با درود به دوستان
پاسخ زیر را در لینک −۱ گذاشته ام ام نظرات را نمایش نمیدهد.
با درود
آزادگی چیست؟
شاید بشود کسی را از زندان آزاد کرد اما آیا میشود او را آزادگی آموخت؟
آقای امیر عاملی آزادمنشی موهبت بزرگیست که نصیب هرکسی نمیشود زیرا لازمه آن چشم پوشی از مادیات و نداشتن آز وطمع به موهومات است اما چه ساده است خود فروشی به دونان و دون صفتان.
شما را ای دوست عزیز به مطالعه بی تعصب تاریخ راستین ( نه تاریخ به روایت شیعیان) توصیه مینمایم.
ای که پنجاه رفت ودر خوابی مگر این پنج روزه دریابی
--- On Fri, 9/24/10, nahid Irannejad <irannejad.nahid@gmail.com> wrote:
From: nahid Irannejad <irannejad.nahid@gmail.com>
Subject: Re: " حكايت شجريان"
To: amohseni@mgpaia.com
Cc: hjtghrmn@yahoo.com, "mohsen soly" <mohsen.soly@gmail.com>, friends-of-radio-golha@googlegroups.com
Date: Friday, September 24, 2010, 12:11 AM
با درود
چرا یک نادان توانست همه ما را بر انگیزد ؟ تولد استاد شجریان هدیه یک انسان والا به جهان پر از تاریکی ماست قانون کیهانی و تکاملی پیروزی نور بر تاریکی است یاران گلها همه این را باور دارند خود را با تاریکی درگیر نمی کنند ولی نور را بر تاریکی ها می تابانند
ارام و نورانی بمانیم
با درود و سپاس از تولد استاد شجریان
ناتوان شاعربگفتی شعر کور
او بگفتی گم شده آواز خوان پیر مااو بگفتی گم شده استاد زیر دست و پاشرم بادت، ربنای او از آن ماسترابنایش تا ابد در پیش ماستاو اگر دور است، جایش در درون قلب ماستآن صدای پر طنین در گوش و هم در هوش ماستچون نباشد چاپلوسی در درون و جسم اوآن خس خاشاک باشند در درون ذهن اواو بخواند از برای مردمشنی برای زور گوی دور از مردمشتو چه دانی از هنر ای امیر عاملیباز گرد از این دروغت یک دمی
Hojjat Ghahramani wrote:با درود به همه ی یاران رادیو گلها
چند نکته برایم جالب است، هر مهمل گوی هرزه ای که تا چند صباح پیش در حضور ادیبان و بزرگان مجالی برای عرض اندام نداشت تا میدان را خالی دید یاوه ای سرود و "شاعر متعهد!" نامیده شد! و چه بسیارند از این شعرای متعهد! سریال شبهای برره را به یاد آورید و آن شاعر چاق و خوش بیان: "بَگوری برره"!!
با عرض پوزش به خاطر استفاده از برخی کلمات در جواب آن مردک نوظهورِ متعهدی!! که برای تمکین خاطر اربابان چنین هذیان بر زبان رانده است
شجریان؛ همیشه سبز و سربلند
آن شنیدستم ادیبی خوش بیان!!!!
کرده رو سرّی ز اسرار نهان
دست در تمبان خود کرده فرو
شعری از خشتک سروده ناگهان!
یاوه ای گفته است و دُم جنبانده است
از برای استخوانی چون سگان
نامی از استاد گویا برده است
دست و رو ناشسته، ناشسته دهان
یادی از عهد شبابش کرده است
نان و ریحان و کبابِ دُمبَلان
آنچه هنگام تناول می شنیدی ای ادیب!
سوتِ خَربان بوده از بهرِ چرای استران
کج نشین و راست گو؛ داری ویارِ "ربّنا"
همچو آن مجلس نشین ملّای بی چاک دهان؟
"ربّنا" نام اله است ای زبون هرزه گو
کی رود نام خدا از یاد و جان عاشقان
تا کنون برگو کجا بودی نهان
چون که میدان شد تهی ناگه چو جن گشتی عیان؟!
یار ما از ماست، از خاشاک و خس
نی چو تو از زَرّ آغشته به خون این و آن
یار ما سبز است همچون سروِ ناز
نی چو تو پوسیده خاری در کفِ بادِ خزان
یار ما چون گیرد آغاز سماع
دست و سر در عرش افشانند جمع قدسیان
Sent: Thu, September 23, 2010 8:09:23 AM
Subject: Re: " حكايت شجريان"
دوستان عزیزممگر غیر از این انتظار داشته اید. در طول تاریخ مگر حکومت ها با مردم و هنر و هنر مند پاک بهتر از این رفتار کرده اند. مگر فردوسی را بر بلند آسمان نشانده اند. مگر حلاج را بر تخت نشانده اند مگر حافظ حاکم شده نه هماره هنر و هنر مردمی مدافع حقوق مردم بوده و طبعا مشتی ابن الوقت و بادنجان دور قاب چین برای منافع زود گذرشان مردم و هنرمندان را کوبیده اند اما آنکه در عرصه تاریخ مانده و راه و روحش جاودان است آن است که در راستای معرفت و خرد بشری گام برداشته و با مردم بوده است. پس با تف سگ آب دریا نجس نمی شود. بگذار اینان هم آویزان به زندگی چند صباحی خوش باشند. در میان هنرمندان این دوران استاد جاودانه شده است حتی اگر او را هم بکشندخرم آن نغمه که مردم بسپارند به یادشاد زی تندرست و کامروامحسن سلیمانی2010/9/22 Hojjat Ghahramani <hjtghrmn@yahoo.com>با درود به همه ی یاران
در جواب این اهانت ها به استاد تنها این شعر زیبنده این نامردمان است
خر چه داند قیمت نقل و نبات؟
From: Hamzeh <hamzeh856@gmail.com>
To: دوستان راديو گلها <friends-of-radio-golha@googlegroups.com>
Sent: Wed, September 22, 2010 1:21:02 PM
Subject: " حكايت شجريان"
۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه
Re: Fw: Re: " حكايت شجريان"
زنده یاد، فروغ فرخ زاد شعری دارد که بی مناسبت نیست در وصف این دسته و گروه ها گفته شود. او نیز چون استاد شجریان مورد تهمتهای جاهلان و مبلغان جور و فساد قرار گرفت و گفت:
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم، دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آندم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بدنام گفتند
بهرحال استاد شجریان در طول پنجاه سال زندگی هنری و خدمات فرهنگی خود، نشان داده است که چه کسی است. خوشبختانه هیچکس مهملاتی را که در باره ایشان گفته میشود را باور نکرده، نمیکند و نخواهد کرد.
با احترام بسیار به مقام شامخ و والای این بزرگ هنر ایران.
شادی
2010/9/25 pa shiraz <pashiraz@yahoo.com>
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر