۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

::لـیـمـو میـ گهـ:: غزل شماره ۳۲: خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست

حافظ

خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست

گشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست


مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند

زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست


ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست


مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد

ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست


چو نافه بر دل مسکین من گره مفکن

که عهد با سر زلف گره گشای تو بست


تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

خطا نگر که دل امید در وفای تو بست


ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست

 


-
-------------------------------------------------------------------------------

(\__/)

(='.'=)

(")_(")

(¨`·.·´¨;

HaMiDrEzA_hgh.1365

0935 825 73 79

--
اگر قصد فوروارد این ایمیل یا هر ایمیل دیگری را دارید، نخست آدرسهای
قبلی را پاک کنید و آدرسهای جدید را در بی سی سی قرار دهید و سپس فوروارد
کنید. پاکیزگی اساس فوروارد کردن ایمیل است
.
.
همین حالا یک مطلب به گروه لیمو ارسال کنید.
درشت بخوانید:
(مطالبی که دارای عکس هستند) حتما برای تماشای عکس برروی گزینه
Display images below
کلیک نمایید
*
http://groups.google.com/group/lymoo
 
حتما برای ارسال مطلب از آدرس زیر استفاده کنید، ابتدا مطلب را آماده سپس به آدرس رایانامه زیر ارسال کنید:(اینـ بهترهـ)
lymoo@googlegroups.com
* -----------------------------------------------
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم ، شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد.
.
با تشکر:
شادمهر
مـــدیــریــتــــ گروهـــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر