۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

پوزش








من چه گویم یک رگم هشیار نیست. باز هم مثل همیشه سوتی دادم. جمشیدعزیز به چشم ، منصور نازنین شرمنده  و تو و تو و توی بهتر از جانم.... ،دمتان گرم که با هشدارهایتان مرا به هوش می آورید و از طرفی به اندازه عالمی خوشحالم کردید که  و دل غافلم را آگاه ، که فرهنگ فرهی هنوز زنده است و در تلویزیون پارس برنامه دارد و منِ مجنون، بی خبر. او هم بخشی از جوانیمان است.زهی سعادت. از امشب دنبالش می گردم تا ببینم هنوز صدایش آن افسون وگرمی سابق را دارد یا نه. فکر کنم دو شنبه شب ها بود که در رادیو برنامه داشت و با شوق، پای نَقلش می نشستیم و کلی آهنگ شیک شکار و ضبط می کردیم و دلمان خوش بود. روزگار با این دستمایه هایش مثل برق و باد گذشت اما دلی از ما ولی خراب ببرد. سه عکس خاطره انگیز از ایشان را تقدیم حضورتان می کنم و به جبران اشتباهم رقص زیبائی را، که مطمئنم جناب فرهی نیز حتما آن را می پسندند، پیشکشتان می کنم .پوزش مرا بپذیرید. شرفی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر