۱۳۹۲ فروردین ۱۱, یکشنبه

MediaNews.ir

MediaNews.ir


جوانمرگی مطبوعات پیامد‌های ملی بر‌جای می‌گذارد

Posted: 31 Mar 2013 03:52 AM PDT

در ایران همه سال‌ها را می‌توان «سال مطبوعات» نام گذاشت، به‌ویژه چندسال اخیر را، از آن رو که در این مدت سالی نبوده که رویدادی ویژه برای مطبوعات رخ نداده باشد. از توقیف ناخواسته و خودخواسته تعدادی رسانه گرفته تا تولد و پاگرفتن عده‌ای دیگر، سال 91هم از این ویژگی مستثنا نبود، در این سال روزنامه‌ «بهار» پس از چندسال از محاق توقیف درآمد و «مغرب» مجوز انتشار گرفت. همچنین سال 91 شاهد توقیف چندماهه و انتشار مجدد روزنامه‌ «شرق» بود. علاوه بر این سال91 برای روزنامه‌نگاران هم سال خاصی بود، علاوه بر این آمدوشد روزنامه‌ها، تعدادی از روزنامه‌نگاران دوماه مانده به پایانش بازداشت و راهی اوین شدند که البته، تاکنون بسیاری از آنان‌ آزاد شده‌اند. برای بررسی حال و روز این سال مطبوعات ایران به سراغ هادی خانیکی استاد دانشگاه و مدرس رشته ارتباطات رفتیم. با او در این گفت‌وگو از جوانمرگی مطبوعات در ایران و ناامنی شغلی روزنامه‌نگاران و همچنین روآوردن دستگاه‌‌های مختلف به راه‌اندازی رسانه گفت‌وگو کردیم، مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم.

برخی از مخاطبان از ما گله می کنند که چرا <<شرق>> امروز، یا کلا مطبوعات امروز مانند مطبوعات دوره اصلاحات نیستند و در زمینه کیفیت نوشتن و میزان جسارت در پرداختن به سوژه ها ضعیف عمل می کنند، در جواب ما به این مخاطبان منتقد می گوییم که، آن زمان خط قرمزها به شدت امروز نبود رسانه های رقیب مانند وب سایت های خبری، شبکه های ماهواره ای و... نبودند که اخبار را سریع و بدون سانسور به مخاطبان برسانند، نظر شما در این باره چیست. آیا واقعا مطبوعات امروزی به نسبت مطبوعات آن دوره ضعیف تر شده اند یا عوامل بیرونی و فضای سیاسی اجتماعی جامعه مانع شده است؟

امروزه در ارزیابی های علمی از ارتباطات عمدتا این نظر بیشتر مقبولیت دارد که پیام الزاما آن چیزی نیست که فرستاده می شود، پیام در برداشت مخاطبان شکل می گیرد، به عبارتی فهم یا خوانش خوانندگان مطبوعات اهمیت بیشتری پیدا کرده به نسبت گذشته، می شود این نتیجه را گرفت که هر پیامی در هر شرایطی یکسان خوانده و دریافت نمی شود، بر این مبنا من جواب این پرسش را می دهم. می شود این نتیجه را گرفت که در موقعیت هایی که جامعه کنش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیشتر است، سطح مشارکت سیاسی و اجتماعی در سطوح مختلف معنادار تر است طبیعتا در چنین شرایطی مطبوعات هم بیشتر و بهتر خوانده می شوند، حتی اگر مطبوعات از یکنواختی در محتوا و شکل برخوردار باشند. از سویی مطبوعات هم در محیطی که در آن هستند تاثیر می پذیرند. یعنی هم مطبوعات محاط هستند در شرایط سیاسی و هم جامعه، به این اعتبار مطلقا نمی شود مطبوعات را با سطح توانایی حرفه ای آنها و نوع مطالبی که به آن می پردازند ارزیابی کرد. هم تولید محتواهای مطبوعاتی و هم خواندن این تولیدها و فرآورده های فکر خبری و... هر دو پدید ه های اجتماعی هستند، یعنی باید از منظر جامعه شناسی و محیطی که مطبوعات در آن تولید و خوانده می شوند هم نگاه کرد. در یک مطالعه تاریخی به خصوص در همین ایران هم نگاه کنیم این مساله دیده می شود، یعنی هر وقت جامعه یک جامعه فعالی شده و به لحاظ تکاپوهای مدنی در جامعه پویایی بیشتر شده اقبال مردم به مطبوعات هم بیشتر شده، مشروطه، دهه بعد از 20 تا سال 32، زمان انقلاب، زمان اصلاحات و... در این دوره ها مطبوعات خوانده می شوند و تاثیر گذار هستند و در میان مردم و مسوولان روی مطالب آنها بحث می شود، این یعنی اقبال به مطبوعات بر اساس مسایل مطرح در جامعه است. اما وقتی جامعه در یک رکود سیاسی اجتماعی باشد، مطبوعات برای خود کارهایی می کنند اما جامعه برای خود دنبال مسایل دیگری است.

پس می شود این طور گفت که لزوما کیفیت مطبوعات را نمی توان عامل اصلی اقبال یا عدم اقبال مردم دانست و بیش از هر چیز نوع فضای سیاسی اجتماعی موجود در جامعه است که این اقبال یا عدم اقبال را رقم می زند؟

بله، اگر به این معنا بگیریم که جریان پیام از مخاطب شروع می شود و نه از فرستنده پیام، یعنی باید مساله ای در ذهن مخاطبان وجود داشته باشد که برای آنها واجد اهمیت هایی باشد، وگرنه شما می توانید تولیداتی داشته باشید، همین مطبوعات ما در همین شرایط حداقل تولیدات، تحلیلی فرهنگی هنری خوبی هم دارند ولی عمدتا در لابه لای چهره روز خبری خود که چهره ای محتاطانه و از مسایل روز هم حتی الامکان فرار می کند در لابه لای آن گم است و خوانده نمی شود. اگر رابطه مطبوعات و مخاطبان را در فضای ساختار مدنی ارزیابی کنیم، به وضوح دیده می شود در دوره ای که سطح کنش های مدنی بالا هست، نخبگان در دوره ای از فعالیت به سر می برند می بینیم که شکل گرایش، تولیدات و حتی دوره و کانون های انتشار مطبوعات هم متفاوت است. در دوره هایی می بینیم که مطبوعات نه تنها در تهران که در شهرهای مختلف کشور فعال هستند. وقتی هم هست منحصر می شود به مطبوعات مرکزی، دوره ای هست که استقبال مخاطب بیشتر و بهتر به روزنامه هاست و وقت هایی گرایش به سمت ماهنامه ها و فصلنامه ها و سالنامه هاست. طبیعتا جامعه ای که فعال تر باشد سطح توجه اش بیشتر به سمت روزنامه هاست، اما وقتی جامعه ای از میزان کنشگری اش کاسته می شود افراد بیشتر به سمت دیگر شکل های مطبوعاتی مثل ماهنامه و فصلنامه می روند، یعنی از اطلاع رسانی و آگاهی بخشی دورتر می شوند و به مسایل انتزاعی می پردازند؛ به مسایلی که کمتر با ذهنیت اجتماعی و مسایل مردم ارتباط دارد.

ماجرا شبیه داستان مرغ و تخم مرغ است، به هر حال وظیفه و کارکرد مطبوعات آگاهی سازی و اطلاع رسانی به مردم است تا از نتیجه این آگاهی سازی وضعیت عمومی جامعه به شکلی بهتر و مطلوب تر تغییر کند، اما از سویی دست کم در کشور ما به تجربه دیده می شود که هر گاه وضعیت جامعه به لحاظ سیاسی اجتماعی مطلوب تر شده آنگاه مطبوعات با اقبال و استقبال مواجه شده اند. پرسش این است که برای رسیدن به وضعیت مطلوب نیازمند فعالیت آگاهی بخش مطبوعات هستیم، یا مطبوعات خود یکی از ثمرات وضعیت مطلوب و فعالانه جامعه است؟

مساله مطبوعات در ایران را محدود به دوره ای کوتاه نباید کرد، مساله مطبوعات در ایران تاریخی است، این مساله توسعه نیافتگی تاریخی مطبوعات، چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی، عامل یک متغیر وابسته یا عامل ثانوی هستند نسبت به یک متغیر مستقل به اسم ساخت قدرت در ایران و وضعیت جامعه مدنی. یعنی هر وقت در ایران وضعیت جامعه مدنی مناسب تر و بهتر بود و قدرت سیاسی در موقعیت دموکراتیک تر و قانونمند تری بوده آنگاه وضعیت مطبوعات هم با معیارهای مطلوب تر نزدیک تر شده. در نتیجه این مرغ و تخم مرغی که شما گفته اید اینجا به هم نزدیک شده اند. چون مطبوعات تابعی از وضعیت سیاسی بوده اند به همین دلیل نمی توان انتظار فوق العاده ای داشت که مطبوعات تغییر مبنایی و اساسی در جامعه ایجاد کنند. یعنی انتظار نقش عاملیت و اساسی داشتن از مطبوعات در ایران بیهوده است. یک جامعه شناس آرژانتینی به نام <<اودنل>> از مبحثی به نام صدای سوم سخن گفته است، البته بحث صدای سوم کلا در مطالعات فرهنگی و ارتباطی مهم است، این منظر می تواند به موقعیت رسانه ها و مطبوعات کمک کند. او می گوید صدای اول را باید صدای افقی دانست، یعنی صدایی که در میان اعضای جامعه مدنی شکل می گیرد وقتی که ساختارهای مدنی وجود دارد و شبکه های اجتماعی و احزاب فعال هستند در این جامعه خود جامعه با هم گفت وگو می کنند. صدای دوم صدای عمودی است و از بالا به پایین است، یعنی از اصحاب قدرت با شهروندان شکل می گیرد. پس از این وقتی این دو صدا موقعیتی مناسب نداشته باشند یعنی اعتمادی در سطوح مختلف اجتماعی نسبت به قدرت وجود نداشته باشد، صدای اول و دوم ضعیف می شوند. اینجا صدای سوم شکل می گیرد؛ صدایی که به گفته او صدای مورب است و شکل استعاره و طنز به خود می گیرد. این صدا با مکانیزم های شناخته شده ارسال پیام منطبق نیست، یعنی پیام و خبری ارسال می شود اما برداشتی که از آن می شود متفاوت از آن چیزی است که انتظار می رود.

پس احتمالا به همین دلیل است که بسیاری از بهترین کاریکاتوریست های دنیا در کشورهای بسته مثل شوروی سابق، کوبا و... زندگی می کنند.

بله، همین طور است، به همین دلیل است که این صدای سوم را به گونه ای می شود صدای مقاومت نامید؛ یعنی مقاومتی که در واقع حتی گاهی به صورت گریز از ارتباطات و رسانه هاست، گویا تبدیل به یک ارزش می شود. برگردم به سوال اول شما، ممکن است در اینجا روزنامه امروز و چندسال پیش شما به لحاظ محتوا حتی کاملا یک روزنامه باشد. اما یک جور خوانده نمی شود، از سویی حتی شرایط تاثیر می گذارد روی زبان و در فضای بسته تر نویسنده به سمت زبان طنز و ایما و اشاره می رود، گویا خوانندگان دنبال سطور نانوشته هستند، یا اصلا به گونه ای مخاطبان می خواهند رسانه ها را بیازمایند به این معنا که ببینند آنچه که من می دانم آیا در این روزنامه آمده است. مجموع اینها وضعیت و ترافیک صدا را به وجود می آورد.

در زمان دولت اصلاحات یا در زمان قدیم، روزنامه ها رقبایی مثل وب سایت های خبری و شبکه های ماهواره ای نداشتند، این رسانه ها امروز هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ کارکرد به گونه ای هستند که می توانند با سرعت و بدون محدودیت اخبار و مطالب را به مخاطبان برسانند، یعنی امروزه صدها سایت خبری داخلی و خارجی و شبکه های ماهواره ای فعال وجود دارد که عرصه را بر روزنامه ها تنگ کرده اند. در آن سال ها اما روزنامه ها این رقبا را نداشتند، تاثیر این رقبا بر کار روزنامه ها را چطور می بینید؟

قطعا به لحاظ تکنیکی و فنی ورود رقبای جدید که در دوره گذشته رادیو و تلویزیون بوده و امروز وب سایت های خبری شبکه های ماهواره ای و تلفن های همراه و... هستند تاثیر گذار بوده است، اما باید مراقب بود که این کار منجر به یک ساده سازی نشود؛ یعنی اینکه موقعیت نامطلوب مطبوعات هم از لحاظ دیده شدن و خوانده شدن و هم از لحاظ تاثیر گذاری در جامعه. اما به هر حال به نظر من این را هم می شود عامل ثانوی دانست. یعنی اگر فرض کنیم که جامعه در موقعیت اطلاع رسانی در حالتی مطلوب و مستقر باشد نوعی تقسیم کار صورت خواهد گرفت. یعنی نوع اخبار و مطالبی که سایت ها و دیگر رسانه ها منتشر می کنند و آن خبرها و مطالبی که روزنامه ها انتشار می دهند با هم متفاوت خواهد بود. حتی شکل مطبوعات خیلی تعیین کننده نیست که به صورت کاغذی باشند یا آنلاین. مساله به نظر من عمیق تر از اینهاست و بسته به میزان اعتماد عمومی به مطبوعات است. از آن سو موقعیت نهادینه شده و مستقر مطبوعات از سوی حکومت است. یعنی آیا مطبوعات در یک وضعیت کلی پذیرفته شده اند یعنی آنها مطبوعات را خیر لازم می دانند یا شر لازم. یعنی نگاه جامعه و حکومت به مطبوعات نگاهی طبیعی و درست باشد نباید خیلی نگران این بود که دیگر رسانه ها می توانند آن را نابود کنند و به مخاطره بیندازند.

از نگاه حکومت به مطبوعات سخن گفتید، به نظر شما علت این میزان از حساسیت روی مطبوعات و به خصوص روزنامه ها چیست؟

مثالی هست از <<آقای مارک فدرمن>> مدیر ارشد برنامه فرهنگ و فناوری بنیاد <<مک لوهان>> در تورنتو که می گوید در دوره جنگ مرد گاریچی ای بود که هر روز با یک گاری از مرز عبور می کرد و با خود بار سنگ به آن سوی مرز می برد مرزبان به این فرد مشکوک بود اما هر چه نگاه می کرد دلیلی برای غیرقانونی بودن کار او نمی دید چون انتقال سنگ به آن سوی مرز کاری غیرقانونی نبود. بعد از پایان جنگ مرزبان روزی گاریچی را در جایی می بیند و به او می گوید در زمان جنگ تو هر روز از مرز عبور می کردی و با خودت سنگ حمل می کردی، من می دانم که کار تو ایرادی داشت اما با اینکه هر روز اوراق هویتی ات را بررسی می کردم هرگز نفهمیدم، حالا که جنگ تمام شده توضیح بده که چه چیزی را با خودت می بردی، مرد گاریچی پاسخ داد اصل چیزی که من هر روز جابه جا می کردم خود گاری بود. اما شما فقط به مساله جزیی سنگ ها و اوراق هویتی من دقت می کردی و توجه ات به مساله بزرگ تر گاری نبود. من از گفتن این مثال می خواهم نتیجه ای بگیرم، شما به درستی گفتید ارتباطات وزن خود را در جایی دیگر به لحاظ شکل و تکنیک می گذارد، اما به جایی که گاری دستی دیده شود فقط اوراق هویتی مطبوعات دیده می شود. شما حد و اندازه و میزان تاثیر مطبوعات را در این جامعه و جهان رسانه ای شده و مجازی و تلویزیونی نگاه کنید و ببینید این بار سنگینی که مطبوعات در حال پرداختن آن هستند برای چیست؟ بر اساس تحقیقی که در سال 81 انجام شد درباره مصرف کالاهای فرهنگی در جامعه، در آن زمان مطبوعات 4/5درصد از سرانه مصرف رسانه ای را به خود اختصاص می دادند، در حالی که تلویزیون 42 درصد بود. حالا اگر کل اوقات فراغت را در نظر بگیریم 66 درصد را رسانه ها یا در واقع تلویزیون پر می کرد. در جامعه ای که به یک معنا تلویزیونی شده اما همیشه حکیم باشی مطبوعات دراز می شود. گویا مطبوعات عامل همه مشکلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. در این شرایط فقط اوراق هویتی مطبوعات است که دیده می شود و مسوولان به آنها مشکوک هستند. مثل رخدادهایی که در همین سال به سر مطبوعات آمد، <<شرق>> بسته شد برای چه بود؟ روزنامه نگارانی که بازداشت شدند برای چه بود؟ کاریکاتور روزنامه <<شرق>> چه مشکل خاصی داشت که به خاطر آن روزنامه بسته شد و متاسفانه از طرف نهادی هم بسته شد که باید متولی حمایت از مطبوعات باشد، در حالی که اگر همین کاریکاتور در نشریه دیگری یا توسط شخص دیگری منتشر می شد، مشکلی ایجاد نمی کرد کمااینکه در همان ایام در نشریه کیهان کاریکاتور کاریکاتوری بحث برانگیز منتشر شد اما برخوردی که به آن صورت گرفت متفاوت بود. مورد دیگر همین ماجرای بازداشت روزنامه نگاران که اخیرا صورت گرفت و موقعیت مخاطره آمیزی که آنها در آن قرار گرفته اند، است. بالاخره روزنامه نگاری در موقعیتی امن شکل می گیرد نه در شرایط ناامن و سرشار از هراس و استرس. این ماجرانه فقط برای افراد بازداشت شده که برای همه روزنامه نگارانی که در معرض این ماجرا قرار گرفتند یا این خبر را شنیدند را در محیطی از اضطراب و ناامنی قرار می دهد.

می دانید که سابقه این برخوردها و هراس و استرس ها ناشی از ناامنی شغلی فقط به امسال خلاصه نمی شود، سال هاست روال کار در مطبوعات به این شکل است، احتمالا به همین دلیل است که اکثریت افراد در این حرفه به پختگی و تجربه لازم نمی رسند و خیلی زود آن را کنار می گذارند، بسیاری از افراد باسابقه یا ترک وطن می کنند یا تغییر شغل می دهند و خانه نشین می شوند، این مسایل در نهایت چه تاثیری روی کلیت کار روزنامه نگاری و مطبوعات می گذارد؟

وقتی که یک موقعیت ناامن و مخاطره آمیزی به وجود می آید طبیعتا رسانه ها را به طور عام و مطبوعات را به طور خاص، آنها را از رسانه های طبیعی به رسانه های در موقعیت بحران قرار می دهد. فرق ندارد این بحران طبیعی یا بحران غیرطبیعی ناشی از زندگی صنعتی و شهری و... باشد. در چنین شرایطی به طور عادی و طبیعی یک پیام انتقال برقرار نمی شود. در موقعیت های هراس انگیز افراد با همدیگر ارتباط واقعی ندارند. حرف همدیگر را نمی شنوند و نمی فهمند. هر کس در موقعیت خاص خود گرفتار است و گفت وگو شکل نمی گیرد. در نتیجه اینجا حتی روی شکل پیام هم اثر می گذارد. آیا می شود با آرامش کار کرد، روزنامه نگاری که اساسا سر پردغدغه و پرشور می طلبد و نیازمند تعهد و ایمان به کار است، مرتباً از عرصه خارج می شود و ترک شغل و وطن می کند، آن وقت انباشت تجربه در این شغل رخ نمی دهد، تجربه منتقل نمی شود صدای مورب و سوم ساکت می شود. اینجاست که مساله با یک نگاه تنگ سیاسی مسایل و مصایب فراتر از سیاست به وجود می آید. در جامعه امروز ما اساسا کتاب و روزنامه نخواندن آسیب های اجتماعی فرهنگی و اقتصادی هستند در حد فاجعه. پس اول باید فکری کرد برای اینکه مردم روزنامه و کتاب بخوانند. در این شرایط به جای آنکه برای تاثیر گذاری رسانه های بین المللی و خارج از کنترل ما فکری شود یقه مطبوعات داخلی گرفته می شود. وقتی تغییر الگوی مصرف فرهنگی در جامعه به صورت جدی رخ می دهد باید برای حل آن فکری اساسی کرد نه اینکه شرایط را برای استقبال بخش بیشتری از جامعه به این تغییر الگو فراهم کرد. در تاریخ ایران دو بار به موضوع تغییر الگوی مصرف کالاهای فرهنگی اشاره شد؛ یکی در برنامه ششم توسعه در خرداد سال 56 که به آن توجهی نشد و دیگری در برنامه چهارم توسعه در اسفند 81 هم نظیر همین، تنگناها و موانع توسعه مطبوعات ایران مدنظر قرار داده شد. اما شواهد حاکی از آن است به این برنامه هم توجهی نشد. این مساله فراموش می شود که امروزه از بیرون از مرزهای ملی به تقاضای فزاینده تغییر الگوی مصرف فرهنگی پاسخ داده می شود.

می شود این طور گفت که زیر فشار قرار دادن و محدود کردن مطبوعات در داخل به عنوان یکی از تامین کنندگان کالای فرهنگی مورد نیاز جامعه در نهایت جامعه را به سمت استفاده از کالای تولید شده در خارج از مرزها سوق می دهد؟

بله، محدودیت در اینجا به وجود می آید، کیفیت مطبوعات در داخل کاهش می یابد و خوانده نمی شود در نتیجه مخاطب به سمت رسانه های بیرونی می رود. مساله این است که ضرورت توجه به مطبوعات یعنی جدی گرفته شدن و خوانده شدن مطبوعات و تربیت نسلی از روزنامه نگاران برای تغذیه رسانه های داخلی صورت نمی گیرد. مخاطرات و ضربه ای که جوانمرگی مطبوعات در ایران و ییلاق قشلاق روزنامه نگاران در درون مطبوعات از روزنامه ای به روزنامه دیگر یا از این شغل به شغلی دیگر می زند هم فراتر از حوزه مطبوعات است و هم فراتر از حوزه سیاست. پیامد این مسایل را باید در ابعاد ملی به آن نگاه کرد.

تاکنون هرچه گفتیم از رسانه ها و مطبوعات به معنای غیردولتی و مستقل بود، در سال های اخیر اما نهادها، افراد و دستگاه ها به سمت ایجاد و استفاده از رسانه های مختلف رو آورده اند، صدها سایت خبری، انواع روزنامه ها و خبرگزاری ها و ... در این مدت راه اندازی شده به نظرتان این رسانه ها چه تاثیری بر فرهنگ رسانه ای و استفاده مخاطب از رسانه ها وارد می کنند؟

به نظر من به لحاظ حرفه ای دو ضعف کلی در این رویکرد رسمی می شود دید؛ ضعف اول این است که توجه به فرم و شکل خیلی ترجیح دارد به محتوا، یعنی گویا چنین تصوری وجود دارد که هرچه ظواهر جذاب تر با به اصطلاح تیراژ بیشتر با کاغذ مطلوب با چاپ زیبا تر با انواع و اقسام نام های زیبا تر در فرم دادن به زبان متکلف که خیلی تلاش می کند خود را با گروه های مخاطب برقرار کند. به نظر من مهم ترین مشکل این است که ارتباط از مخاطب شروع می شود نه اینکه با تبلیغات مکرر تکرار و تزریق پیام می توانیم ارتباط برقرار کنیم. ضعف دوم این است که متاسفانه نقش های رسانه ای با اهداف غیرارتباطی مانند اهداف سیاسی، خطی و امنیتی درهم آمیخته می شود. اینجاست که کار رسانه ای از حرفه ارتباطی دور می شود. حتی بعضی سایت ها و خبرگزاری شکل گرفته که بیشتر عملیات روانی در جامعه ایجاد کنند و این جز اینکه در جامعه نوعی آشفتگی و ناهمگنی و منازعه شکل دهد و نفرت ایجاد دهد، نتیجه ای حاصل نمی شود، چرا که پیام در شرایط طبیعی و گفت وگویی در جامعه پخش می شود و در شرایط بحران دیده و عصبانی منتقل نمی شود.

شما آیا مطبوعات ایران را با مطبوعات کشور های منطقه رصد می کنید. آیا ایران رسانه ای دارد که در سایز جهانی قابل رصد باشد؟

ما از نظر تربیت روزنامه نگاران به خصوص روزنامه نگاران جوان موقعیت خیلی خوبی را در سطح منطقه داریم ولی به دلیل عدم استقرار و کوتاهی عمر روزنامه نگاری آنها و نگرانی هایشان می بینیم که در تولید و ارایه کارشان به اجبار دچار نوعی شتابزدگی هستند و به کار های درازمدت کمتر فکر می کنند که ناشی از ناامنی شغلی است و به همین اعتبار است که معمولا نقاط درخشانی را در مطبوعات ایران می بینیم تا روند درخشانی.


صدرا محقق / عکس: مهدی‌حسنی

منبع: سالنامه ۱۳۹۲ روزنامه شرق

روزنامه‌نگار؛ حقوق‌اندک، مسئولیت بسیار

Posted: 31 Mar 2013 03:52 AM PDT

حمید عابدی - از زمان انتشار روزنامۀ «کاغذ اخبار» تا امروز، 177 سال می‌گذرد و این پیشینۀ نه چندان کوتاه روزنامه‌نگاری، نقطۀ قوتی برای این حرفه در ایران محسوب می‌شود، اما متأسفانه با وجود فراز و نشیب‌های زیادی که در روند مبارزات برای آزادی بیان و به رسمیت شناخته شدن حقوق روزنامه‌نگاران انجام شده است، هنوز که هنوز است، جامعۀ مطبوعاتی ما و بویژه روزنامه‌نگاران از نبود مبانی ثابت و مشخص که حقوق و مسئولیت‌های آنها را به رسمیت بشناسد، محروم هستند. راه‌اندازی واحد درسی «حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی روزنامه‌نگاری» در مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم ارتباطات اجتماعی و روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی، بهانه‌ای شد تا پای صحبت‌های استاد این دوره «دکتر محمدمهدی فرقانی» بنشینیم و از او در خصوص شرایط تحقق و اولویت‌های حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی روزنامه‌نگاری در ایران بشنویم.

***

ـ آقای دکتر! برای شروع گفت‌وگو لطفاً بفرمایید که رسانه‌ها و بویژه مطبوعات از چه زمانی به فکر تدوین حقوق و تعریف مسئولیت‌های اجتماعی برای فعالان این حوزه افتادند؟

اگر بخواهیم در مورد حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی روزنامه‌نگاران صحبت کنیم، به لحاظ تاریخی باید کمی به عقب ـ به نیمۀ دوم قرن نوزدهم اروپا؛ زمانی که عصر مطبوعات آرمانی و مسلکی به سر می‌آید و به نوعی دورۀ مطبوعات خبری و تجاری آغاز می‌شودـ برگردیم. واضح است که این تحول یک شبه اتفاق نیفتاده است و اگر بخواهیم به سیر تکوینی این تحولات اشاره کنیم، باید اوّلین نطفه‌های شکل‌گیری حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی روزنامه‌نگاری را از نیمۀ قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم و حتی کمی بعدتر (یعنی دهه‌های 30 و 40 قرن بیستم) دنبال کنیم و بخصوص بعد از جنگ جهانی اوّل، این نطفه شروع به شکل‌گیری می‌کند و به تدریج تا اوایل نیمۀ دوم قرن بیستم تکوین پیدا می‌کند.

نقطۀ عطف این تحولات به زمانی بر می‌گردد که روزنامه‌نگاری غربی، از شکل آرمانی و مسلکی به شکل تجاری و خبری تحوّل پیدا می‌کند و در واقع، روزنامه‌نگاری و قلم زدن در مطبوعات، کم‌کم به عنوان یک حرفه شناخته می‌شود. درحالی که تا قبل از آن، روزنامه‌نگاری یک کار ذوقی و همان طور که از نامش بر می‌آید، یک کار آرمانی بود؛ یعنی آدم‌ها به منظور پیشبرد آرمان‌هایشان و خدمت به مردم و کمک به تحقق انقلاب‌های ضد استبدادی اروپا به قلم زدن در مطبوعات روی می‌آوردند و بسیاری از آنها روشنفکران و نویسندگانی بودند که آرمان‌های رهایی‌بخش و آزادیخواهانه‌ای در سر داشتند که آنها را در مطبوعات به شکل مقالات فکری، علمی و عقیدتی مطرح و تلاش می‌کردند مردم را به منظور مجقق کردن این آرمان‌ها تهییج و بسیج کنند و به حرکت در بیاورند. اما با به ثمر رسیدن انقلاب‌های رهایی بخش اروپا و استقرار حکومت‌های کم و بیش دموکراتیک، شاهد رشد و نضج‌گیری انقلاب صنعتی، سرمایه‌داری غربی و تولید انبوه هستیم، از طرف دیگر صنعت حمل و نقل تحت تأثیر نیروی بخار به طور نسبی پیشرفت‌هایی داشت و سرمایه‌داری و بورژوازی صنعتی شهری هم شکل گرفته بود و این همه نیاز به توزیع وسیع تولیدات و یافتن بازارهای مصرف جدید در اقصی نقاط جهان و در خود اروپا و امریکا داشت. در نتیجه از این دوره به بعد ما شاهد این هستیم که مطبوعات توجه ویژه‌ای به خبر نشان می‌دهند؛ چرا که خبر، هم برای مخاطب و هم برای آگهی‌دهنده به عنوان یک کالای جذاب به حساب می‌آید، بنابراین، چهرۀ فکری ـ عقیدتی مطبوعات به چهرۀ خبری ـ تبلیغاتی تبدیل شد و این امر مستلزم این بود که از آن به بعد به جای «مستأجران خانه مطبوعات» ـ‌که مدتی قلم می‌زدند و آرمان‌هایشان را منتشر می‌کردند و کار اصلی‌شان چیز دیگری بودـ، «ساکنان خانۀ مطبوعات» داشته باشیم؛ چون با توجه به نیاز شدید به تولید اخبار، خبرنگار باید در همه جا حضور می‌داشت و ناظر و شاهد وقایع و رویدادها می‌بود و این همه مستلزم آن بود که روزنامه‌نگاری به شغل ثابت و دائمی او تبدیل شود و درآمد این کار کفاف زندگی‌اش را بدهد.

اما برای این که چنین اتفاقی بیفتد، ابتدا باید دو اتفاق مهم دیگر می‌افتاد؛ یکی این که روزنامه‌نگار و بخصوص روزنامه‌نگار حرفه‌ای تعریف می‌شد و دوم این که تشکل‌ها و نهادهای صنفی و شغلی شکل می‌گرفتند که بتوانند در راه احقاق و پیشبرد حقوق روزنامه‌نگاران، مبارزه یا مذاکره بکنند و یا هر کار دیگری که لازم بود را انجام دهند. این دو اتفاق با شکل‌گیری اوّلین تشکل‌های صنفی روزنامه‌نگاری در اواخر قرن نوزدهم در انگلیس و سپس در اوایل قرن بیستم به وجود آمدند. در همین زمان است که تعریف روزنامه‌نگار حرفه‌ای شکل می‌گیرد و اوّلین قانون مطبوعات فرانسه در 1881 تدوین می‌شود، اما با این وجود، پنجاه سال طول ‌کشید تا قانون استقلال حرفه‌ای یا حمایت از حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران در 1935 به تصویب پارلمان فرانسه برسد که در آن روزنامه‌نگار حرفه‌ای و حقوق و مسئولیت‌های مادی و معنوی او تعریف شد و روزنامه‌نگاری به عنوان یک حرفه و تخصص شناخته شد.

بنا بر این، روزنامه‌نگاری حرفه‌ای، دوران پر افت و خیز و پر تب و تابی را طی کرده است تا به این مرحله رسیده است. نخستین متون مربوط به میثاق اخلاق حرفه‌ای نیز در اوایل دهۀ 1920 در کشورهای اسکاندیناوی تدوین شد و بعد کشورهای دیگری مثل فرانسه و انگلیس هم میثاق اخلاق حرفه‌ای را تدوین کردند.

ـ آیا این تغییر و تحولات، تأثیری بر شکل‌گیری حقوق مطبوعات در ایران هم داشته است؟

متأسفانه در ایران باوجود این که ما اوّلین قانون مطبوعاتمان را (بعد از انقلاب مشروطه) از قانون 1881 فرانسه اقتباس کردیم، ولی هرگز قانون حمایت از حقوق روزنامه‌نگاران فرانسه را اقتباس نکردیم؛ چرا که تصویب این قانون در فرانسه مقارن با دوران دیکتاتوری‌ رضاشاه در ایران بود که مطبوعات تعطیل ‌شدند و روزنامه‌نگاران یا بازداشت و توقیف و خانه‌نشین و یا فراری ‌شدند و آزادی بیان به شدت محدود شد. با توجه به این شرایط، در این دوره دغدغۀ اندیشیدن به حقوق روزنامه‌نگاری اصلاً وجود نداشته است، چرا که اصلاً روزنامه‌نگاری مستقل و آزاد در کشور وجود نداشته است. متأسفانه قوانین بعدی مطبوعات ما هم که به تدریج شکل گرفتند، باوجود این که از روزنامه‌نگاران مسئولیت می‌خواستند، اما هیچ کدامشان در جهت بسط آزادی‌های مطبوعاتی و تدوین حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران عمل نکردند. در واقع، می‌توان گفت که سیر اصلاح و تحول قانون مطبوعات ایران، در مجموع در جهت محدودتر شدن آزادی‌ها و حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران حرکت کرده است و ما در حال حاضر، نه در خود قانون مطبوعات‌مان و نه در هیچ متن حقوقی دیگری، چیزی تحت عنوان حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران نداریم و این دو ماده‌ای هم که در قانون مطبوعات ما، تحت عنوان «حقوق مطبوعات» آمده است، «حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگار» نیست که شامل حق جستجو، کسب، جمع‌آوری و انتشار آزاد اطلاعات، عدم افشای منابع خبری و نیز داشتن نوعی مصونیت در انجام مسئولیت شغلی، پیمان دسته جمعی کار، بیمه، بازنشستگی و از کار افتادگی و امنیت شغلی و بویژه استقلال حرفه‌ای (به این معنا که روزنامه‌نگار به هیچ وجه نباید تحت فشار هیچ گونه قدرت سیاسی و اقتصادی قرار داشته باشد، چرا که در غیر این صورت از بیان و نشر حقیقت باز می‌ماند) و... ـ، می‌شود.

بنا بر این، بحث مسئولیت اجتماعی روزنامه‌نگار وقتی معنا پیدا می‌کند که ابتدا حقوق حرفه‌ای او تعریف ‌شود و استقلال حرفه‌ای او به رسمیت شناخته شود، یعنی در این جا نه حقوق منهای مسئولیت معنا دارد و نه مسئولیت بدون حقوق. طبیعتاً وقتی این حقوق مشخص شدند، روزنامه‌نگار هم باید در قبال عملکرد خود پاسخگو باشد. این یک قاعدۀ کلی است که هر کسی که حقوقی و اختیارات و آزادی‌هایی دارد، باید پاسخگوی عملش هم باشد و این پاسخگویی در جهت حفظ مصالح و منافع عمومی و عدم تجاوز به حقوق و حریم خصوصی افراد، عدم توهین، تهمت و افترا، عدم تحریک به جنگ، عدم تحریک کینه‌های قومی، نژادی و مذهبی و... است.

ـ با این توصیفات، در حال حاضر وضعیت روزنامه‌نگاری در ایران را چگونه می‌بینید؟

به نظر من در حال حاضر در ایران چیزی به عنوان روزنامه‌گاری حرفه‌ای به طور کامل وجود ندارد، چرا که اگر بود، باید مقررات حقوقی ثابت و مشخص و تدوین‌شده‌، تأمین‌های شغلی و آزادی‌های مطبوعاتی تضمین‌شده‌ای برای روزنامه‌نگاران می‌داشتیم و اصلاً باید قانون استقلال حرفه‌ای و حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاران داشته باشیم و همچنین در کنار اینها نیاز به میثاق اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری است که باید به تأیید مجموعه روزنامه‌نگاران برسد. ما هیچ کدام از این موارد را در حال حاضر در کشورمان نداریم و الان هم به نظر من صاحب یک ساختار حرفه‌ای روزنامه‌نگاری نیستیم، بنابراین، نیاز به این داریم که به آن سمت حرکت کنیم زیرا در این صورت آسیب‌های روزنامه‌نگاری، هم برای دولت، هم روزنامه‌نگاران و هم مردم کمتر خواهد شد.

ـ به نظر شما دلایل این عقب‌ماندگی حقوقی و حرفه‌ای در حوزۀ روزنامه‌نگاری در ایران را باید در نوع حکومت‌ها جستجو کرد یا در عدم آشنایی روزنامه‌نگاران با حقوق و مسئولیت‌های اجتماعی خودشان؟

حالا این که آیا اشکال از حکومت‌ها بوده است و یا از خود روزنامه‌نگاران که به حقوق و مسئولیت‌های حرفه‌ای خودشان آگاه نبوده‌اند و نتوانسته‌اند آن را در بین مسئولان و مردم نهادینه کنند، جای بحث دارد. به نظر من این مشکل را باید در قالب یک مجموعه عوامل دید. این که به هر حال ما در طول زمان به لحاظ سیاسی شاهد محدودیت‌های زیادی از جانب دولت‌ها برای مطبوعات و روزنامه‌نگاران بوده‌ایم، قابل انکار نیست و دلیل آن هم این است که خیلی وقت‌ها دولت‌ها تحمل انتقادها و شاید در مواردی افشاگری‌ها و مسائلی از این قبیل را نداشته‌اند و سطح نقدپذیری پایین بوده است و این امر هم به دلیل تلقی اشتباهی است که همواره در کشور ما از مطبوعات ـ به مثابه یک ابزار تبلیغاتی و بلندگوی رسمی حکومت‌ها ـ، وجود داشته است؛ تلقی‌ای که متکی بر فلسفۀ پیدایش روزنامه در ایران بوده و این هم خودبخود باعث شده است که هر کجا مطبوعات خلاف این امر ـ که اصلاً جزو وظایفشان نیست ـ، عمل کنند، به عنوان متخلف و مجرم شناخته می‌شوند و با آنها برخورد می‌شود.

بنابراین، ما در درجۀ اوّل نیازمند یک سعۀ صدر از بالا و در درجۀ دوم نیازمند قوانین و مقرراتی در این میانه برای تضمین حقوق و ضوابط حرفه‌ای روزنامه‌نگاری هستیم و در درجۀ سوم هم نیازمند روزنامه‌نگاران حرفه‌ای هستیم که به خوبی در این حوزه آموزش دیده باشند و شغل دائمی‌شان این باشد؛ یعنی سرنوشت زندگی‌شان با مقررات این حرفه پیوند خورده باشد، نه این طور که این سرنوشت و زندگی آنها به دلیل عدم وجود قوانین مدون، به راحتی و مرتب تهدید شود. پس مشاهده می‌کنید که تمام این موارد را باید در قالب یک مجموعه دید که اگر تمام اجزای آن درست عمل کنند، کل این سیستم عملکرد درستی خواهد داشت.

ـ عده‌ای معتقدند در مقاطعی از تاریخ مطبوعاتمان شاهد این بوده‌ایم که با باز شدن فضای سیاسی و به وجود آمدن آزادی‌های نسبی، بعضاً تندروی‌هایی از سوی روزنامه‌نگاران صورت گرفته است که مجدداً دولت‌ها را مجبور به محدود کردن آزادی بیان کرده است. آیا این موضوع در عدم رشد روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در ایران تأثیرگذار بوده‌ است؟

درست است. در این طرف (در جبهه روزنامه‌نگاران) هم ما گاهی شاهد عدم تعادل‌ها، تندروی‌ها و افراط‌هایی بوده‌ایم که بخشی از آن ناشی از فقدان تجربۀ تاریخی آزادی مطبوعات در ایران است. شما تا فرصت ندهید که افراد آزمون و خطا بکنند، تجربۀ استفاده درست از آزادی هم شکل نمی‌گیرد و به وجود نمی‌آید. من این مطلب را همیشه گفته‌ام و معتقدم در هر زمینه‌ای این طور است که اگر فرصت و فضای تجربه کردن و آزمون و خطا فراهم نشود، همیشه ضریب خطا بالا خواهد بود. وقتی ما اصل حرکت را به خاطر این که ممکن است خطایی اتفاق بیفتد محدود کنیم، این وضعیت پیش می‌آید که گاهی شاهد افراط و تفریط‌هایی هم خواهیم بود. بنابراین، به دلیل فقدان تجربۀ تاریخی، ضریب خطا بالا بوده است و زبان دیالوگ و گفت‌وگو بین دولت و روزنامه‌نگاران همیشه یک زبان پرخاشگرانه، خشن و حساسیت‌زا (از دو طرف) بوده است و این بر کینه‌ها و کدورت‌ها اضافه می‌کند و در نتیجه هیچ گاه اجازه نمی‌دهد که روزنامه‌نگاری در مسیر درست خودش حرکت کند و پیش برود. در واقع، زبان دولت و روزنامه‌نگاران، تابعی از یکدیگر است، به این معنا که هر زمان که لحن دولت نسبت به مطبوعات و روزنامه‌نگاران تند شده است، از آن طرف هم لحن روزنامه‌نگاران تند و پرخاشگرانه شده و بر عکس.

ـ و راه حل؟

ما نیازمند این هستیم که اوّلاً نقش‌ها، کارکردها و حقوق واقعی مطبوعات به عنوان ناظران و ناقدان جامعه و امتداد حواس مردم به رسمیت شناخته شود و روزنامه‌نگاری ما ساختار حرفه‌ای پیدا کند و قوانین و مقررات لازم برای شکل‌دادن به نظام حرفه‌ای روزنامه‌نگاری تدوین و تصویب شود. ثانیاً تحمل‌ها و پذیرش‌ها در قبال انتقادها و حتی بعضاً تندروی‌ها بیشتر شود و زبان گفت‌وگو و دیالوگ تعدیل و تلطیف شود و فضای فعالیت مطلوب مطبوعات فراهم شود. اینها همه اتفاقاتی است که باید رخ بدهند تا ما به آن ساختار مناسب مطبوعاتی در کشورمان برسیم.

ـ در سال‌های اخیر شاهد رشد شهروند روزنامه‌نگاران در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بوده‌ایم. وضعیت حقوق و مسئولیت‌های حرفه‌ای در این حوزه به چه شکل تعریف می‌شود؟

می‌توانیم بگوییم که شبکه‌های اجتماعی در سطح جهانی از قید خیلی از این باید و نبایدها رها هستند و مقررات و ضوابط خاصی که ملزم به تبعیت از آن باشند (نمی‌گویم وجود ندارد)، هنوز در بین آنها جا نیفتاده است؛ نه نظام اخلاقی مدونی وجود دارد که آنها بخواهند باید و نبایدهایشان را از آن بگیرند و نه کنترل و سانسوری بر آنها اعمال می‌شود و نه یک نوع نظام مدیریتی وجود دارد که اطلاعات را پالایش و ارزش‌گذاری کند و ضریب خطا، دروغ، تهمت، اشتباه، تسویه‌حساب‌های شخصی را کاهش دهد و به حداقل برساند.

بنا بر این، جنبه‌های مثبت این پدیده‌ را اصلاً نمی‌شود انکار کرد، این که برای اوّلین بار این امکان در طول تاریخ فراهم شده است که صدای هر کسی، مخاطب جهانی داشته باشد و این امر منوط به این نباشد که آیا چند رسانۀ بزرگ انحصاری این صدا را منتشر می‌کنند یا نه! به همین دلیل من بارها این را گفته‌ام و فکر می‌کنم باز هم ارزش تکرار را دارد که در عصر ما تکنولوژی‌های جدید ارتباطی باعث شده‌اند که انحصار رسانه‌های غالب جهانی تا حد زیادی تضعیف شود و تا حد زیادی بلور قدرت و سلطۀ جهانی این رسانه‌ها ترک بردارد و در رقابت با میلیون‌ها وبلاگ و وبسایت و شبکه‌های اجتماعی و... هژمونی خودشان را تا حدی (نباید اغراق هم کرد) از دست بدهند. این یک امتیاز بسیار بزرگ است. اما در عین حال، نقش تعیین‌کنندگی و تأثیرگذاری مجموع رسانه‌ها اعم از مطبوعات، رادیو، تلویزیون، خبرگزاری‌ها، شبکه‌های اجتماعی، وبلاگ‌ها، وب‌سایت‌ها و تلفن‌های همراه (همه با هم) بسیار افزایش پیدا کرده است؛ یعنی اقتدار جمعی‌شان افزایش پیدا کرده، اما از سلطۀ فردی تک‌تک آنها کاسته شده است. در واقع، قدرت رسانه به نوعی توزیع شده است و این اتفاق بسیار بزرگی است که به نظر من تحت تأثیر دستاوردهای جدید ارتباطی رخ داده است. این است که اگر در جایی حتی بایکوت خبری هم وجود داشته باشد، دوربین موبایل یک شهروند می‌تواند یک خبر جهانی بسازد، مثل آنچه در لیبی و خیلی از کشورهای دیگر دیدیم. این امر برای شهروندانی که تا دیروز فاقد قدرت بوده‌اند، یک منبع اقتدار است و هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند. اما در عین حال، راه‌های بالقوۀ زیادی برای نقض اصول اخلاقی، تسویه حساب‌های شخصی، تهمت و افترا بستن به دیگران، خلق شایعه و خیلی چیزهای دیگر باز شده است. البته تصور من این است که این ساختار در دراز مدت به نوعی تعادل می‌رسد، یعنی اگر از استفاده‌های افراطی و تندی که در آغاز عرضۀ هر نوع دستاورد تازه‌ای ایجاد می‌شود، عبور کنیم، به تدریج این نظام، خودش را به تعادل می‌رساند؛ اصول نوشته یا نانوشته‌، گفته یا ناگفته‌ای پیدا می‌کند که کم و بیش به هر حال ناگزیر از تبعیتش خواهد بود، ضمن این که حقوق و آزادی‌های شهروندی را هم به شدت گسترش می‌دهد. اتفاقی که شاید آن را بتوان به این صورت توضیح داد که تکنولوژی‌های نوین ارتباطی ما را به نوعی از حقوق حرفه‌ای به سمت اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری سوق خواهند داد. هر چند که ما حقوق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری مثل آزادی بیان و... را به نوعی در شبکه‌های اجتماعی محقق شده می‌یابیم.

ـ به این ترتیب، نقش کدام یک از این رسانه‌ها را در دنیای آینده پر رنگ‌تر می‌بینید؟

به نظر من تمام انواع این رسانه‌ها در کنار هم نقش دارند؛ چرا که مجموعۀ آنها منظومه‌ای را تشکیل می‌دهند که هر کدام از آنها، به مثابه سیاره‌ای است که در این منظومه فعالیت می‌کنند و این مجموعه را در حالت تعادل نگه می‌دارد و اگر هر کدام از اینها حذف شود، یک سیاه‌چاله جایش را خواهد گرفت. اصولاً ما نه باید قائل به ضرورت حذف یکی از اینها باشیم و نه عملاً به آن سمت خواهیم رفت. به خاطر این که هر کدام از اینها نقش‌‌ها و کارکردهای مکمل در قبال هم دارند. شما هنوز هم به اخباری که از شبکه‌های اجتماعی می‌گیرید، نمی‌توانید به طور صد در صد اعتماد کنید و به همین دلیل می‌بینید که در خیلی از رادیوها و تلویزیون‌های جهان، وقتی خبری را از شبکه‌های اجتماعی می‌گیرند، می‌گویند ما این خبر را از فلان شبکۀ اجتماعی گرفته‌ایم، ولی خودمان هنوز صحت و سقم آن را تأیید نمی‌کنیم. بنابراین، درجۀ اعتماد مخاطب هم نسبت به این خبرها در همین حدود است؛ یعنی به عنوان یک احتمال یا شایعه در نظر می‌گیرد. مثلاً حتی شما فکر کنید وقتی شبکه‌های اجتماعی ویدئوی مرگ قذافی را منتشر می‌کنند، اگر رسانه‌های معتبر جهانی و یا مقامات رسمی شورای انتقالی لیبی آن را تأیید نکنند، صرفاً آن شبکۀ اجتماعی نمی‌تواند اعتماد مخاطب را مبنی بر صحت خبر جلب کند، هر چند که ممکن است خود آن رسانه‌های رسمی هم اوّلین خبرهایشان را از همین شبکه‌های اجتماعی گرفته‌ باشند، ولی به دلیل آن باید و نبایدهایی که با آنها روبه‌رو هستند و خودشان را به آن پایبند می‌دانند، به دنبال منابع خبری می‌گردند که تأیید خبر را بگیرند و از صحت یا سقم آن مطمئن شوند، چرا که اینها متکی به اعتماد مخاطب هستند و اگر این اعتماد آسیب ببیند، در واقع، حیاتشان دستخوش تهدید می‌شود، بنابراین هم ملزم هستند و هم جزو اصول اخلاقی و حرفه‌ای‌شان است که تا از صحت خبری مطمئن نشده‌اند، حق انتشارش را ندارند.

منبع: وب‌سایت مرکز آموزش و پژوهش همشهری

بازنمایی زنان در تبلیغات بازرگانی تلویزیون

Posted: 31 Mar 2013 03:51 AM PDT

مژگان فراهانی - تبلیغات امروزه علاوه بر اطلاع رسانی و بیان وجوه مختلف کالاها و خدمات، به عرصه‌ای برای ارائه سبک زندگی، ارزش‌ها و باورهای یک جامعه تبدیل شده است. از چنین منظری تصویری که از زنان به عنوان نیمی از جمعیت یک جامعه در تبلیغات ارائه می‌شود، محل تامل بسیار است. در اغلب پیام‌های بازرگانی تلویزیون،شخصیت‌های اصلی مردان هستند که در نقشی مستقل و عمدتا دانای کل ظاهر می‌گردند و زنان اکثرا در همان نقش‌های سنتی خود بازنمایی می‌شوند. بحث و بررسی زمینه‌ها، علل و پیامدهای این نحوه از بازنمایی زنان در تبلیغات بازرگانی رسانه‌ها و بویژه تلویزیون موضوع گفت‌و گوی ما با خانم دکتر شیرین احمدنیا، عضو هیات مدیره انجمن جامعه شناسی ایران و مدیر گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت است که در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

***

طبیعی نمایی تبعیض

با مروری بر ادبیات نظریه انتقادی می توان دریافت که خوانش متعارف از مفهوم " بازنمایی" به معنای نوعی انعکاس یا ثبت تصویر روشنی از واقعیت، مدتهاست که بی‌بنیاد و متزلزل شده و در واقع نمی‌توان قائل به هیچ گونه بازنمایی‌ای بود که بتوان آن را کاملاً "عینی" objective یا "عام" universal تلقی کرد. و در مقابل، رفته رفته این ایده طرفداران بیشتری یافته است که هر "بازنمایی" ای، در واقع "برساخته" ای است از منظر یا جایگاه یک ذهن فعال یا یک ناظر مشخص؛ که این نظاره گر می‌تواند هنرمند باشد، یا اقتصاد دان، یا فیلسوف، سیاستمدار، دانشمند، یا نظریه پرداز علوم اجتماعی یا ارتباطی. و اصولاً درک ما از جهان واقعیت، مبتنی بر مجموعه‌ای از همین برساخته های کنشگران متعدد است. حوادث و رویدادها در جریان اند و واقعیت های فیزیکی واقعاً وجود دارند، اما ما هیچ گونه دسترسی یا شناخت مستقلی نسبت به آن ها نداریم مگر از طریق همین بازنمایی ها. هر آنچه به زعم ما، در این جهان "طبیعی" natural یا واقعی realistic است، درواقع در نتیجه همان بازنمایی‌ها حاصل آمده است. به عنوان مثال، آنچه از زنانگی و مردانگی درقالب جنسیت که یک مفهوم فرهنگی (و نه زیستی) است، درک می کنیم محصول زبان، و رفتارهای اجتماعی ما است، یعنی برساخته ها یا به عبارتی همان بازنمایی های فرهنگی است که ما را در جهت نقش های مشخص یا گروه بندی های اجتماعی مشخصی هدایت و کانالیزه می‌کنند. "جنس" sex یک واقعیت زیست -شناختی، اما جنسیت gender، نوعی برساخته اجتماعی است. به همین دلیل، حتی جنسیت که مبنای فرهنگی دارد، بنا به وجود تنوع فرهنگی در جهان، وجوه ثابت و عامی ندارد، و زنانگی و مردانگی در ایران الزاما همانی نیست که در ژاپن، یا آلاسکا ممکن است پدیدار شده، شناخته و تعریف شود.بنا بر این با نوعی جنسیت زنانه یا مردانه ایرانی مواجه هستیم که بیش از آن که مبنای زیست شناسانه داشته باشد، تعریف و تعینی فرهنگی و ویژه دارد. مسلماً، هنگامی که به محصول فرهنگی بازنمایی ها، باور داشته باشیم، در می یابیم که تصویر جهان واقع، و تعاریف از واقعیت ها، کاملاً به شکلی ایدئولوژیک سامان داده می شوند تا نظام موجود روابط را مشروعیت بخشند که خود می تواند به سادگی در بردارنده کهتری ها و مهتری ها، و انواع سلسله مراتبی باشد که در ارتباط با هر گونه دسته بندی و گروه بندی انسان ها از بعد جنس گرفته تا اقتصاد، مذهب، قومیت و غیره می‌شناسیم.

در بسیاری از فرهنگ ها در سراسر جهان تاکید بسیاری همچنان وجود دارد بر این که تفاوت های زنان و مردان از نظر حقوق اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نوع تفکیک جنسیتی نقش زنان و مردان در سطح خانواده و در اجتماع، امری "طبیعی" و "معمولی" است و در نتیجه، در جریان بازنمایی آنچه واقعیت تلقی می شود، همچنان بر این تفاوت ها تاکید می شود، و تفاوت ها را مشروعیت می بخشند و به رسمیت می شناسند و در نتیجه، به نوعی با هر گونه جریان اندیشه یا عملی که چنین درکی از واقعیت را زیر سوال ببرد، مخالفت می شود. به عبارت دیگر، باز-نمایی های "نامتعارف" از هویت جنسیتی، زنان و نقش های ایشان در جامعه را به حاشیه می رانند. این که این گونه "طبیعی سازی" یا "طبیعی -نمایی" با چه نوع واکنشی از سوی زنان در جهان مواجه می شود، به نظرم به اندازه کافی در ادبیات موسوم به مطالعات زنان مورد بحث قرار گرفته است و تبعات آنچه در ابتدا در قالب جنبش های زنان و بعد در قالب رویکردهای دانشگاهی و علمی در قالب حوزه ی میان رشته ای مطالعات زنان شاهد آن بوده ایم، نشانگر رویه های جدیدی است در مقابله یا مخالفت یا به چالش کشیدن آن رویکرد غالب که تاثیر خود را به صورت گسترده در سراسر جهان در شرایط زندگی زنان، خانواده ها و جوامع طی دهه های اخیر باقی گذاشته است. هم سویی دولتمردان در سراسر جهان با شعار ها و اهداف توسعه انسانی و اقدامات بین المللی نظیر پیگیری اهداف توسعه هزاره، که بر تغییر وضعیت زندگی زنان و کاستن از تفاوت ها و تبعیض ها علیه زنان نظر داشته است، نیز خود نشان از تاثیرگذاری این روند مقابله با کلیشه های متعارف دیرین است و این که طبیعی سازی های جنسیتی همواره مورد پذیرش قرار نگرفته و واکنش‌های موثری در مقابل آن صورت گرفته و منجر به تغییر و دگرگونی در زندگی اجتماعی شده است.

نگاه فرودست به زنان

تبلیغات و محتوای رسانه ای را می توان در حکم ابزاری تلقی کرد که به حفظ و تداوم و استمرار ایدئولوژی گروه صاحب نفوذ در نتیجه انتشار با‌زنمایی های تولید شده و انعکاس پیام های مشخصی در راستای تقویت و استمرار نظام روابط قدرت جاری کمک می کند. زنان هم چون سایر گروه های عمده جمعیتی که در معرض پیام های تبلیغاتی قرار دارند، از تنوع در درک و توجه به پیام ها برخوردارند، و به دلیل این که نگاه انتقادی الزاماً در میان اکثریت گروه مخاطب زنان یافت نمی شود، نمی توان همواره انتظار داشت که باز-نمایی های صورت گرفته در عمده محتوای تبلیغات با مخالفت یا اعتراض یا رنجش اکثریت زنان همراه باشد. این نکته البته اساساً به ترکیب قومی، سنی، فرهنگی، آموزشی خاص جمعیت مورد مطالعه بستگی پیدا می کند. نمی توان فرمول عام ارائه داد. کشورهای غربی با کشورهای شرقی، و شمال و جنوب در عرصه جهانی تفاوت های بنیادین دارند. حتی هنگامی که از تبلیغات، و نوع واکنش زنان نسبت به بازنمایی موقعیت اجتماعی زنان سخن می گوییم، باید بدانیم که از کدام کشور و کدام گروه زنان سخن می گوییم. بسیاری از زنان در کشورهای کمتر توسعه یافته ممکن است شرایط زندگی خود را کاملا هماهنگ با آنچه توسط رسانه ها از زندگی ایشان منعکس می شود بیابند، و پیام های دریافتی هیچ گونه تغییر یا تعجبی را در میان ایشان برنمی انگیزد، اما به تصویر کشیدن نوع خاصی از سبک زندگی در مورد زنان، در سطح کشور دیگری که شرایط زندگی زنان دچار تحول اساسی شده و به عنوان مثال زنان از حقوق اجتماعی و اقتصادی و سیاسی گسترده تری برخوردار شده و خود بر تصمیم گیری های عمده تاثیرگذار شده اند، می تواند انتقادات، اعتراض، و صداهای مخالف را برانگیزاند و قالب شکنی ها را تسهیل کند. تفاوت های فرهنگی را باید لحاظ کرد و به رسمیت شناخت آگهی های تجاری از آنجا که معمولاً از منابع قدرت رسانه ای و اقتصادی ریشه می گیرند، به نوعی رواج دهنده کلیشه های سبک زندگی و ارزش ها و باورهای مدیران جریان غالب هستند، که همچنان با نگاهی فرادست به فرودست به زنان می نگرند، و محتوای پیام های تبلیغاتی شان نیز به نوعی، تداوم همین نگاه است که به شکل مصادیقی عینی در پیام های تجاری بازتاب می یابد. پیام هایی که نگاهی ابزاری به زنان دارند، زنان را همچنان در حاشیه زندگی مردان و در خدمت ایشان به تصویر می کشند . به عنوان مثال در تبلیغات فروش اتومبیل، زنان در نقش جذابیت های حاشیه ای اتومبیل ظاهر می شوند و نه در نقش راننده اتومبیل که نهایتا مردی را که قصد خرید را دارد و ظاهراً باید به یاد بیاوریم که این عمدتا مردان هستند که اقدام به خرید اتومبیل ها می کنند چون ایشان هستند که در خانواده دارای قدرت مالی و خرید و تصمیم گیرنده هستند، و اگر زنی در متن این آگهی به تصویر وارد می شود، زنی است که دارای جذابیت های فیزیکی است و نهایتاً قرار است صرفا به صورت تزئینی، همچون زیورآلات، جذابیت های اتومبیل مربوطه را از نظر قابلیت های فنی و جلوه های بصری آن تکمیل کند و تکمیل خواهد کرد چرا که مردانی اقدام به خرید آن اتومبیل می کنند که زنانی آنچنانی را نیز در کنار خود خواهند داشت!

دربرابر کلیشه های جنسیتی

هر گونه بازنمایی برخاسته از فرهنگ است، و البته فرهنگ سازی هم می کند. اما فرهنگ امری پویا است، خود تنوع دارد، و تنوع می آفریند. باز-نمایی و باز-آفرینیِ کسی که در رسانه و ادبیات فعال یا تصمیم گیرنده است می تواند بر تعاملات و روابط زندگی اجتماعی و بر شکل گیری هویت ها و نقش ها تاثیرگذار باشد. شکل گیری و تعمیق ارزش های خاصی را هدف قرار دهد و با بسیج نیروها و به خدمت گرفتن همه ابزارهای تبلیغاتی و انتقال دانش، تلاش کند که آنچه را که مورد تائید و مطلوب اوست به جریان بیاندازد. یعنی به عنوان مثال، اگر ارزش های افراد واقع در نقش های کلیدی اجرایی و سیاست گذاری در جریان تولیدات رسانه ای، سمت و سویی متفاوت از جریان قدرت غالب به خود بگیرد، مسلما جریان ارزش گذاری به نحوی دیگر به گردش در می آید، و می توان انتظار داشت که نگاهی تازه جای خود را در جریان تاثیرگذاری ارزشی رسانه ای باز کند. اما در عین حال، از سویی دیگر، بستر اجتماعی نیز، پویایی خود را دارد و کنشگرانِ سوی دیگر صحنه، یعنی مخاطبین، نیز که دریافت کننده پیام ها هستند، به صورتی کاملا منفعل و پذیرنده در این سو قرار ندارند. جامعه از دسته بندی های متعدد تشکیل شده است، و تاثیرپذیری افراد در هر یک از این گروه بندی ها نیز متفاوت است. مفاهیم جدیدی نظیر سواد رسانه ای که موضوع ادبیات نظری و علمی عرصه رسانه و علوم ارتباطات است گوشه‌ای از این کنشگری را به تصویر می‌کشد و بر نقش تعاملی و پویای مخاطبین تاکید دارد.

تبلیغات بی شک در شکل گیری و ایجاد سمت و سو در ارزش های جامعه موثر است و این نقش مهم مدت های مدیدی است که شناسایی شده و پیام های تبلیغاتی به عنوان ابزاری در دست صاحبان قدرت و سرمایه در جهت نیل به اهداف و منفعت طلبی های اقتصادی و سیاسی به کار گرفته شده است. با این حال، در نسبت‌های تاثیرگذاری نوع رسانه هایی که تبلیغات از طریق آن ها صورت می‌گیرد و کیفیت پیام هایی که تولید می شود تفاوت وجود دارد. به همین ترتیب، تاثیر گذاری بر مخاطبین نیز بر حسب این که مخاطبین از کدام قشر یا گروه های اجتماعی باشند تنوع می یابد. معمولاً سرمایه گذاری های زیادی صورت می گیرد تا محتوا و کیفیت پیام رسانی تاثیر گذار تر بشود اما بنا به سطوح تحصیلات و آگاهی های مخاطبین یا سن و جنس آنها، تاثیرپذیری از پیام های تبلیغاتی نیز تفاوت پیدا می‌کند.

منبع: وب‌سایت مرکز آموزش و پژوهش همشهری

پیش‌‏بینی روندهای رسانه‏‌های اجتماعی در سال ۲۰۱۳

Posted: 31 Mar 2013 03:51 AM PDT

محمد مهدی مولایی - پیش از شروع هر سال جدید، کارشناسان حوزه‏های مختلف فناوری به پیش‏بینی روندهای فناوری در سال آینده می‏پردازند. این پیش‏بینی‏ها گاهی کمی و مبتنی بر اعداد و ارقام است و از پژوهش‏های آماری بدست آمده و گاه کیفی و برآمده از تجربیات و قدرت تحلیل و پیش‏بینی کارشناسان است. روندهای رسانه‏های اجتماعی به‏عنوان یکی از مهم‏ترین حوزه‏های فناوری اطلاعات در عصر حاضر موضوع پیش‏بینی تعدادی از کارشناسان و رسانه‏نگاران فناوری بوده است. ده‏ها مقاله درباره پیش‏بینی‏ روندهای رسانه‏های اجتماعی در سال 2013 منتشر شده که شباهت‏ها و تفاوت‏های آنها نشان از دیدگاه‏های مختلف نویسندگان‏شان است. در ادامه به‏برخی از مهم‏ترین پیش‏بینی‏هایی که درباره روندهای سال 2013 صورت پذیرفته اشاره می‏شود.

2013SocialMedia.jpg

افزایش استفاده از رسانه‏های اجتماعی همراه

در سال 2012 حدود 54 درصد از کاربران فیس‏بوک از طریق ابزارهای همراه به این شبکه اجتماعی متصل شده‏اند. جالب توجه است که برای 33 درصد آنها، دستگاه‏های همراه تنها راه اتصال بوده و هیچ‏گاه از سایر شیوه‏های دسترسی استفاده نکرده‏اند. آمارهای مربوط به سایر رسانه‏های اجتماعی نسبت به سال‏های پیش نیز نشان از افزایش استفاده از ابزارهای همراه برای دسترسی دارند. روند رو به رشد استفاده از اینترنت از طریق تلفن‏های همراه، تلفن‏های هوشمند، تبلِت‏ها، نِت‏بوک‏ها، نوت‏بوک‏ها و سایر ابزارهای دیجیتالی همراه در سال‏های اخیر، سال 2013 نیز ادامه خواهد داشت. افزایش کاربران رسانه‏های اجتماعی از طریق ابزارهای همراه، توسعه نرم‏افزارها و اپلیکیشن‏های مرتبط را به همراه دارد که قابلیت‏های جدیدی برای کاربران و فرصت‏های بیشتری برای شرکت‏ها فراهم می‏کند.

رشد و تکامل تبلیغات اجتماعی

گسترش دسترس به رسانه‌های آنلاین روی ابزارهای همراه، تحولات اقتصادی نیز به دنبال خواهد داشت. مدل‌های جدید تبلیغات اجتماعی برای ارائه آگهی روی نسخۀ همراه رسانه‌های اجتماعی مناسب‏سازی خواهد شد. روز به روز سهم شیوه‌های سنتی تبلیغات آنلاین مانند نمایش بَنِرها کاهش خواهد یافت و شیوه‌های جدیدی مانند توییت‌های تبلیغاتی جایگزین آنها خواهند شد. این تبلیغات جدید از شیوه‏های قبلی متمایز هستند و شباهتی به آنها ندارند، مثلا ممکن است بخشی از یک متن باشند و از این‏روی در فضای رسانه‏های اجتماعی چندان متمایز و تفکیک‏شده از سایر بخش‏ها نخواهند بود. این گونه‏های جدید نمایش تبلیغاتی واکنش منفی برخی از کاربران را به‏همراه خواهد داشت که نگران کم‏رنگ شدن مرز فعالیت‏های انسانی و تبلیغات بازرگانی هستند.

تداوم رشد فیس ‏بوک، تعیین سرنوشت گوگل پلاس

رقابت بین گونه‏های مختلف رسانه‏های اجتماعی در سال آینده نیز دنبال خواهد شد و در این میان رقابت بین شبکه‏های اجتماعی آنلاین همانند سال‏های گذشته جدی‏تر از سایر رسانه‏ها خواهد بود. فیس‏بوک پیشتاز دنیای شبکه‏های اجتماعی در سال‏های اخیر، در سال آینده نیز حرکت خود را ادامه خواهد داد و با توجه به فاصله قابل توجهی که با رقبایش دارد، بعید است صدرنشینی شبکه‏های مجازی را واگذار کند. اما 2013 سالی سرنوشت‏ساز برای برخی رقبای فیس‏بوک، به‏خصوص گوگل‏پلاس خواهد بود. به‏نظر می‏رسد دوره ماه عسل برای شبکۀ اجتماعی گوگل پایان پذیرفته و این سرویس هنوز در جلب نظر بازاریابان برای نمایش تبلیغات توفیقی بدست نیاورده است. سهم گوگل‏پلاس نسبت به فیس‏بوک در بازار تبلیغات اجتماعی همچنان بسیار اندک است و در صورتی که این ابزار گوگل نتواند تغییری در این وضعیت ایجاد کند به لیست تجربه‏های شکست‏خوردۀ گوگل افزوده خواهد شد.

عملیاتی شدن تلویزیون اجتماعی

چندسالی است که در رسانه‏های مختلف مطالبی درباره تلویزیون اجتماعی (Social TV) به‏چشم می‏خورد. تلویزیون اجتماعی اشاره به تلفیق رسانۀ تلویزیون با رسانه‏های اجتماعی دارد. تلویزیون اجتماعی واژۀ عمومی برای فناوری‏ها و بسترهایی است که از ارتباطات و تعامل‏های اجتماعی در بستر تماشای تلویزیون یا محتوای مرتبط با تلویزیون پیشتیبانی می‏کنند. تاکنون تجربه‏های پراکنده و محدودی در این حوزه صورت گرفته است. این تجربه‏ها شامل ایجاد سرویس‏های جدید یا همکاری سرویس‏های مطرح فعلی اجتماعی با شبکه‏های تلویزیونی هستند. به‏نظر می‏رسد در سال 2013 جنبه‏های عملیاتی‏تر از تلویزیون اجتماعی ارائه خواهد شد و کاربران بیشتری از آن‏ها استفاده خواهند کرد.

توجه به رسانه‌ های اجتماعی فراتر از واحدهای بازاریابی

گردش مالی قابل توجه و قدرت‏نمایی اجتماعی-سیاسی رسانه‏های اجتماعی که در دو سال اخیر به اوج خود رسید نشان داد که این رسانه‏ها صرفا ابزارهای سرگرم‏کننده و وسائلی برای اتلاف وقت کاربران نیستند. رسانه‏های اجتماعی در سال‏های اخیر در شرکت‏ها و سازمان‏ها بیشتر مورد توجه واحد‏های بازاریابی و روابط عمومی بوده‏اند. این واحدهای سازمانی، رسانه‏های اجتماعی را به‏عنوان بستری که مشتریان و مخاطبان بالقوه و بالفعل‏شان در آن حضور دارند در نظر می‏گیرند. به‏نظر می‏رسد توجه سایر واحدهای سازمانی در شرکت‏ها نیز به رسانه‏های اجتماعی جلب شده باشد. واحدهای منابع انسانی، تحقیق و توسعه و غیره می‏توانند در فرآیندهای سازمانی از این رسانه‏ها استفاده کنند. کاربرد رسانه‏های اجتماعی در آموزش، تبادل نظرات و اطلاعات، همفکری و تصمیم‏گیری گروهی و غیره مورد توجه سازمان‏ها قرار گرفته و این روند در سال 2013 نمودهای عینی بیشتری خواهد داشت.

گسترش ابزارهای اندازه‏ گیری، پایش و تحلیل رسانه‏ های اجتماعی

در سال‏های اخیر، همزمان با روند گسترش استفاده کاربران از رسانه‏های اجتماعی، تلاش برای اندازه‏گیری، پایش و تحلیل محتوای فعالیت‏های کاربران در رسانه‏های اجتماعی روند رو به رشد دیگری بوده است. ابزارها و نرم‏افزارهای زیادی برای اندازه‏گیری، پایش و تحلیل محتوای رسانه‏های اجتماعی ساخته شده که از خروجی‏های آنها در حوزه‏های مختلفی استفاده می‏شود. مهم‏ترین مشتریان این ابزارها، بخش‏های بازاریابی سازمان‏ها و شرکت‏های تجاری هستند. این ابزارها، گزارش‏هایی درباره فعالیت‏های کاربران شبکه‏های اجتماعی ارائه می‏کنند که می‏تواند برای اطلاع از دیدگاه‏ها و خواسته‏های کابران و شناسایی وضعیت بازار، بهینه‏سازی ارتباط با مشتریان و موارد دیگر به‏کار برده شود. این ابزارها در انواع پژوهش‏های رفتاری، اجتماعی، سیاسی، امنیتی و غیره نیز مورد استفاده قرار می‏گیرند. سال 2013 شاهد پیشرفت‏های قابل توجهی در این زمینه خواهیم بود.

اجتماعی ‏شدن همۀ فعالیت‏ های آنلاین

اگر سرویس‏های اجتماعی تا ده سال پیش کم‏شمار بودند و از طریق وب‏سایت‏های محدودی ارائه می‏شوند، در چند سال اخیر تعداد قابل توجهی از وب‏سایت‏ها و سرویس‏های کلاسیک اینترنتی، متحول شده‏اند و به سمت اجتماعی شدن پیش رفته‌اند. کاربران فقط در شبکه‏های اجتماعی آنلاین نیست که امکان عضویت، تبادل نظر و شبکه‏سازی دارند، بلکه گونه‏های دیگری از وب‏سایت‏ها نیز بستری شبکه‏گونه برای فعالیت کاربران‏شان فراهم کرده‏اند. برخی وب‏سایت‌های خبری، خبرگزاری‏ها و مجلات اینترنتی که از طریق افزودن بخش کامنت‏ها به سوی تعامل با مخاطبان قدم برداشتند، اکنون زیرساختی اجتماعی برای کاربران‏شان فراهم کرده‏اند و امکانات متفاوت رسانه‏های اجتماعی را در اختیار آنها قرار می‏دهند. تعدادی از فروشگاه‏های اینترنتی نیز علاوه بر امکان خرید آنلاین، امکان عضویت کاربران، تبادل نظر میان آنها، شبکه‏سازی از مشتریان و علایق آنها و افزودن محتوای چندرسانه‏ای را فراهم می‏آورند. این روند که در دو-سه سال اخیر آغاز شده، در سال 2013 با جدیت بیشتری دنبال خواهد شد و ممکن است تا چند سال بعد شاهد اجتماعی‏شدن همه فعالیت‏های آنلاین باشیم.


منابع و مطالب مرتبط:

- Bhargava, Rohit (2012) "How To Spot A Trend: 7 Social Media Trends That Matter In 2013", URL: http://socialmediatoday.com/rohitbhargava/1038626/how-spot-trend-7-social-media-trends-matter-2013


- Brooker, Ike (2012) "6 Social Media Trends to Watch in 2013", URL: http://www.likeable.com/blog/2012/11/6-social-media-trends-to-watch-in-2013/


- Holmes, Ryan (2012) "The Can't-Miss Social Media Trends For 2013", URL: http://www.fastcompany.com/3003473/cant-miss-social-media-trends-2013


- HootSuite (2012) "5 Biggest Social Media Trends for 2013 – Ryan Holmes in Fast Company", URL: http://blog.hootsuite.com/fast-company-5-biggest-social-media-trends/


- Roberts, Mike (2012) "7 'Small Business' Social Media Trends for 2013 with Mike Roberts", http://www.meetup.com/SEM-San-Diego/events/84908212/


- Rosemont, Jonny (2012) "Seven Social Media Trends for 2013", URL: http://wallblog.co.uk/2012/11/13/seven-social-media-trends-for-2013/


- Whelan, Beatrice (2012) "Social Media Trends for 2013", http://www.sage.ie/blog/index.php/social-media-trends-2013-part-1/

 

منبع: ماهنامه دنیای کامپیوتر و ارتباطات، شماره ۱۲۰، دی‌ماه ۱۳۹۱

رتبه اخلاقی روزنامه‌نگاران

Posted: 31 Mar 2013 03:51 AM PDT

اشرف احدزاده - اعتماد مردم به رسانه های عمومی‌طی سه دهه اخیر به طرز چشمگیری کاهش یافته است. برای مثال، بر اساس نتایج تحقیقات موسسه نظرسنجی گالوپ، 72 درصد از آمریکایی‌ها در دهه 1970 به رسانه های آمریکا اعتماد داشتند در حالی‌که یک دهه بعد یعنی در سال 2007، 47 درصد از آمریکایی ها رسانه های آمریکا را مورد اعتماد دانستند. در یکی از آخرین پژوهش های این موسسه که در سال 2010 انجام شده است 57 درصد از آمریکایی‌ها عنوان داشتند که به رسانه های آمریکا دیگر اعتماد ندارند (Morales, 2010).همواره یکی از دلایل بی اعتمادی به رسانه های آمریکا عدم پایبندی رسانه و روزنامه‌نگاران آن به اصول و استانداردهای اخلاقی و تصمیم‌گیری های غیراخلاقی عنوان شده است ( Urban, 1999a, 1999b). این نگرش منفی نسبت به عملکرد اخلاقی رسانه ها و روزنامه‌نگاران آیا می‌تواند به این معنا باشد که دست اندرکاران رسانه ها و روزنامه‌نگاران به رشد اخلاقی لازم جهت اتخاذ تصمیمات اخلاقی در پوشش اخبار و گزارش ها نرسیده اند؟ تصمیم‌گیری اخلاقی روزنامه‌نگاران و کارکنان رسانه بر قضاوت مخاطبان از عملکرد آنها تاثیر می‌گذارد. از این رو شناخت میزان رشد اخلاقی و نحوه تصمیم‌گیری اخلاقی دست اندرکاران رسانه و روزنامه‌نگاران می‌تواند اولین گام در ایجاد یک رسانه اخلاقی باشد. نوشته پیش رو سعی دارد با تکیه بر نظریه روانشناسی رشد اخلاقی کلبرگ به بررسی رشد اخلاقی روزنامه‌نگاران در تصمیم‌گیری های اخلاقی حرفه‌ای بپردازد.

نظریه رشد اخلاقی

مفهوم " رشد اخلاقی" ریشه در فلسفه کلاسیک دارد. ارسطو باور دارد که ویژگی های اخلاقی در طول زندگی آدمی‌پیشرفت و توسعه پیدا می‌کنند. محققان در قرن 20 شروع به مطالعه و ارائه شواهدی درباره چگونگی تغییر ابعاد روحی و روانی انسان کردند؛ که امروزه روان شناسان از این تغییر، تحت عنوان "رشد" یاد می‌کنند. رشد اخلاقی تغییری است در نحوه اندیشیدن افراد درباره مسائل اخلاقی در طول زمان و تا حدودی تغییراتی است در پاسخ به پیشرفت های عقلانی و محیطی . کلبرگ[1]، نظریه 3 مرحله ای رشد اخلاقی را ارائه کرد که دراین نظریه استدلال اخلاقی به سه سطح پیش قراردادی[2]، قراردادی[3] و پس قراردادی[4] تقسیم می‌شود که هر سطح نیز از دو مرحله تشکیل شده است.

در مرحله اول از سطح پیش قراردادی، فرد به پیروی و تبعیت ابتدایی از قوانین می‌پردازد و تنها دلیل وی در تبعیت از قوانین، اجتناب از مجازات شدن است. در مرحله دوم از این سطح، هدف فرد از انجام امور صرفا کسب منافع شخصی است و تنها زمانی به نیاز دیگران اهمیت می‌دهد که مشابه با نیاز خودش باشد.

مشخصه بارز مرحله اول سطح قراردادی هماهنگی[5] با نظم اجتماعی است. در این مرحله فرد به انتظارات دیگران و یا انجام دادن آنچه دیگران از وی انتظار دارند، اهمیت می‌دهد. کمک کردن به دیگران، کسب رضایت و بدست آوردن تایید آنها نسبت به اعمال فردی از دیگر ویژگی های این مرحله است. به بیان دیگر، افراد به دنبال کسب لذت روانی هستند تا لذت مادی. در مرحله دوم از سطح قراردادی که مرحله حفظ نظم اجتماعی و وجدان نام دارد، استدلال اخلاقی ناظر بر انجام وظیفه و حفظ نظم اجتماعی به خودی خود است؛ به عبارت دیگر این مرحله دربرگیرنده ایده نظام های اجتماعی است یا انجام دادن آنچه که منجر به حفظ نظم اجتماعی می‌شود. فرد در این مرحله به این درک رسیده است که باید از نظام قانون اجتماعی تبعیت کند در غیر اینصورت در نظم اجتماعی اختلال ایجاد می‌شود.

مشخصه بارز سطح پایانی یا پس قراردادی پذیرش اصول اخلاق عمومی یا همگانی[6] می‌باشد که نتیجه استدلال و قضاوت عقلانی است. قوانین و مقررات تنها زمانی مورد احترام واقع می‌شوند که به طور یکسان برای همه افراد جامعه به مرحله اجرا گذاشته شوند. افرادی که به این مرحله از رشد اخلاقی می‌رسند، دارای بهترین استدلال و قضاوت اخلاقی هستند بطوریکه می‌توانند به راحتی میان منافع مختلف توازن برقرار سازند.

در مرحله اول از این سطح از مفاهیمی‌مثل قرارداد اجتماعی صحبت به میان می‌آید که مستلزم حضور اجتماعی شهروندانی است که به حمایت و پشتیبانی از قوانین می‌پردازند، حتی اگر این قوانین در راستای منافع شخصی آنها نباشند. اندیشیدن در این باره مستلزم درک مفاهیمی‌همچون حق حیات یا برابری است. در مرحله دوم از سطح پس قراردادی فرد به پذیرش اصول اخلاق همگانی یا عام روی می‌آورد که عملکرد و انتخاب های وی را هدایت می‌کند. افرادی که به این مرحله می‌رسند چنین اصولی را برای خود نهادینه می‌سازند و آنها را منصفانه بکار می‌بندند. بر اساس مطالعات کلبرگ، اکثر افراد در مرحله دوم از رشد اخلاقی قرار دارند.

کلبرگ همچنین معتقد است افراد مراحل رشد اخلاقی را به شکل متوالی طی می‌کنند و ورود به مرحله جدید از رشد اخلاقی مستلزم پشت سر گذاشتن مراحل قبلی است. در حالیکه جیمز رست[7] معتقد است که افراد بسته به شرایط و بافتی که در آن قرار دارند مراحل رشد اخلاقی را پشت سر می‌گذارند. فرد ممکن است در مرحله ای از رشد اخلاقی باشد اما لزوما از استدلالات و تفکرات اخلاقی مربوط به همان مرحله استفاده نکند بلکه تفکرات اخلاقی مراحل بالاتر یا پایین تر را بکار بندد.

رشد اخلاقی روزنامه‌نگاران

جیمز رست در سال 1979 ابزاری را طراحی کرد تا بتواند مراحل رشد اخلاقی طراحی شده توسط کلبرگ را به روش کمی‌و ساده تر مورد بررسی قرار دهد. این ابزار که "آزمون مباحث معین" [8] نام دارد تاکنون برای اندازه گیری رشد اخلاقی افراد با مشاغل مختلف از جمله پزشکان، کارگران، پرستاران، کارمندان روابط عمومی‌و حتی روزنامه‌نگاران مورد استفاده قرار گرفته است.


نمره رشد اخلاقی مشاغل مختلف

فلاسفه
65.1

دانشجویان پزشکی
50.2

پزشکان
49.2

روزنامه نگاران
48.68

دانشجویان دندانپزشکی
47.6

پرستاران
46.3

حرفه گرایان روابط عمومی
46.2

دانشجویان مقطع کارشناسی
44.9

دانشجویان داروسازی
42.8

دانشجویان دامپزشکی
42.2

ناوبران
41.6

جراحان ارتوپدی
41

بازرگانان
38.13

دانشجویان کارشناسی حسابداری
34.8

کارشناسان تبلیغات
31.64

دانشجویان بازرگانی
31.35

دانشجویان روابط عمومی
31.18

دانش آموزان دبیرستانی
31

دانش آموزان مقطع راهنمایی
20


نخستین بار وایت و پیرس[9] درسال 1991 میزان رشد اخلاقی دانشجویان روزنامه نگاری را با استفاد از آزمون مباحث معین مورد بررسی قرار دادند، روزنامه‌نگاران در آن آزمون توانستند نمره 48.17 را کسب نمایند. نتایج دومین پژوهش در خصوص اندازه گیری رشد اخلاقی روزنامه‌نگاران نشان می‌دهد که نمره رشد اخلاقی روزنامه‌نگاران 48.1 بوده است (Coleman &Wilkins, 2002 ). در سومین پژوهش که مجددا از سوی کلمان و ویلکینز بعمل آمد و نتایج آن در سال 2009 به چاپ رسید روزنامه‌نگاران نمره 48.68 از آزمون مباحث معین کسب کردند. نمره رشد اخلاقی روزنامه‌نگاران کمتر از سه حرفه دیگر بود. بیشترین نمره رشد اخلاقی را فلاسفه، دانشجویان پزشکی و پزشکان کسب کرده بودند. نتایج پژوهش کلمان و ویلکینز (2009) نشان می‌دهد که روزنامه‌نگاران با تجربه در مقایسه با روزنامه نگارانی که از تجربه حرفه ای کمتری برخورداند نمره رشد اخلاقی بالاتری کسب کرده اند. حتی امتیاز رشد اخلاقی روزنامه‌نگاران باتجربه از امتیاز رشد اخلاقی پرستاران، جراحان ارتوپدی و دانشجویان دندانپزشکی و دامپزشکی هم بالاتر بود.

آنچه کلمان و ویلکینز در هر دو پژوهش از روزنامه‌نگاران پرسیده بودند درست همان سئوالات آزمون مباحث معین بود که برای اولین بار جیمز رست در سال 1979 مطرح کرده بود. سوالات این آزمون درباره موضوعات عامی‌است که همه اعضای جامعه صرف‌نظر از نوع شغل و حرفه شان ممکن است در جریان زندگی روزمره با آن مواجه شوند.

اما سایر محققین بعدها سناریوها و سئوالاتی را طراحی کردند که خاص مسائل اخلاقی است که احتمال دارد تنها یک روزنامه نگار در جریان کار حرفه ای اش با آن مواجه شود. مثلا جن برلسون (2008)[10] در پژوهش خود سناریوهایی را شامل دوراهی های اخلاقی طراحی کرد که صرفا یک روزنامه نگار ممکن است با آن روبرو شود و نه یک فرد عادی. نتایج چنین تحقیقاتی نشان می‌دهد وقتی‌که روزنامه‌نگاران در معرض دوراهی های اخلاقی قرار بگیرند که دقیقا مربوط به حرفه‌اشان است امتیاز رشد اخلاقی بهتری کسب می‌کنند تا زمانی‌که در معرض دوراهی اخلاقی قرار بگیرند که رابطه مستقیمی‌با حرفه شان ندارد.

علاوه بر این بر اساس نتایج تحقیقات پژوهشگران، روزنامه‌نگاران و دانشجویان روزنامه نگاری که تحت آموزش های خاص اخلاق روزنامه نگاری قرار گرفته اند در تصمیم‌گیری های اخلاقی می‌توانند بهتر عمل کنند. در کنار آموزش های اخلاقی، عوامل دیگری از جمله گرایشات مذهبی، تجربیات حرفه ای، تحصیلات روزنامه نگار، تفاوت های رسانه ای، مخاطب رسانه و محدودیت های رسانه ای همگی بر تصمیم‌گیری اخلاقی روزنامه‌نگاران تاثیر می‌گذارند (Jenn Burleson, 2008).

در پایان و به عنوان نتیجه گیری می‌توان گفت باوجود نگرش منفی افکار عمومی‌نسبت به تصمیم‌گیری های غیر اخلاقی دست اندرکاران رسانه ها و روزنامه نگاران، آنها قادرند نمره رشد اخلاقی بالایی بگیرند. اما نباید از نظر دور داشت که تصمیم‌گیری اخلاقی آنها تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر عواملی همچون فشارها و محدودیت های رسانه ای است.

[1] Kohlberg

[2] Pre-conventional

[3] Conventional

[4] Post-Conventional

[5] Conformity

[6] Universal ethics

[7] Jamse Rest

[8] (DIT)Difining Issues Test

[9] White & Pearce

[10] Jenn Burleson

منابع:

-Coleman, Renita, Wilkins, Lee (2002). Searching for the ethical journalist: An exploratory study of the moral development of news workers. Journal of Mass Media Ethics 17 (3), 209 - 225.

-Coleman, Renita, Wilkins, Lee (2009). "Moral Development: A Psychological Approach to Understanding Ethical Judgment." "The Handbook of Mass Media Ethics," Eds. Wilkins, L., and Christians, C. G. New York: Routledge. pp. 40-54.

- Jenn Burleson, Mackay (2008). A journalistic ethics scale: Measuring constraints on journalistic decisions. Thesis of University of Alabama.

-Kohlberg, L. (1981). The philosophy of moral development: Moral stages and the idea of justice. San Francisco: Harper & Row.

-Morales, Lymari ) 2010). Distrust in U.S. Media Edges Up to Record High. Retrived December 3, 2012 from http://www.gallup.com/poll/143267/distrust-media-edges-record-high.aspx

-Rest, J.R. (1979). Development in judging moral issues. Minneapolis, MN: University of Minnesota Press.

-Urban, C. (1999a). Examining Our Credibility - Findings in Brief. American Society of Newspaper Editors. Retrieved December 10, 2012 from http://files.asne.org/kiosk/reports/99reports/1999credibilityshort/p5-6_findings.html

-Urban, C. (1999b). Examining Our Credibility - Accuracy Matters. American Society of Newspaper Editors. Retrieved December 10, 2008, from http://files.asne.org/kiosk/reports/99reports/1999examiningourcredibility/p7-10_Accuracy.html

- White, H. Allen, Pearce, R. Charles (1991). Validating an Ethical Motivations Scale: Convergence and Predictive Ability. Journalism & Mass Communication Quarterly 68, 455-464.

منبع: وب‌سایت مرکز آموزش و پژوهش همشهری

تحول در اصول کاربری شبکه‌های اجتماعی به وسیله روزنامه‌نگاران

Posted: 31 Mar 2013 03:50 AM PDT

با گسترش شبکه های اجتماعی در سال های اخیر، سازمان های خبری و رسانه ها قواعدی را برای کاربری این ابزار تدوین کرده اند تا علاوه بر کاربرد آخرین فناوری برای اطلاع رسانی به مخاطبان، اصول اولیه روزنامه نگاری نقض نشود.

برقراری موازنه بین این دو اصل مهم، به خصوص با محدودیت های توییتر در بسیاری از موارد مشکلاتی را ایجاد کرده و گاهی بعضی از روزنامه نگاران را به دردسر انداخته است.

اما به مرور زمان و با گسترش کاربری شبکه های اجتماعی، بعضی از رفتاری که در این شبکه ها برای روزنامه نگاران ممنوع بود، تا حدی قابل قبول شده است.

تعدادی از کارشناسان رسانه که در حاشیه گردهمایی سالانه انجمن اخبار آنلاین آمریکا در میزگرد رسانه های اجتماعی شرکت کرده بودند، تحولات ایجاد شده در قواعد کاربری این شبکه ها را به شرح زیر فهرست کردند:

روزنامه نگاران مجاز به موضع گیری هستند

به گفته شرکت کنندگان در این میزگرد، این طرز فکر که روزنامه نگاران باید در شبکه های اجتماعی تنها به گزارش واقعیت ها بپردازند و از اظهار نظر خودداری کنند، کم رنگ شده است.

به گفته نیکیتا پاتل، از مدیران سرویس مالی سی ان ان، او تا دو سال پیش مخالف اظهار نظر شخصی روزنامه نگاران در شبکه های اجتماعی بود ولی نظرش تغییر کرده است. به گفته او، روزنامه نگاران تا زمانی که از جنجال سازی دوری می کنند، می توانند نظر شخصی خودشان را هم منتشر کنند.

لیز هرون، مدیر شبکه های اجتماعی روزنامه وال استریت ژورنال هم بر این باور است که کارایی روزنامه نگاران در شبکه های اجتماعی با انتشار تحلیل و نقطه نظرهای شخصی بیشتر از زمانی است که صرفا به اطلاع رسانی مشغول هستند.

پاک کردن توییت ها مورد مناقشه است

لیز هرون می گوید زمانی بر این باور بود که روزنامه نگاران نباید توییت های خود را پاک کنند. اما به گفته او، نظرش نسبت به این موضوع عوض شده چرا که گاهی پبام های روزنامه نگاران ممکن است غلط دیکته ای داشته باشد یا لینکش درست کار نکند. لیز هرون ابراز امیدواری کرد توییتر امکان اصلاح توییت ها را فراهم کند.

نیک پاتل و آنتونی د روزا، سردبیر شبکه های اجتماعی خبرگزاری رویترز می گویند آنها همچنان بر این باورند که روزنامه نگاران نباید توییت های خود را پاک کنند و در صورت نیاز به اصلاح، بهتر است اطلاعات جدید را به صورت اصلاحیه توییت کنند.

شرکت کنندگان در این میزگرد درباره یک موضوع متفق القول بودند. به گفته آنها اگر پیامی در شبکه های اجتماعی جنجال آفرین شد، نباید صرفا با پاک کردن آن، سعی کرد پیام مورد نظر را از چشم دیگران دور کرد بلکه باید اقدام لازم برای شفاف سازی صورت گیرد.

آیا تدوین قواعد کاربری برای شبکه های اجتماعی ضرورت دارد؟

به گفته لیز هرون، روزنامه نیویورک تایمز اصول کاربری برای شبکه های اجتماعی تدوین نکرده است، چرا که این قوانین خیلی زود کهنه می شوند. اما روزنامه نگاران وال استریت ژورنال از مدیران خود خواستند که قواعدی را برای انتشار اخبار در این شبکه ها تهیه کنند.

نیکیتا پاتل می گوید به عقیده او سازمان های خبری بهتر است به جای تاکید بر "نبایدهای شبکه های اجتماعی"، به سراغ "بایدها" بروند و به نحوه ارتقای کاربری این ابزار توجه کنند.

انتشار تصاویر تهیه شده به وسیله شهروندان روزنامه نگار

به گفته لیز هرون، اطلاع رسانی تصویری در شبکه های اجتماعی به زبان مشترک این رسانه تبدیل شده است.

او می گوید تنوع تصاویر منتشر شده درباره موضوع های مختلف، نعمتی برای گزارشگری است ولی مشکلاتی را هم برای روزنامه نگاران به همراه دارد، چرا که باید تصمیم بگیرند تصاویر را چگونه و در چه زمانی استفاده کنند.

به گفته شرکت کنندگان در میزگرد، اگر خواهان انتشار تصویری هستید که در شبکه های اجتماعی دیده اید، در ابتدا با تهیه کنند آن تماس بگیرید و درباره صحت تصویر اطمینان حاصل کنید و پس از کسب اجازه، آن را با ذکر نام عکاس، منتشر کنید.

به گفته نیکیتا پاتل، موسسه های خبری باید روش استانداردی را برای کاربرد تصاویر تهیه شده به وسیله شهروند روزنامه نگاران تدوین کنند.

آینده شبکه های اجتماعی در خبررسانی چیست؟

آنتونی د روزا بر این باور است که انتشار تصاویر ویدویی در شبکه های اجتماعی مهم ترین کاربرد خبری این ابزار در آینده است. نیکیتا پاتل می گوید اطلاع رسانی صوتی در شبکه های اجتماعی گسترش خواهد یافت. لیز هرون هم با اشاره به کاربردهای سایت Reddit می گوید این گونه ابزار به کاربری اصلی شبکه های اجتماعی تبدیل خواهد شد.

منبع: شبکه بین المللی روزنامه نگاران

روزنامه‌نگاری فیس‌بوکی در تونس

Posted: 31 Mar 2013 03:49 AM PDT

در حالیکه در دولت قبلی تونس، عرصه عمومی در غیاب سیاست تعریف شده بود، رسانه‌ها هم تحت کنترل دولت یک دست بودند. اما به نظر می‌رسد اتاق خبر در تونس از سه سال پیش تاکنون با تغییر رویه یک تصویر را در رنگ‌های مختلف به نمایش می‌گذارد.

هم اکنون در رسانه‌ها بازار بحث‌های داغ درباره مسابقات فوتبال یا ستاره‌های آکادمی بیشتر از انتخابات پیش رو و ترمیم مجدد دولت گرم است. قیام‌ها در تونش این تصویر را تغییر داده است، فقط در حال حاضر، تونسی‌ها به جای داشتن مطبوعات آزاد و سیاست‌های ابتکاری انقلابی، مجموعه‌ای از شایعات و تئوری‌های توطئه را دنبال می‌کنند.

رسانه اصلی تونس نه تلویزیون است و نه مطبوعات: فیس بوک است. عبارت «در فیس بوک دیده شده است» به طور گسترده‌ای استفاده می‌شود. این عبارت توسط افراد قلیانی، سیاستمداران پیشرو، رئیس جمهور یا حتی مادر بزرگ من کاربرد دارد. اما خطری که در این بین وجود دارد، انبوه ویدئو‌ها و تصاویر به اشتراک گذاشته شده در این رسانه به همراه نظرات مغرضانه و گاهی همراه با اطلاعات نادرست است. این نظرات و اطلاعات اغلب توسط افراد بیکار بین ۱۶ تا ۲۵ سال نوشته می‌شود.

از طرف دیگر، واقعیت این است که بسیاری از تونسی‌ها موضوعات سیاسی را در فیس بوک کشف می‌کنند و در واقع این محیط آموزشگاهی برای دانش سیاسی آنهاست. بنابراین، وقتی که دانشجویان دانشکده مطالعات خاورمیانه و آمریکا در علوم سیاسی با یادگیری تئوری‌های پسا استعماری فارغ التحصیل می‌شوند و یا زمانیکه گفته می‌شود یکی از دانشجویان مقطع کار‌شناسی ارشد ارتباطات بین المللی دانشگاه استنفورد، پایان نامه خود را با نتیجه گیری واقع گرایانه‌ای به پایان برد، اغلب تونسی‌ها هم تحلیل تئوری‌های توطئه خود را به پایان رسانده‌اند که در آن‌ها، بازیگران اصلی در این صحنه را آمریکا، صهیونیسم، فراماسونری، ایران، گاهی اوقات ترکیه یا قطر معرفی می‌کنند.

به طور مثال به اتفاق‌های بعد از ترور «چوکری بلید» فعال حقوق بشری تونسی نگاهی بیاندازید. نخستین گزارش در یکی از استتوس‌های فیس بوک منتشر شد. و این ماجرا در این شبکه اجتماعی ادامه پیدا کرد به طوریکه شایعات درباره تعداد گلوله‌های استفاده شده و تعداد افرادی که درگیر این ماجرا وقتی که او کشته شد بودند افزایش پیدا کرد و در حال افزایش است.

تضاد سیاست‌های تونس به راحتی در فیس بوک یافت می‌شود. بزرگ‌ترین صفحات فیس بوک و صفحه‌های پرنفوذ فیس بوکی در تونس اغلب طرفدار یا ضد دولت، طرفدار یا ضد اخوان المسلمین (النهضه) هستند. بنابراین در روز قتل، یک طرف، النهضه را متهم می‌کردند در حالیکه در طرف دیگر توطئه فرانسوی- الجزائری با ارتباط‌هایی از موساد را مطرح می‌شد و احتمال دست داشتن اعضای حزب بلید و حتی خانواده او در این ترور عنوان می‌شد. برخی حتی این موضوع را یک توطئه می‌دانستند. این گروه حتی معتقدند که بلید زنده است و کل این داستان برای اینکه تقصیر را به گردن اسلام گرایان بیاندازد طراحی شده است. آن‌ها با استفاده از تصاویر صحنه جرم برای ثابت کردن تئوری‌های خود تلاش می‌کردند.

آنچه در تونس رخ می‌دهد به طور مشابه در مصر، لیبی و سایر کشورهای تازه آزاد شده نیز اتفاق می‌افتد. رسانه‌های اجتماعی، در فضای دلسرد کننده مباحث سیاسی پیشین در آزادی رسانه‌ها پیشرو هستند. فیس بوک، با این حال، در حال تبدیل شدن به یک سلاح عظیم از اطلاعات اشتباه است و که حتی برای ساکت کردن جامعه از آن استفاده می‌شود. سانسور و مجازات در جلوگیری از آزادی بیان کارگر نمی‌افتد. دولت جدیدی که انتخاب شده است باید پروپاگانداهای ملال آور را متوقف کند یا در ضد حمله آن‌ها متوقف شود. اجرای کارگاه‌های محلی سیاسی و بحث‌های آزاد، یک راه حل با ثبات است، اما این موضوع باید همراه با آموزش جامع برای روزنامه نگاران باشد تا حرفه‌ای‌گری خود را بهبود ببخشند و مقالاتی جذاب‌تر از نوشته‌های فیس بوک برای شهروندان عادی ارائه کنند.

منبع: وب‌سایت خبرنگاران ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر