۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبه

Fw: شعر فریاد



با فریاد درد آلوده ات
صدها هزار فریاد شادی
چون سرود شن
در سینی مسین
فضای میدان را
می آراید

و خروشت
در غلیظی آواز و خنده و شور
 از رنگ به بی رنگی
و از صدا به سکوت
می پیوندد

تلاشت
تکه ی برفی است در کویر
و در برابر چشمت
تمامی سرخی و سیاهی
که مرگ و ترس است

و نیرویت
تنها به غلیان خون در میان رگ هایت
و نا امیدی قلبت
به تپیدن می انجامد

از سیاهی می گریزی
تا با در سرخی تازیدن
(همراه بستگی ماهیچه هایت)
ترس مردن را
در زنده بودن
بکشی

و شاید نمی دانی
که سرخی پارچه های گاو باز مغرور
ترا تنها
در سیاهی مرگ غرق می کند
و مرگت را حتی
کولی ژنده پوش و مست
با تند ترین و شهوت انگیز ترین
رقص های «فلامینکو»
جشن می گیرند
1983/ 12/ 12
سویلیا
 از مجموعه ی
از کوچه های خاکی سرتپه تا خاک
اثر فریبرز همزه ای
این مجموعه را می توان در زمره ی ادبیات برون مرزی ایران جای داد.
این مجموعه در سال 1370 در تهران منتشر شده است.


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر