۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

۲۵ میلیون بیمار روانی در ایران

 

معاون اول احمدی نژاد متهم اول پرونده قتل ملا محمد ربیعی

فرمانده ایرانی سرکوب قیام مردم سوریه

مخالفان قذافي وارد شهر مهم و نفتي "بريقه " شدند

انقلابيون يمن امروز را "روز خشم مردمي " اعلام كردند

سکوت مرگبار در قبال کشف قبر دسته جمعی افغان ها در ایران محکوم است

واکنش به بنزین لیتری 1100 تومان

مردم کوچه و خیابان مي‌گویند:« وقتی مي‌خواهند یک چیزی را گران کنند، اول شایعه آن را مي‌اندازند و بعد از اینکه شایعه دست به دست تکرار شده و «یک کلاغ و چهل کلاغ» شد، بعد آن را گران مي‌کنند

تاثير سقوط حکومت بشار اسد بر جنبش دموکراسی خواهی مردم ايران

به زودی ان شاءالله :انتشار فیلم "هنگام نیرنگ"در سایت های اینترنتی

ثبت مشخصات کاربران اینترنت در کافی نت‌ها

به گزارش روزنامه‌ای فرانسوی، ایران حدود ۶ میلیارد دلار به سوریه کمک می‌کند


۲۵ میلیون بیمار روانی در ایران


میهن – شهاب عموپور: پژوهش های سمینار "تجربیات جهانی و نگاهی همه جانبه به پیشگیری از کودک آزاری" در حاشیه «پرداخت به مفهوم کلی سلامت روانی» نشان داد که «هم اکنون یک سوم جمعیت ایران بیمار روانی هستند».
 
در اوایل دهه ی ۹۰ میلادی و آن زمان که خبر رسید "جفری دامر"؛ بیمار روانی آمریکایی، ۱۷ انسان را کشته و خورده است، یکی دو روزنامه ی دولتی ایران، از میان جمع روزنامه های انگشت شمار آن زمان، تا مدتها هر روز خبری را به وی اختصاص می دادند و در حالی که انتظار می کشیدند تا آمار قتل های افشا شده بالا و بالاتر رود، علت آن حادثه ی غیر معمول وبیمار گونه و حوادث مشابه آن را، عدم سلامت روانی جامعه ی دیوانه و وحشی پرور امریکا می دانستند.
 
اخیرا "انجمن روانپزشکی امریکا"؛ فهرستی را منتشر کرده و با ذکر مواردی، هشدار داده که چنانچه یک فرد به دفعات با چنین مشکلاتی روبه رو باشد، آمادگی ابتلا به بیماری روانی را دارد و باید به روانپزشک مراجعه کند. این موارد چنین هستند:
 
۱-احساس مداوم غم و افسردگی. ۲- احساس نگرانی و اضطراب دائمی یا ترس از چیزهایی که می‌دانید غیر منطقی هستند. ۳- تغییرات خلقی آشکار یا تغییر در شخصیت فرد. ۴- دشواری در انجام کارها و مسئولیتهای روزانه. ۵- تجربه ی توهم یا افکار غیر واقعی. ۶- تغییرات جدی و مهم در عادات تغذیه ای و خواب. ۷- روی آوردن به مواد مخدر یا الکل برای تسکین یافتن. ۸- احساس عصبانیت شدید و رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی. ۹- تفکر خودکشی.
 
در حالی که بر طبق شواهد موجود، نه تنها موارد ذکر شده، در زنده گی روزانه ی عده ی کثیری از ایرانیان قابل مشاهده است، بلکه کار از این فراتر رفته و آمار بیماری های روانی با تراوشات عینی و قابل فهم برای همه، به شدت رو به فزونی گذاشته و این در حالی ست که عموم خبرگزاری های رسمی ایران و مخصوصا تلویزیون دولتی، این مشکل عیان را نمی بینند و حاضر به خبر رسانی و تحلیل آن نمی باشند.
 
این روزها در حالی که پیشگیری از جرم و تامین امنیت اجتماعی، به رفع بدحجابی و یا شیوه ی معروفی آن تبلیغ خوش-حجابی محدود شده، ساعتی نیست که خبری در اینترنت مبنی بر گسترش جرم های مشهود روانی منتشر نگردد. از اسید پاشی های مکرر گرفته تا نشستن یک خواستگار جوان روی سینه ی محبوب خود و فرود آوردن ۴۰ ضربه ی چاقو بر بدن وی، از تجاوز به دختران و زنان در دانشگاه و گردشگاه گرفته تا حمله به مردم و روی زمین کشیدن و کتک کاری آنان توسط پلیس_ حفظ امنیت اجتماعی، از دعواهای مکرر خیابانی بر سر حتی یک عبور کوچک از چراغ قرمز گرفته، تا فرزند آزاری_ جدیدا گسترش یافته توسط والدین، از دعواهای صنفی و یکدیگر را خارج از دایره ی انسان دانستن حتی برخی مشاهیر گرفته تا کله کوباندن-های به سان خروس جنگی دو خردسال توسط معلمشان در کلاس درس؛ و البته اینها تنها گوشه ای از انبوه حوادثی ست که قابلیت تکثیر و مشاهده دارند و چه بسیار مواردی که نه تنها قابلیت مشاهده، بلکه قابلیت بازگویی ندارند، از جمله ی آن، تجاوز های درون خانواده گی ست که تابوی خبری می باشد اما با کمی کنجکاوی و دوست یابی در دل قوه ی قضاییه می توان با مراجعه به آمارها و شکایت های محرمانه ی درون این سازمان فهمید که اکنون دیگر نه تنها دریای غم، که دریای جرم های غیر معمول است که در ایران، ساحل ندارد.
 
معدود بودن رسانه های خصوصی و محدودیتهای شان از یک سو، عدم تمایل رسانه های دولتی به پرداخت موضوع مشکلات روانی جامعه از دیگر سو و شکل نگرفتن یا مسدود شدن نهاد های اجتماعی مرتبط که حداقل می توانند با آگاهی رسانی در مورد پیشرفت کمی مشکلات روانی مردم، موجبات طرح بحث و ایجاد راهکار را فراهم آورند؛ آنچنان پیچیده گی ای را برای این بحران رقم زده که وقتی زخم مساله، سر باز می کند و آمار جدیدی بیرون می آید، همه انگشت به دهان می مانند.
 
"وزارت بهداشت و درمان ایران"؛ که متولی اصلی پرداخت به سلامت جامعه است، نه تنها به این مساله نمی پردازد بلکه با تغییرات داخلی در ۲ سال اخیر، فعالیتهای "دفتر سلامت روانی، اجتماعی و پیشگیری اعتیاد_" خود را نیز به پرداخت گاهگاهی به مساله ی اعتیاد و اخیرا ۲ بار آموزش پیشگیری از کودک آزاری در ۲ استان کشور؛ مختصر نموده و در این بین اما انجمن خصوصی "حمایت از حقوق کودکان"، جزو معدود نهادهای فعال است که علاوه بر توانایی زنده نگه داشتن خود، توانسته اخیرا به بهانه ی افزایش کودک آزاری، سمیناری را با عنوان "تجربیات جهانی و نگاهی همه جانبه به پیشگیری از کودک آزاری"؛ ترتیب دهد و در دل همین سمینار بود که پرداخت به مفهوم کلی سلامت روانی انجام پذیرفت و معلوم شد که:
 
«هم اکنون یک سوم جمعیت ایران بیمار روانی هستند».
 
"دکتر دماری"؛ عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، در سمینار یاد شده می گوید:
 
«سال ۷۹ شیوع بیماری‌های روانی ۲۱ درصد بود در حالی که اکنون این رقم به ۳۴ و ۹ دهم درصد افزایش یافته است و طبق پیمایش‌های کشوری و داده‌های اولیه این روند رو به افزایش است».
 
در حایکه آخرین آمارهای جمعیتی ایران حاکی از حضور ۷۵ میلیون ایرانی در داخل کشور می باشد؛ وی به صراحت مدعی می شود که «در ایران کنونی، حدود ۲۵ میلیون نفر روانی، در کنار ۵۰ میلیون نفر سالم، زندگی می کنند».
 
همچنین در تبیین علل این افزایش مخرب، دکتر دماری در این سمینار مدعی می شود که: «در سیاستگزاری های کلان کشور، بعد اجتماعی و معنوی رها شده است».
 
والبته شاید تحلیل دکتر دماری درست نباشد چون هم دولت و مسولان نیروی انتظامی؛ در حال گسترش طرح عفاف اجتماعی که به گفته ی خودشان عامل تضمین سلامت روانی جامعه است»؛ می باشند و هم اینکه "دبیر انجمن حمایت از سلامت بهداشت و روان جامعه"، که «وجود لوح های فشرده ی فیلم های مبتذل در جامعه را عامل اشاعه ی بیماری های روانی» می داند با خوشحالی خبر از «جمع آوری گسترده ی این فیلم ها از سطح شهر» می دهد و برای رفع مشکلات درونی جنسی که به زعم کارشناسان، عامل اصلی بسیاری از مشکلات روحی و نا بهنجاریهای روانی می باشد؛ به صدا و سیما پند می دهد که:
 
«تلویزیون باید جاذبه‌هایی موجود برای جوانان مانند ازدواج و به تاخیرافتادن نیازهای جنسی را در قالب‌های کاربردی، درست به تصویرکشیدن ایمان و توکل به خداوند در زندگی اجتماعی با نقش عفاف و حجاب در زندگی فردی و روابط بین فردی و اجتماعی میان زنان و مردان شناسایی کند».
 
و البته چنانچه این راهها جواب نداد، شاید راههای بهتری هم برای درمان جمعیتی که هم اکنون دچار مشکلات روانی هستند، برای مسولان موجود باشد و آن همان بازگشت به شیوه های عهد قدیم است. آنچنان که:
 
«شیوه ی درمان بیماران ذهنی این بود که شرایط بدنی بیمار را به قدری نامناسب کنند تا شیطان مجبور به ترک بدن او گردد. از این رو بیمار را با "آب جوش" غسل می دادند، او را شلاق می زدند و به او گرسنه گی می دادند و یا او را شکنجه می کردند».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر