۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

+18 tanze +18 sheikh va dokhtare zibaداستان خنده دار شيخ و دختر زيبا رو+18

agar ba farsi khandan moshkel darid
be masi zir beravid:

View > Encoding > Unicode (Utf-8)


ماجرای شیخ و دختر زیبا رو

روزی شیخ در ایام قحطی کاشان
برای گرفتن جیره ی حکومتی به مرکز شهر رفت و مردم شهر را دید که در صفی
طولانی ایستاده اند
و در انتظار گرفتن قوت روزانه ی خود هستند .

مرد و زن همه از بامدادان منتظر بودند .

پيشنهاد ميكنم ادامه اين داستان خيلي خنده دار رو در لينك زير بخوانيد

http://www.peb30.mihanblog.com/post/293

--
شما به این دلیل این پیام را دریافت کرده اید که در گروه Google Groups "وبلاگنوسيان ايراني" مشترک شده اید.
جهت پست کردن مطلب به این گروه، ایمیلی به irwebs_hadi@googlegroups.com ارسال کنید.
جهت لغو اشتراک از این گروه، ایمیلی به irwebs_hadi+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
برای گزینه های دیگر، از این گروه در http://groups.google.com/group/irwebs_hadi?hl=fa دیدن کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر