دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
مهدی فرجی نسیم استرالیا |
۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سهشنبه
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر