چه تعبیر ساده ای بودم، من از عشق
زیر همین آسمان و شب و مهتاب
وقتی که چشمان ستاره ات خاموش
و پنجره ات بسته به امتداد تاریکی
عبور میکردی…
وقتی که گفتی شانه هایت
پناه های های باد
بازوانت حصار آه
سینه ات آرامش تام
و دلت دریا دریا رنگ آبی رفاقت
دیگر از انعکاس رفتن باران نترسیدم
و از تراکم بغض
که مردمان از عبور خود
خاطره میسازند و تو
از ماندن خود بهانه
بهانه ای برای عشق
مگر از جان ما چه میخواستند
رهگذران بی بوسه و چراغ
که چشمانمان تا ابد
چراغ بود و بوسه و آه
خسته ام کرده اند این کشتی شکستگان مدام
که ساحل میجستند و آرامش خام
rira
http://eastrenstar.blogfa.com/
--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر