۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

{تفريح و سرگرمي}, [11063] غروبی سرد





غروبی سرد
یاد دارم در غروبی سرد سرد،
میگذشت از کوچه ما دوره گرد،
داد میزد: کهنه قالی میخرم،
دسته دوم جنس عالی میخرم،
کاسه و ظرف سفالی میخرم،
گر نداری کوزه خالی میخرم .
اشک در چشمان بابا حلقه بست،
عاقبت آهی کشید بغضش شکست،
اول ماه است و نان در سفره نیست،
ای خدا شکرت ولی این زندگیست !
بوی نان تازه هوشش برده بود،
اتفاقا مادرم هم روزه بود،
خواهرم بی روسری بیرون دوید،
گفت آقا سفره خالی میخرید !؟


 


--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر