امشب دلم برای وطن گریه می کند
آواره در هوای وطن گریه می کند
هر بی وطن که نغمه ای س...ر می دهد به مام
بشکسته شاخه ای ز چمن گریه می کند
دستان اهریمن به سراپرده ی حریم
چندان فشرد خون به بدن گریه می کند
صحرا و کوه میهن ما آتش است چنان
آهو به یاد مشک ختن گریه می کند
ای خاطر حزین به تولا نشسته ای
غمدار گریه کن که وطن گریه می کند
شیرازه ی محبت و عشق و هوس گسست
عاشق به پای زاغ و ذغن گریه می کند
چون نیست بلبلان غزلخوان و خوش نوا
بر بام بوم شوم لجن گریه می کند
خونین و داغدار کشد ناله هر شهید
صد تن به تن درون کفن گریه می کند
«زرغون» ز بس به دامن شب خون گریستی
با حرف و لفظ و صوت و سخن گریه می کند
محمد ابراهیم زرغون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر