۱۳۹۱ تیر ۷, چهارشنبه

[گروه لیمو:10030] دکارت در صنعتی-مطلب دوم

دكارت در صنعتي


قسمت دوم

 عنوان مطلب: دكارت در صنعتي

منتشر شده در نشريه مبشر صبح دانشگاه صنعتي اصفهان

تاريخ انتشار: 91/2/16

سومي: من حرفهاي تو را قبول ندارم!

اولي: كدام حرفهايم را؟!

سومي: من قبول ندارم كه تمدن «غرب» و يا «علم» و «تكنولوژي» شيطاني است، ولي تو معتقدي كه تمدن غرب «شيطاني» است.

اولي: البته من اين اعتقاد را دارم، ولي مگر شما جور ديگري فكر ميكنيد؟!

سومي: بله! من معتقدم هر چيزي در اين عالَم، خوبيهاي دارد و بديهايي. تمدن «غرب» هم همين طور است. «علم» و «تكنولوژي»، اصلاً غربي و غير غربي ندارد. اينها همه دستاوردهاي بشري هستند و اختصاصي به هيچ قوم و ملتي ندارد. ما بايد «علم» و «تكنولوژي» و ساير خوبيهاي تمدن «غرب» را بگيريم، ولي بديهاي آنها مثل استعمار ديگران يا فرهنگ بيبند و باري و غيره را نگيريم.

اولي: اين پيشنهاد خوبي است. ولي يك سؤال. اگر ميتوان همه خوبيهاي تمدن غرب را به راحتي گرفت و بديهايش را رها كرد، چرا خود غربيها اين كار را نميكنند؟!

سومي: آنها دين و ايمان ندارند. به همين دليل از ظلم به ديگران و مفاسد اخلاقي ابايي ندارند. ولي ما چون دينداريم، ميتوانيم در عين استفاده از علم و تكنولوژي، مرتكب مفاسد اخلاقي و ظلمهاي تمدن غرب نشويم.

اولي: ظاهراً شما بديهاي تمدن غرب را فقط در فساد اخلاقي و استعمار و ... ميبينيد!

سومي: مگر به غير از اين ها، غرب، بديهاي ديگري هم دارد؟!

اولي: البته استعمار آسيا و آفريقا و دو جنگ جهاني و بيش از صد ميليون كشته روي دست بشريت گذاشتن! بخشي از به اصطلاح معايب غرب هست. ولي غرب عامل مشكلات بزرگي مانند «بحران محيط زيست» نيز هست. حفظ محيط زيست هم نياز به دين و يا داشتن ايمان ندارد. من پرسيدم كه اگر ميتوان «علم» و «تكنولوژي» را گرفت و «بحران محيط زيست» را نداشت، چرا خود غربيها اين كار را نميكنند؟ بالاخره آنان كه اين قدر در علم و فناوري پيشرفته هستند، اگر ميتوانستند، تا الان بايداين كار را كردهبودند!

سومي: مثل اين كه تو در غار زندگي ميكنيد و از هيچي خبر نداري! الان دنيا دارد كم كم به سمت ابزارهايي ميرود كه ديگر هيچ ضرري براي محيط زيست ندارد. در آينده به جاي «بنزين»، از «آب» در ماشينها استفاده ميشود و به جاي «نفت» هم از انرژي خورشيدي! مشكل آلودگي هوا در آينده به دست دانشمندان حل ميشود!

اولي: قبول دارم كه با وجود «انرژي هستهاي» ديگر هوا آلوده نخواهد شد. چون پسماندهايش را زير زمين مدفون ميكنند و خاكها آلوده ميشود! كه اين هم مسأله مهمي نيست. چون درست است كه اين پسماندها بسيار خطرناك و سرطانزا هستند و ممكن است آبهاي زيرزميني را آلوده كنند و افراد بسياري سرطان هم بگيرند، ولي جاي نگراني نيست. چون مي توانيم با راديو داروهاي رآكتور هستهاي، تمام بيماران سرطاني را درمان كنيم!

اگر «نفت» نباشد، ديگر چرخ هيچ كارخانهاي نخواهد چرخيد. چون انرژي باد و آفتاب اين قدر زياد نيست كه بتوان برق كل خانههاي عالم را تأمين كرد. البته در داستانهاي علمي- تخيلي همواره نويد كره زميني را به ما ميدهند كه كل مساحت آن را با «سلول خورشيدي» مفروش كردهاند، ولي اين سلولهاي خورشيدي، بدون كارخانههاي نفت سوز، و استخراج و ذوب سنگ معادن، با آتش حاصل از «نفت»، اصلاً ساخته نخواهند شد. 

تا آن زمان كه همه ماشينها «آبسوز» شوند، احتمالاً ديگر چيزي به نام لايه اوزون باقي نماندهاست!

راستي كه چقدر شما قدرتمنديد!

سومي: منظورت چيست؟

اولي: شما كه صد و پنجاه سال است حسرت رسيدن به پيشرفت تمدن غرب را داشتهايد و اكنون تصميم گرفتهايد نه تنها از غرب پيشي بگيريد، بلكه بر بحرانهايي كه اين تمدن ايجاد كرده- اعم از اخلاقي و زيستي و غيره- و خود نيز از پس رفع آنها برنيامده، فايق آييد، حقيقتاً افراد قدرتمندي هستيد!!

راستي شما كه اين قدر توان و قدرت داريد كه ميتوانيد همه خودروها را به حركت واداريد و چرخهاي تمامي كارخانهها را بچرخانيد و در عين حال محيط زيست نيز نابود نشود! چرا خودتان نميرويد و بدون استفاده از تعاليم غربيها يك تمدن بسازيد؟!

سومي: وقتي از «عقلانيت» بيبهره باشي، همين ميشود ديگر. آخر كدام آدم عاقلي بدون كمك گرفتن از تلاشهاي ديگران ميرود و خودش كار را از صفر شروع ميكند؟!

اصلاً اين دستور را دين هم دادهاست كه علم را از هر كسي بگيريد و از دستاوردها و علوم ديگران استفاده كنيد. «اطلبو العلم ولو بالصين». يعني برويد و علم را از چينيها كه آن زمان نيز كافر بودهاند، بگيريد. ظاهراً تو فقط با «مدرنيته» مشكل نداري. تو اصلاً اسلام را هم درست نفهميدهاي!

اولي: يعني شما ميخواهيد از غربيها، «معرفت النفس» و «معرفت الرب» بياموزيد؟! واقعاً چنين كاري ميخواهيد انجام بدهيد؟!

سومي: ما كي چنين حرفي زديم؟! ما داشتيم از علم و تكنولوژي حرف ميزديم. انگار حواست حسابي پرتهها!!

اولي: اتفاقاً حواس بنده حسابي جمع بود. شما روايت «اطلبوا العلم و لو بالصين» را خوانديد. منتها چون به ادامه روايت توجه نداشتيد، متوجه منظور بنده نشديد. اصل روايت  اين است: «اطلبوا العلم و لو باالصين و هو معرفه النفس و فيه معرفه الرب».

روايت ميفرمايد براي طلب علم، حتي اگر لازم شد، به چين برويد. ولي كدام علم؟ «علم معرفت نفس» و «معرفت رب». يعني «خداشناسي» و «خودشناسي». من هم از شما پرسيدم مگر شما ميخواهيد از غرب، «خداشناسي» و «خودشناسي» بگيريد؟! علاوه بر اين در روايت، از تعبير «هو» استفاده شده. يعني منظور«فقط»، «معرفت نفس» و «معرفت الرب» است. به اصطلاح علمي، «هو» در اين جا مفيد «حصر» است!! حتي اگر از ادامه روايت هم صرف نظر كنيم، باز هم معلوم نيست كه تفسير شما از اين روايت درست باشد!

سومي: چرا؟!

اولي: چه كسي گفته كه «الصين» در آن روايت كنايه از كشورهاي كافر مانند چين بودهاست؟! زيرا اين احتمال وجود دارد كه «الصين» كنايه از «دوري راه» بوده است. شايد منظور اين بوده كه براي طلب علم هر چقدر سختي و زحمت نياز بود، حتي اگر نياز به طي كردن راه دور و دراز و سخت هم بود، از طلب علم نبايد دست نكشيد.

سومي: از كجا معلوم تفسير تو از روايت درست باشد؟!

اولي: نياز نيست كه من ثابت كنم تفسير من از روايت درست است، من فقط ميخواستم ادعاي شما را  رد كنم. شما گفتيد: «دين هم به ما دستور داده است كه از كفار علم بياموزيم»، گفتم به نظر ميرسد كه موضوع روايت، «گرفتن علوم از كافر يا غير كافر» نبوده، بلكه بحث بر سر «لزوم تحمل سختيها در طلب علم» بودهاست. صرف وجود چنين احتمالي باعث مي شود كه تفسير شما زير سؤال برود.

سومي: يعني منظورت اين است كه درِ مرزها را ببنديم و با غرب هيچ تعاملي نكنيم؟!

اولي: من نگفتم درِ مرزها را ببنديم. چون اين كار نه عاقلانه و نه حتي ممكن است. در اين باره بعداً بيشتر حرف خواهيم زد. شما يك روايت ذكر كرديد و من گفتم اصلاً موضوع روايت چيز ديگري است. من با تقليد مخالفم.

سومي: مگر ما طرفدار تقليديم؟!

اولي: اين كه ما برويم و از روي دست غرب نگاه كنيم و ببينيم هر چه او نوشته را بازنويسي كنيم و در اين ميان هم چند تا مطلب را ننويسيم در واقع تقليد از غرب است. ما بايد راه تمدن ديني خود را پيدا كنيم.

سومي: يعني از غرب هيچ استفادهاي نبايد بكنيم؟! واقعاً كه شما چقدر متحجر هستيد!

اولي: «تحجر» يكي از خطرناكترين بيماريهاي فكري زمان ماست. «تحجر» يعني، اصرار بر حرفها و تفكراتي كه نه زيربناي عقلي دارد و نه از منبع قدسي به دست ما رسيدهاست. البته مصاديق «تحجر» متفاوت دارد. به زعم من، كساني كه «علم» و «تكنولوژي» غربي را ايدهآل ميدانند و از نقد آن، عصباني ميشوند. اجازه صحبت در مورد آن را به ديگران نميدهند، خواسته يا ناخواسته، خود به بدترين نوع «تحجر» دچارند.

به اعتقاد ما، استفاده از دستاوردهاي تمدن غرب در كوتاه مدت، نه تنها مانعي ندارد، بلكه تا حدي لازم هم هست. ولي نبايد فكر كنيم كه «علم» و «تكنولوژي» غرب از افكار اومانيستي و غيرديني آنها جداست.

سومي: دوباره همان حرفهاي تكراري ابزار ديني و غيرديني را شروع كردي!

اولي: فكر ميكردم كه شما معتقديد كه «علوم انساني» غربي، فاسد است و بايد علوم انسانيِ اسلامي توليد كنيم. تا جايي كه اطلاع دارم حتي بزرگاني مانند آيت ا.. مصباح يزدي، در حدود سي سال پيش يك مؤسسه تأسيس كردهاند تا با فراهم آوردن يك فضاي علمي- ديني، علوم انسانيِ اسلامي توليد كنند!

سومي: «علوم انساني»، اسلامي و غير اسلامي دارد. ولي علوم فني و تكنولوژي، اسلامي و غير اسلامي ندارد!

اولي: يك سؤال از شما دارم. چرا بايد علوم انساني را متحول كرد؟!

سومي: واضحه. علوم انساني غربي، پيش فرضهاي فاسد دارد و ما بايد با پيش فرضهاي اسلامي، علوم انساني اسلامي توليد كنيم.

اولي: يعني شما معتقديد كه كه پيشفرضهاي ذهني و اعتقادات انسان در علمي كه او توليد ميكند، اثر دارد؟

سومي: در علوم انساني اثر دارد، ولي در علوم طبيعي و فني نه.

اولي: ممكن است بفرماييد كه اگر علوم انساني اسلامي توليد نكنيم، چه اتفاقي ميافتد؟

سومي: علوم انساني غربي كه الان در دانشگاههاي ما تدريس ميشود، افكار فاسد در ذهن جوانهاي ما القاء ميكند. بعداً همين ها زمام امور كشور را به دست ميگيرند و كشور را به سمت غرب ميبرند. «سعيد حجاريان» كه عقبه فكري جريان دوم خرداد و فتنه هشتاد و هشت بود، هم خودش اين حرف ما را قبول داشت.

اولي: البته من نيز آن سخن حجاريان را شنيدهام كه ميگفت ما چون كتابهاي ترجمهاي غربي را خوانديم، به انحراف فكري دچار شديم. ولي به نظر  ميرسد كه سخنان حجاريان تأييد نظر من است و نه مؤيد نظر شما!

زيرا اگر اعتقادات فاسد موجب اعمال فاسد ميشود- چنان كه اين اتفاق در جريان دوم خرداد رخ داد- از كجا معلوم كه پيشفرضها و اعتقادات فاسد غربيها، در ابزارسازيشان- كه خودش يك عمل است- دخالت نداشته است؟!!

شما معتقديد كه اعتقادات فاسد، اعمال فاسد به بار ميآورد، ولي وقتي به «تكنولوژي» ميرسيد اين سخن خود را فراموش ميكنيد.

سومي: كي گفته كه غربيها اعتقادات فاسد داشتهاند؟! اگر هم داشتهاند تو از كجا خبرداري؟!

اولي: من چيزي را اثبات نكردهام. من فقط يك سؤال ساده پرسيدم. به سبك همان سؤالهاي سادهاي كه رييس جمهورمان ميپرسند. من پرسيدم گر اعتقادات فاسد منجر به اعمال فاسد ميشود، آيا ما نبايد مواظب باشيم كه سر سفره چه كسي نشستهايم و از ابزارهاي ساخته شده توسط چه تفكري بهره ميگيريم؟! به قول آن روحاني كه در مسجد دانشگاه سخنراني ميكردند «فلينظر الانسان الي طعامه»!!

اصلاً اين مسأله كه ما از عقايد اديسون و نيوتن و ماكسول و ... بي خبريم، ادعاي شماها را نفي ميكند. چون ما اگر از عقايد آنها خبر داشتيم و مطمئن بوديم كه همه اين ها افراد مؤمن و عارف بالله بودهاند، راحت ميتوانستيم از دستاورهاي آنها استفاده كنيم. ولي الان كه نميدانيم كه افكار آنها چه بوده، بايد مواظب باشيم.

البته من از شنيدن سخنان دكارتي، در اين زمانه چندان تعجب نميكنم.

سومي: منظورت چيه؟!

اولي: اين سخن كه بگوييم علوم انساني، اسلامي و غير اسلامي دارد، ولي علوم طبيعي، اسلامي و غير اسلامي ندارد، به دليل رسوخ افكار غربي و خصوصاً انديشه «تباين» دكارتي در اذهان ماست.

دكارت معتقد بود كه خدا، ملائكه و روح انسانها كه در زمره مجردات هستند، و عالم ماده و طبيعت، از دو سنخ «وجود» متفاوتند و هيچ اتصالي ميان اين دو مرتبه از عالَم وجود نيست. وقتي «تباين دكارتي» در همه جا فراگير شود، اين توهم نيز همهگير ميشود كه ميان افكار يك انسان كه در ذهن و صفحه نفس اوست و اعمال او كه بروز مادي و بدني اوست، هيچ ربطي وجود ندارد.

سومي: من كاري به دكارت و نفس و اين حرفها ندارم. من ثمره حرفهايتان را ميبينم. ثمره حرفهاي شما هم اين است كه قيد توسعه را بزنيم و برويم در غار زندگي كنيم!

اولي: اين دو راهي وهمي «يا زندگي غربي- يا زندگي در غار» را خود غرب ايجاد كرده تا همه افراد بشر را به پذيرفتن تمدن خود ملزم كند. چون هر آدمي ميفهمد كه زندگي در غار خلاف عقل است، پس مجبور ميشود كه زندگي و تمدن مدرنيته را انتخاب كند و تا ابد محكوم آن بماند.

اما «انقلاب اسلامي» راه سومي پيش روي بشر نهاده است. «انقلاب اسلامي» به ما آموخت كه ميتوان هم از ارتجاع و طالبانيزم دوري كرد و همه شيفته مدرنيته نبود. در ضمن بايد بگوييم كه بزرگترين خدمت را به كشور، ما و امثال ما ميكنيم.

سومي: شما با گفتن اين كه تكنولوژي شيطاني است داريد به كشور خدمت ميكنيد؟!

اولي: ما ميگوييم كساني ميتوانند اين علوم را در خدمت انقلاب اسلامي بياروند كه ماهيت شيطاني و ضد قدسي آن را بشناسند.

اتفاقاً شهيد آويني كه خود يكي از منتقدين مدرنيته بود، در به خدمت گرفتن اجزاي تمدن غرب نيز موفق بود. شهيد آويني چون ذات شيطاني «دوربين» و «سينما» را ميشناخت، توانست فريب سينما را نخورد و وقتي با دوربين كار ميكرد، افسار دوربين را به دست بگيرد و نه اينكه افسار خودش را به دست دوربين بدهد.

كساني ميپندارند تكنولوژي مانند يك چاقوست كه فقط بستگي دارد كه دست چه كسي باشد و فيالمثل اگر دست جراح باشد، با آن انسانها نجات پيدا ميكنند و اگر دست انسان ديوانه باشد، انسانها كشته ميشوند. اين افراد چون از اقتضائات و فكري كه پشت تكنولوژي نهفتهاست، غفلت ميورزند، به راحتي محكوم تكنولوژي و غرب خواهند شد. ما ميگوييم بايد ابتدا فكر پشت تكنولوژي را شناخت تا بتوان آن را در خدمت دين كشيد و تذكر اين نكته بزرگترين خدمت به كشور است.

سومي: الان كه اين حرفها را گفتي فهيمدم تمام حرفهايت لفاظي است. اول بحثمان ميگفتي نميشود خوب و بد غرب را از هم جدا كرد، الان خودت ميگويي ميتوان اين علوم را در خدمت دين درآورد. پس معلوم است كه خودت هم نميفهمي كه چه ميگويي!

اولي: من معتقدم، غرب يك روح واحد دارد و يك حكم دارد و از صدر تا ذيل تمدن القاء شيطان است.

اما در عين حال معتقدم كه اگر افرادي از ولايت «تكنيك» و بندگي «نفس اماره» آزاد شوند و بنده الله و اهل ولايت «الله» شوند، ميتوانند از همين ابزارهاي شيطاني نيز براي بندگي خدا استفاده كند.

 اگر كسي مانند سليمان نبي علي نبينا و آله و عليه السلام، روح مهذب داشته باشد، تكنولوژي كه سهل است، حتي جنيان نيز در بند او كشيده خواهند شد.

پس بايد در گام اول، به مردممان شيطاني بودن تكنولوژي را تذكر بدهيم تا در استفاده از آن زيادهروي نكنند و با ولع زياد به بازار مصرف كالاي مدرن تبديل نشوند. چون وقتي كسي كه نميتواند زبان خود را كه تحت اختيارش است در كام بگيرد و غيبت نكند، خيلي خوش خيالي است كه از او بخواهيم از تكنولوژي استفاده كند و مواظب باشد از آن سوء استفاده نكند.

در گام دوم هم بايد به فكر ساختن علم و ابزار و تمدن ديني براي مردم باشيم. چون عموم مردم عارف و واصل نيستند كه بتوانند «تكنولوژي شيطاني» را در بند بكشند.

سومي: ولي فعلاً در عرصه رسمي حكومت راهبردهاي ديگري انتخاب شده و شما نبايد افكار خلاف آن را ترويج كنيد!

اولي: تنها چيزي كه براي من مهم است، نظر آقاست كه ولّي و مرجع تقليدم است. حضرت آقا نيز اجازه دادهاند كه ما آزادانه فكر كنيم و افكارمان را هم آزادانه «مطرح» كنيم و نفرمودند كه نظرتان را فقط وقتي بگوييد كه با راهبردهاي كشور همخواني داشته باشد.

سومي: شما اول بايد نظراتتان را به رهبر انقلاب اطلاع بدهيد تا اگر ايشان صلاح ديدند اعلام كنند كه راهبرد جديدي براي كشور انتخاب شده، نه اينكه خودتان بياييد و حرفهاي جديد را منتشر كنيد.

اولي: خب اين نظر شماست و الزامي ندارد كه ما از دستورات شما تبعيت كنيم. براي ما فقط دستور آقا مهم است. ايشان نيز تاكنون هيچگاه نفرمودهاند كه اول يك برگ از نشريه «مبشر ظهر» را به بيت بنده بدهيد، اگر تأييد شد،  بعد آن را چاپ كنيد!

انگار  ما حقيقتاً در آخر الزمان زندگي ميكنيم. رهبري نظام معتقد هستند كه آزادانه نظراتتان را «مطرح» كنيد، يك عده در اين پايين فرياد ميزنند كه نه نبايد مطرح كنيد! [ اشاره به كلام رهبر فرزانه انقلاب: آنى كه كمك مى‏كند به پيشرفت كشور، آزادى واقعىِ فكرهاست؛ يعنى آزادانه فكر كردن، آزادانه مطرح كردن، از هو و جنجال نترسيدن، به تشويق و تحريض اين و آن هم نگاه نكردن. 6/8/88]

سومي: بايد حرفهايتان را در «محافل علمي» مطرح كنيد، نه در سطح دانشگاه.

اولي: اگر دانشگاه مصداق يك محفل علمي نيست، پس كجا محفل علمي است؟!

در ضمن وقتي رهبر انقلاب كه بالاترين مقام شرعي و قانوني كشور هستند به ما اجازه دادهاند كه اين كار را بكنيم، شما چه كارهايد كه براي ما ميخواهيد تعيين تكليف كنيد؟

به نظر من ريشه بيشتر مخالفتهايي كه با ما ميشود، به دليل «تكنولووژي» است. آويني نيز همين روزها را ميديد كه ميگفت: «بشر جدید در هر چه شک کند، نمیتواند در تکنولوژی شک کند. و اگر میبینم که حتی در میان دینداران نیز فراتر از هر چیز، امکان تردید در باب حقّانیت تکنولوژی وجود ندارد، علت را باید در همین جا جست و جو کرد»

و امروز من بايد اين سخن را بگويم كه: «بچههاي دانشگاه در هر چه ترديد كنند، در «تكنولوژي» نميتوانند ترديد كنند. و اگر ميبينيم كه حتي در ميان نمازگزاران مسجد صديقه كبرا سلام ا.. عليها نيز فراتر از هر چيز امكان ترديد در باب حقانيت «تكنولوژي» وجود ندارد و سخنان ما با مخالفت و واكنشهاي تند مواجه ميشود، علت را بايد در همين جا جست و جو كرد!»

من متعجبم كه اين دوستان مذهبي با اين عصبانيت و واكنشهاي تندي كه از خود نشان ميدهند، چطور ميخواهند فضاي آزادانديشي را در دانشگاه محقق كنند؟!

سومي: اصلاً اين حرفهايي كه تو ميزني منبعش كجاست؟ نكند كه همه اينها را از خود در آوردهاي؟!

اولي: بر فرض كه من همه اين ها را با ذهن خود ساخته باشم، شما بيا و با استدلال آنها را نقض كن. «انظر الا ما قال و لا تنظر الي من قال». مضافاً شما بياييد و اين كتاب «علل تزلزل تمدن غرب» را بخوانيد. اگر قانع نشديد باز هم ميتوانيم با يكديگر صحبت كنيم. هر چند به شما حق ميدهم!

سومي: چي را؟!

اولي: خب حقيقتش با اين كوييزهايي كه دكتر «كرماني گلزار» مدام از شما ميگيرند، حق ميدهم كه كسي فرصت مطالعه غير درسي نداشته باشد. اصلاً «غرب» و «تكنولوژي» و اين حرفها به چه درد ميخورد؟!

 مهم رتبه دانشگاه صنعتي بووووق است كه نبايد پايين بيايد!

--
=>=>=>=>=>=>=>=> ما بايد عادت كنيم، براى خودمان فرهنگ كنيم، براى خودمان يك فريضه بدانيم كه هر كالائى كه مشابه داخلى آن وجود دارد و توليد داخلى متوجه به آن است، آن كالا را از توليد داخلى مصرف كنيم و از مصرف توليدات خارجى بجد پرهيز كنيم
امام خامنه ای حفظه الله <=<=<=<=<=<=<=<=
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
 
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر