۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

[گروه لیمو:6064] مرد نابینا






‫روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنيد. روزنامه نگارخلاقي از کنار او مي گذشت، نگاهي به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و آنجا را ترک کرد.
عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صداي قدم هاي او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته، بگويد که بر روي آن چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد: چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده مي شد:

امروز بهار است، ولي من نمي توانم آنرا ببينم !!!!‬



--
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه و سهل الله مخرجه


--
--~--~---------~--~----~------------~-------~--~----~
-------------------ـگروه‌فرهنگی‌لیموـ----------------------
جهت بازدید از وبسایت گروه http://lymoo-group.ir
قابل توجه تازه‌واردا جهت مشاهده قوانین گروه http://lymoo-group.ir/lymoo-grooh
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
آدرس آینده گروه لیمو https://groups.google.com/forum/#!forum/lymoo
آدرس فعلی گروه http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa
-------------------ـگروه‌فرهنگی‌لیموـ----------------------
-~----------~----~----~----~------~----~------~--~---

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر