالله بهشتی، که از مشاوران اصلی میرحسین موسوی است، در حوادث پس از انتخابات دو بار بازداشت شده بود. وی همچنین نماینده میرحسین موسوی در کمیته پیگیری وضعیت زندانیان و آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات هم بود. سی پی ۲۴ ،تورنتو -صبح امروز یکشنبه پلیس تورنتو به یک ساختمان در خوابگاه دانشگاه تورنتو حمله کرد. حداقل ۵۰ نفر که به نظر نمیآید دانشجو باشند دستگیر شدند. به گفته سخنگوی یگان ویژه امنیت اجلاس گروه ۲۰ سلاحهای خیابانی مانند پاره آجر درجریان این حمله کشف شده است. افسران پلیس با بازرسی سطلهای زباله و سبزه ها و گیاهان کنار خیابان پارچه های سیاه مربوط به لباس آشوبگران سیاهپوش را پیدا کردند. تعداد کل دستگیر شدگان در این لحظه به حدود ۵۰۰ نفر رسیده است. تظاهرات مسالمت آمیز روز شنبه که دراعتراض به اجلاس گروه ۲۰ درجریان بود توسط هرج و مرج طلبان به خشونت کشیده شد. هوا دم کرده و دلگیر، نفس در سینه مسدود است مسیر پرکشیدنها، دویدنها، نفسگیر و غم آلود است نه تنها زیر تیغ و چکمهی خونین استبداد گمانت هر کجا بر وهم آزادی است، محدود است به بهبودی کمر بستی، دلت جا ماند و کوچیدی دریغا آرزوهایت به هر بی در کجا* دود است هجوم شب به یغما برد خورشید وطن، اکنون نه بر راه شبت ماهی، نه دانی کِت چه مقصود است بگو آموزگار دهر را حل کن معمایم چرا هرگونه پاسخ میدهد شاگرد، مردود است؟ ایاز(پدرام) رزمجویی دوم اردیبهشت هشتاد و نه ...................................................................... * عبارت "بی در کجا" را از اسماعیل خویی وام گرفته ام چند روزی است که در فضای اینترنت نقد رسانههای آنلاین و میزان پایبندی آنها به روزنامهنگاری حرفهای، بحث برانگیز شده است. روز شنبه ۵ تیر، مطلبی با عنوان «حرفه ای بودن یا نبودن؛مساله این است» نوشتم و در آن با اشاره به معیارهای روزنامهنگاری حرفهای، گفتم که روزنامه اینترنتی «روز» حرفهای عمل نمیکند و روش کارش «جانبدارانه و غیر منصفانه» است. مسعود بهنود در پاسخ به این مطلب با گذاشتن کامنتی در وبلاگم، نوشت که روز از حرفهایترینها در میان رسانه های فارسی زبان است. آقای بهنود نوشته است: «یک پیشنهاد به عنوان یک نفر [اگر قبول داشته باشید] روزنامهنگار. بحث را که خیلی مفید و خوب هم هست از مثال و مصداق بیرون کنید. این را چرا میگویم چون من وقتی مقاله آقای نسب عبداللهی را خواندم، دیدم کاملا و کاملا با آن چه میگوید موافقم. اما وقتی تاکید میکند روی روز، نه موافق نیستم. روز از قضا در فضای سایتهای فارسی زبان از حرفهایترینهاست، شما نگاه کنید به سایتهائی که پشتشان به یک رادیوست و تعهد به بیطرفی دارند و ببینید که چقدر از این معیار دور میشوند. البته که در شرایط حاضر که صحنه جوشان است حفظ بیطرفی دشوار هم هست. اما شاید یک نگاه کلی مشکل را حل کند . آیا بیطرفی را در درون یک طرح یا مقاله دنبال میکنیم یا در کل سایت و مجموعه مطالب و نگاههایش. به نظرم اگر دومی باشد روز نمره قبول میگیرد. اما ممکن است در تک تک مواردش بیطرفی ملحوظ نباشد. بنابراین به نظرم روز به تعریفی که آقای نسب عبداللهی میگوید خیلی نزدیک است. پس پیشنهاد میکنم برای این که این بحث مفید از قالب تندی و خداناکرده عصبیت خارج شود مصداق را بگیرید. یا دستکم مصداق را کلی نگاه ندارید. بلکه مثال بزنید بگوئید این مقاله و این سطورش خارج شدن از بیطرفی بود. این شماره و این طرح. آن وقت هم راهگشاترست و هم برای داوری آمادهتر.ببخشید و ممنون از آقای نسب عبداللهی.» همان گونه که آقای بهنود پیشنهاد داده بود، امروز برای «راهگشاتر» شدن موضوع، گزارشی را با عنوان «مجری تلویزیون،کج سلیقه بود» از «روز» انتخاب کردم و آن را در سایت نیوزبان، که یک سایت تخصصی نقد خبر و گزارش و مصاحبه است، نقد کردم تا برای «داوری» آمادهتر باشد: اول- نقد ساختار و نحوه نگارش گزارش: ۱- مخاطب میخواهد بداند که آقای احمدی مقدم کی و کجا این حرفها را زده. پاسخ این عناصر خبر در پاراگراف ششم آمده است. در حالی که باید در سرخط خبر و یا پاراگراف بعد از آن میآمد. ۲- لید خیلی طولانی است.آغاز خوبی هم ندارد. ۳- سه چهار پاراگراف اول گزارش، چند بار در میانه گزارش تکرار شده است. ۴- تیتر،نقل قول از فرمانده نیروی انتظامی است اما به گونه ای نوشته شده که مخاطب در نگاه اول گمان میکند، قضاوت خبرنگار است.نقل قول را باید با گیومه یا کوتیشن مشخص کرد. ۵- گزارش فاقد زمینه پردازی کامل است. دوم- بی طرفی: خط سوم لید، دارای جانبداری است.در خط سوم نوشته شده: "فرمانده نیروی انتظامی به جمع توجیه کنندگان سخن رییس جمهور پیوست و آن را تکذیب کرد." استفاده از عبارت "جمع توجیه کنندگان" جانبدارانه است. این "جمع توجیه کنندگان" چه هویتی دارند؟ چه کسی تکذیب کنندگان حرفهای احمدی نژاد را "جمع توجیه کنندگان" خوانده؟ این کلمات پیش قضاوت خبرنگار است. استفاده از عبارتهای "سخنان توجیهی،مدعی شد و..."در این گزارش خبری،بار معنایی دارد و جانبدارانه است. این پاراگراف از گزارش را بخوانید:"دستور العمل نیروی انتظامی برای اجرای طرح عفاف و حجاب، به طور مستقیم از وزارت کشور صادر و با تائید و امضای احمدی نژاد قابل اجرا می شود. طبق همین دستور العمل بنا به نوشته بسیاری از منابع خبری و برخلاف ادعاهای فرمانده انتظامی، تنها در خرداد ماه ۱۵۲۴ نفر به خاطر بدحجابی بازداشت شده اند." آنچه که در این پاراگراف آمده،همه واقعیت نیست.تنها بخشی از آن است.بخش دیگری از واقعیت این است که طرح حجاب و عفاف در سال ۱۳۸۴ توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شده.حتی این تنها اصولگرایان نیز نیستند که میخواهند این طرح اجرا شود،در نامه ۷۷ نماینده مجلس به احمدی نژاد برای اجرای طرح،اعضای فراکسیون خط امام، "فراکسیون اقلیت مجلس" نیز خواستار اجرای این طرح شدهاند. این بخش فراموش شده، باید در گزارش میآمد تا گزارش بیطرفانه شود. سوم- انصاف: در این گزارش تنها نظرات نیروی انتظامی و احمدی نژاد و اصولگرایان آمده.این گزارش منصفانه نیست چون نظرات مخالفان این طرح را پوشش نداده. اگر این موارد رعایت شده بود، میشد گفت که با یک گزارش خبری حرفهای روبرو هستیم. اما اکنون با یک گزارش "جانبدارانه، غیر منصفانه و در عین حال با نگارشی نه چندان خوب" روبرو هستیم. در نوشتههایی که اخیرا در باره استقلال روزنامهنگار و رسانه خواندهام، کمتر اشاره به سبکی شده که شاید بتواند رسانههای فارسی زبان خارج از کشور را از حالت جانبدارانه فعلی خارج کند. من معتقدم که رسانههای آنلاین موجود، به نقد حداقلی اصلاحطلبان هم نمیپردازند، چون چنین برخوردی را تضعیف جنبش و رهبران آن میبینند و میدانند. به عنوان مثال، سکوت رهبران جنبش در قبال آنچه بر سر فعالان کارگری آمده جای سوال فراوانی دارد. اما چون این فعالان زندانی، آبشان با جماعت خانه کارگر در یک جوی نرفته، حمایت از ایشان کار چندان راحتی نمیتواند باشد. روزنامهنگاران و سردبیران کمی دیدهایم که در یادداشتهای رسانهشان، ضعف عدم ارتباط قویتر رهبران جنبش با بخش مهمی از جامعه کارگری را نقد کرده باشند. اگر نقدی نوشته میشد، در جهت نفی جنبش نبود، که برای بهتر کردن مسیر میتوانست موثر باشد. یا اگر دقت کرده باشید، بخش مهمی از تلاش تعدادی از فعالان رسانهای-حزبی، تطهیر گذشته تعدادی از کسانی است که نقشی ویژه در تاریخ کشور داشتهاند اما الان همراه یا عضو ساختاری جنبش هستند. ممکن است دوستان بگویند که درخواست پاسخ از این سیاسیون بابت عملکردشان در گذشته، امری نادرست است و باید فقط به زمان حال افراد توجه کرد.مقایسه کنید بسیاری از بزرگان جنبش را با مصطفی تاجزاده. تاجزاده در نامه اعترافگونه خود، به بعضی از خطاهای گذشته اشاره میکند. اگر رهبران جنبش با نقدی به خود، به مخاطبان و هواداران در باره بعضی نکات تاریک مسکوت مانده دهه ۶۰ چیزی بگویند و اگر لازم شد، مسوولیت بپذیرند، و معلوم کنند که نگاه امروزشان چیست، طبیعتا بخش بزرگی از جامعه نگاه و رویکردی متفاوت و به نظر من مثبت به ایشان خواهد داشت. به عنوان مثال اگر میرحسین موسوی توضیح دهد که در گفتگو با شبکه اطریشی در دسامبر ۱۹۸۸، به چه دلیل از اتفاقی که در تابستان همان سال در زندانهای ایران دفاع کرده، بر مخاطب او معلوم خواهد شد که با کدام موسوی طرف است. طبیعتا اگر میرحسین موسوی به دنبال مصونیت سیاسی نیست، از این سکوت مصنوعی رسانههای سبز شادمان نخواهد بود. اما اگر رسانهای طرفدار ایجاد دموکراسی در ایران باشد، به هیچ حزب و دستهای وابسته نباشد، و با استناد به منابع و مدارک، سوالهایی طرح کند و عملا امکان توضیح به بزرگان جنبش بدهد، آیا کارش دشمنی ارزیابی میشود؟ پاسخ از دید بسیاری اهالی رسانههای حزبی، مثبت است. اما مساله رسانه حامیانه این است که مثلا طرفدار نگاهی است، اما از نقد درونی غافل نمیماند. اسم نقد را برای فرار از مسوولیت انتشارش، تخریب نمیگذارد و پیگیر پاسخ برای انتقال دادهها به مخاطبان است. یک رسانه حامی، واقعیت را فدای مصلحت نمیکند. یعنی تابع سه اصل بی طرفی، انصاف و دقت است. ممکن است افرادی هم در رسانه، نگاهی مخالف یا موافق داشته باشند، اما وقتی کار خبری میکنند، بر اساس مصلحت جعل واقعیت نمیکنند یا خبری یکطرفه به خورد مخاطب نمیدهند. در هنگام گفتگو، یا تهیه گزارش، به دو طرف ماجرا توجه دارند. اینکه شما تلاش کنید یک طرف ماجرا کاملا زیبا و مطهر نشان دهید و طرف دیگر را زشت و کریه، به طرف خودتان اعتباری بدهید که فاقد آن است و طرف مقابل را کاملا بیاعتبار کنید، اسمش روزنامهنگاری نیست. شما میتوانید باورهای خودتان را داشته باشید، طرفدار موسوی یا کروبی باشید، اما اگر خبری بود که به مذاق رهبران خوش نمیآمد، آیا باید محوش کنید و بعد هزار و یک علامت سوال رویش بگذارید تا امکان نشرش گرفته شود، اما اگر خبری یک سویه علیه احمدینژاد به دستتان رسید، بدون بررسی منابع منتشرش میکنید؟ یک مثال ساده بزنم. ماجرای سد سیوند را که یادتان هست. دولت نهم را عامل از بین بردن آثار تاریخی معرفی کردند. چون آبگیری سد در این دوره انجام شد، اما چرا روزنامهها و رسانهها نپرسیدند مطالعات سد کی انجام شده؟ چه کسی کلنگ سد را زده و در دوران کدام دولت سد را ساختهاند و مطابق کدام برنامه؟ کدام شرکتها مطالعات فنیاش را انجام دادند و توجیه سد بر عهده چه کسانی بود و چه منافعی به کدام حزب سیاسی رسید؟ اینکه بخش بزرگی از اهالی رسانه نگاهی مخالف دولت فعلی دارند، جای بحث ندارد، اما آیا بخشی از واقعیت را باید برای مخاطبان عیان کرد یا همه واقعیت را؟ اگر روزنامهنگار دغدغه حفظ آثار باستانی دارد و مقابله با نابودگران این آثار، آیا یکطرفه بحث کردن در باره این مساله، جای سوال ندارد؟ *Advocacy Journalism | | |
--
دریافت این پیام بدلیل تمایل شما به شنیدن صدای خس وخاشاک است
خواهشمند است برای اطلاع دوستانتان، این ایمیل رابرای ایشان فوروارد کنید
برای عضویت جدید در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+subscribe@googlegroups.com
برای لغو عضویت در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
sedayekhasokhashak+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر