۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

سریعترین خودروی جهان در ایران

روزنامه شرق نوشت: یک جوان با پرداخت مبلغی معادل با سه میلیارد تومان یک بوگاتی ویرون وارد ایران کرده! جالبه تمام هم و غم این جوان این بود که سه میلیارد تومان دیگه بدهد و این ماشین رو پلاک کند

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6893890340/buga.jpg

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6893891346/wrwhjh.jpg

 

 

 

 


بوگاتي خوبه ولي هیچی پراید خودمون نمیشه  ـ

 

 

 

 

*************************

 

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6894094564/egwewh.jpg

 

 

 

*****************************

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6894133798/p9d8gyyseijxdwlaujiw.jpg

 

 

 

 

****************************

 

 

 

پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد: برلین فوق‏العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم می‏کنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا می‏شوند

 

 

مدتی بعد نامه‏ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید: بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر

 

 

 

********************

 

 

 

 

گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس بوس

 

 

 


گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر

 

 

 

 

**********************

 

 

 

 

میدون کاج گشت ارشاد وایساده بود، به دختره میگم خانم حواست باشه جلوتر گشت ارشاد وایساده! دختره میگه ئه! گیر میدن؟؟ نـه پـــَ  ! وایسادن دختر شایسته ایران رو انتخاب می‌کنن 

 

 

 

 

**************************

 

 

 

 

رفتم سربازی... روز اول نشوندنمون رو زمین... جناب سروانه داد میزنه کی اینجا ریاضی خونده؟ منم با ذوق و شوق و افتخار دستمو بردم بالا میگم من؛ میگه: پاشو اینا رو بشمار!!! ـ

 

 

 

*************************

 

 

 

اندر حکایات شیخ و مریدان

 

 

 

شیخ و مریدان به پارک جنگلی رفتندی از برای تناول ناهار و گذران وقت

 


در میانه راه اعلانی نصب بود که : قلیان ممنوع . چادر مسافرتی ممنوع . سگ ممنوع . پخش موسیقی ممنوع و الخ ...
ـ

 


شیخ بفرمود : باز جای شکرش باقیست که تجاوز آزاد است وگرنه در طبیعت چه میکردیم!!؟

 


مریدان شلوار را محکم بگرفته و به غایت سرعت گریختندی

 

 

 

 

***********************

 

 

 

مریدان گفتند یا شیخ! قیمت زرد آلو آذربایجان ۵۵۰۰ گشته
شیخ فرمود خب نخرید
مریدان سر به دیوار کوفتندی

 

 

 

*************************

 

 

 

 

مرد سه زنه : اشتباه کردم آمدم تلویزیون

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 

 

 

 


همشهری جوان نوشت: می‌گویند یا به شدت شجاع است یا وقیح! به شدت صادق است یا ظالم! «مردی با سه همسر» با همین عنوان ساده و پرمغز(!) مشهور‌ترین چهره هفته‌های اخیر بود. البته الان از این که در تلویزیون آن حرف ها را زده پشیمان است

 

 

هیچکس متوجه نمی‌شود که چرا شما به تلویزیون رفتید؟ هدفتان چه بوده؟ گویا پیامد‌های خیلی بدی هم داشته برای شما
من کاملاً معتقدم که یک کار فرهنگی کردم به خاطر خدا این کار را کردم. نامردی همه جا را برداشته، حتی بین دوستان خودم. ولی من این کار را نکردم. من کاملاً رو بودم و این طوری خودم را ارضا کردم و به این صورت ذهنم مشغول شده. هم برای کمک کردن به دیگران و هم کمک به خودم. ولی نامردی‌های زیادی در این روز‌ها دیده‌ام

 

 

دل پری دارید‌ها
خلاف شرع که نکردم... اگر هم ازدواج کردم، برای این بوده که به انحراف کشیده نشوم. چون مشکلاتی داشتم که از این طریق آنها را حل کردم

 

 

حالا این نامردی‌های چه بود؟
راستش را بخواهید، خیلی سنگین برای من تمام شد. همه یک جور‌هایی در مورد من حرف می‌زدند، چه خوب، چه بد. ولی من دوست نداشتم این اتفاق بیفتد

 

 

به‌هرحال هر موضوعی چه کوچک و چه بزرگ وقتی رسانه‌ای می‌شود. باز خورد‌هایی هم دارد
بله البته. ولی من نمی‌دانستم چون تجربه‌ای نداشتم. فکر نمی‌کردم این اتفاق بیفتد. فکر می‌کردم به آنهایی که زن دارند و می‌روند خلاف جهت زندگی، این کار را انجام می‌دهند و به انحراف و اینها کشیده می‌شوند، یک راه‌حل نشان بدهم. می‌خواستم بگویم اگر این کار را انجام دهید بهتر است،‌ حتی راحت‌تر هستند؛ خوش هم می‌گذرد. حالا نظر شما چیست

 

 

نظر من؟! این کاری که شما کردید خلاف شرع نبوده ولی در عرف فعلی هم کار پسندیده‌ای نیست. شاید حتی رسانه‌ای کردنش هم درست نبوده باشد
خب چرا در عرف نیست؟ باید طوری باشد که اگر خواستی پنج تا زن هم بگیری، راحت باشی

 

 

آقا جان، اسلام هم چهار تایش را مجاز دانسته
خب بله. اگر به من باز هم فشار آید و مشکل دیگری پیش بیایید، یکی دیگر هم می‌گیرم

 

 

 

   

 

 

 

****************************

 

 

 

  فرامرز صدیقی، بازیگر سینما - قبل و بعد از انقلاب در نقش هایی کاملا متفاوت

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6895053318/film03.jpg

 

 

 

 

*****************************

 

 

 

 

احتمال برخورد شما با "گرگ"، در کلان شهرها بیشتر از صحرا و جنگل است

 

 

 

 

*****************************

 

 

 

 

یه تیکه کوچیک سنگک تو سفره بود. مامانم خوردش، بابام همچین نگاهش کرد آدم یاد کوزت می‌افتاد  ـ

 

 

 

 

*****************************

 

 

 

لحظه نزول شوهر از آسمون

 

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6896187122/heejjryk.jpg

 

 

 

 

******************************

 

 

 

 

 یه سوالی برای من پیش اومده
این سوپرمارکتیایی که لُپ بچه هایی که با مامانشون میان خرید رو میکشن، لپ همون بچه رو وقتی با باباش میاد خرید هم میکشن؟

 

 

 

 

****************************

 

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6896194164/kodoomi.jpg

 

 

 

 

***************************

 

 

 

 

مانکن های ممه بریده

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6896203218/model_mameh.jpg

 

 

 

 

***********************

 

 

 

ترجمه رشتی به فارسی

 

 

کیرو خایی : با کی کار دارین
کونو خایی : کدومو میخوای
انه خایی : اینو میخوای
کوسی خانه نیه : کسی خانه نیست
من خایتم : من خیاطم
سوخته خایم : ته دیگ می خوام

 

 

 

************************

 

 

 

 

SMS between 2 lovers

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 

 

 

 

 

She sends the following message:


My love


If you're sleeping, send me your dreams


If you're smiling, send me your smile


If you're crying, send me your tears


I love you


He Replied :


   
I'm in the toilet
  
What do I send?

 

 

 

 

**********************

 

 

 

 

سریال ماه رمضان رضا عطاران با حضور خداداد عزیزی

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 

 

 

 

خداداد عزیزی هم به جرگه فوتبالیست هایی پیوست که نتوانستند مقابل وسوسه سینما مقاومت کنند و سرانجام جلوی دورین ایستاد. او قرار است در فیلم کمدی جدید رضا عطاران ایفای نقش کند. وقتی با او تماس می گیریم تا از چگونگی حضورش در این فیلم جویا شویم. دارد از تهران به مشهد می آید تا برای ابومسلم سرمربی انتخاب کند. او مدیر فنی ابومسلم است و این روزها مشغله های زیادی دارد که حالا بازیگری هم به آن اضافه شده است

 


وقتی از خداداد درمورد بازی در فیلم رضا عطاران می پرسیم اول سعی می کند همه چیز را کتمان کند. اما واقعیت این است که پیچاندن و کتمان کردند در خون خداداد نیست(هست؟). پس وقتی که کمی آدرس ها را دقیق تر می دهیم می خندد و می گوید «بله. صحبت هایی شده که در این فیلم چند سکانس کوتاه حضور داشته باشم و در نقش خودم بازی کنم.»

 


یعنی خداداد دراین فیلم قرار است به جای خداداد عزیزی بازی کند؟ جواب او دقیقا همین است:«بله. رضا عطاران از من خواست که در این فیلم نقش خودم را بازی کنم و من چون عطاران را خیلی دوست دارم قبول کردم که در این فیلم با او همکاری کنم و نقش خودم را بازی کنم» عزیزی در مورد داستان فیلم و حضور خودش هم توضیح می دهد:«خیلی در جریان ریز داستان نیستم.اما فکر کنم داستان خانواده ای است که پدر از پسرش توقعات عجیب دارد و مثلاً مدام به او می گوید چرا خداداد نشدی و چرا فلانی نشدی؟حالا من قرار است در آن سکانس هایی که بحث خودم است حضور چند دقیقه ای داشته باشم.» آیا اینجا سقف قرارداد رعایت شده است؟

 


خداداد می خندد و می گوید: «خدا رو شکر تو سینما هنوز منشور اخلاقی و سقف قرار داد نیست که دست وپای همه را ببندد». بعد اما می گوید:« واقعیت این است که اینجا فقط به خاطر خود عطاران که عاشق فیلم هایش هستم قبول کردم بازی کنم آن هم افتخاری . اصلاً بحث پول و این حرف ها نیست.فقط یک همکاری که از روی علاقه دو طرف به هم شکل گرفته است و البته تجربه بدی هم نیست».

 


آیا این حضور استارتی برای ورود خداداد به عالم سینماست؟ :«هرگز.من این کاره نیستم و علاقه چندانی هم به این کار سخت ندارم.ماشاا… سینمای ما پر از بازیگران خوش تیپ و با استعداد است که جای کار برای ما باقی نمی ماند. تیپ من فقط برای فیلم های رزمی خوب است. از این فیلم های چینی که آن را هم بلد نیستم چون برای فوتبال ساخته شده ام.» چندی پیش اما صحبت هایی برای ساخت فیلم زندگی خداداد مطرح شد که معلوم هم نشد به کجا ختم شد

 

 

 

 

***********************

 

 

  

 

معنی واژه های دختر و پسر و خواهر و برادر و مرد و پسر برگرفته از ايران باستان

 

 

 

مرد از مُردن است . زيرا زايندگي ندارد . مرگ نيز با مرد هم ريشه است

 

زَن از زادن است و زِندگي نيز از زن است


 


دُختر از ريشه « دوغ » است که در ميان مردمان آريايي به معني «شير» بوده و ريشه واژه‌ي دختر « دوغ دَر » بوده به معني « شير دوش » زيرا در جامعه کهن ايران باستان کار اصلي او شير دوشيدن بود 
 

 
به daughter در انگليسي توجه کنيد. واژه daughter نيز همين دختر است gh در انگليس کهن تلفظي مانند تلفظ آلماني آن داشته و « خ » گفته مي شده. در اوستا اين واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوي دوخت آمده است

 

دوغ ‌در در اثر فرسايش کلمه به دختر تبديل شد


 


اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنين ناميده شدند

 

پوست در، به پسر تبديل شده است . در پارسي باستان پوثرَ و در پهلوي پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است


 


در بسياري از گويشهاي کردي از جمله کردي فهلوي ( فَيلي ) هنوز پسوند « دَر » به کار مي رود . مانند « نان دَر » که به معني کسي است که وظيفه‌ي غذا دادن به خانواده و اطرافيانش را بر عهده دارد
 


حرف « پـِ » در « پدر » از پاييدن است . پدر يعني پاينده کسي که مي‌پايد . کسي که مراقب خانواده‌اش است و آنان را مي‌پايد . پدر در اصل پايدر يا پادر بوده است. جالب است که تلفظ « فادر » در انگليسي بيشتر به « پادَر » شبيه است تا تلفظ «پدر» !
ة

 

 

خواهر ( خواهَر ) از ريشه «خواه » است يعني آنکه خواهان خانواده و آسايش آن است. خواه + ــَر يا ــار . در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است 


 

بَرادر نيز در اصل بَرا + در است . يعني کسي که براي ما کار انجام مي‌دهد. يعني کار انجام‌دهنده براي ما و براي آسايش ما

 

 

« مادر » يعني « پديد آورنده‌ي ما »

 

 

 

 

***********************

 

 

 

 

قرائتی: دخترها صبح و پسرها بعد از ظهر به دانشگاه بروند 

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

 

 

 

خبرآنلاین - حجت الاسلام قرائتی خواستار آن شد که دخترها صبح به دانشگاه بروند و پسرها عصر. اون گفت: من گاهی خنده‌ام می‌گیرد، می‌گویم: مدرسه دختر و پسر از هم جداست. راهنمایی‌ها که هنوز شهوت ندارند، از هم جداست. دبیرستانی‌ها که شهوتشان شکوفا می‌شود، آنها هم از هم جداست، دانشجو که شهوتش گر می‌کشد، مختلط است. آنوقت خنده دار  این است که یک مشت دکتر در یک اتاق نشستند، من از این دکترها خنده‌ام می‌گیرد. اسمش را اسلامی کردن دانشگاه می‌گذارند. دختر و پسر را قاطی هم کردند، در اتاق نشستند موز می‌خورند

 

 

می‌خواهند دانشگاه را اسلامی کنند. راست می‌گویید یا دروغ؟ آخر زشت است که آدم خودش را سرکار بگذارد. آدم مردم را سرکار بگذارد بد نیست. این آقایان خودشان، خودشان را سر کار گذاشتند. صبح دخترها بیایند و عصر پسرها بیایند. چه می‌شود؟ مگر یک جاهایی که واقعاً استادش نایاب است، اضطرار است. چه اشکالی دارد. آنوقت دخترها اگر خودشان باشند، می‌توانند چادرشان را هم بردارند، روسری‌شان را هم بردارند. لباس مشکی هم لازم نیست بپوشند. لباس سفید بپوشند راحت راحت هم باشند. همه خانم هستند دیگر. چه اشکالی دارد؟

 

 

 

 

************************

 

 

 

 

از تفکیک تا تجاوز

 

 

 


این مطلب برام ایمیل شده و از نام نویسنده اش مطلع نیستم. ولی اینگونه که از متن مشخصه، نگارنده یه خانم ایرانی مقیم خارج از کشور هست

 

 

 

پنج ساله بودم که یک روز مادرم دستم را گرفت و برد استخر. تا به خودم بجنبم  مربی شنا از مچ دستم گرفت و مثل قورباغه پرتم کرد توی قسمت عمیق، هنوز هم نمی دونم کاری که کرد خوب بود یا بد، به هر حال برای همیشه من را از ترس غرق شدن نجات داد. چون بعد از اینکه چند تا  قلپ آب خوردم امدم روی سطح آب و فهمیدم که نمی میرم! خلاصه از آن  روز بود که دوستی من با شنا کردن شروع شد. دوستی که تا همین الان هم ادامه دارد و تنها تفریح دایم و سالم زندگی من است

 

 


تابستونها می رفتم استخر امید فردا توی میرداماد. برای خودش دورانی بود. یادم میاد یکی از اون روزها کلر توی استخر  نشت کرد و به درجه سمیت رسید. بچه ها را  با چشمهای سرخ و سرفه کنان از آب بیرون کشیدند و زنگ زدند اورژانس. وقتی گروه امداد  وارد محوطه استخر شدند و آنهمه زن و دختر لخت نیمه مدهوش را دیدند اتفاق عجیبی افتاد، دست و پاهایشان شروع کرد به لرزیدن. پزشک ها و بهیارهای مرد آنقدر هول شده بودند که نمی توانستند  درست کارشان را انجام بدهند. من با همه ی بچگی ام این صحنه را هرگز فراموش نمی کنم. دختر زیبا و خوش هیکلی  که با بیکینی کنار استخر افتاده بود و امدادگری که دستهایش از شدت شهوت  می لرزید  و آنقدر گیج و هول بود که نمی توانست به او تنفس مصنوعی بدهد و دور خودش می چرخید. مسولین استخر که مثل مرغ این ور آن ور می دویدند، زنهایی با مقنعه که سعی می کردند تن و بدن عریان و روغن مالیده و برنز دخترها را بپوشانند. انگار نه انگار که این دختر ها قبل از این که زن باشند انسانهایی هستند در وضعیت اورژانس که جانشان در خطر است.آنقدر صحنه رقت آور  و مضحک بود که با همه ی کودکی هنوز در ذهن من ثبت شده است

 

 


من هنوز هم استخر می روم. استخر ما یک استخر قهرمانی بزرگ و تمیز و البته مختلط است. اولها چشمم به دیدن مردها عادت نداشت ، خجالت می کشیدم و حوله های بزرگ به خودم می پیچیدم و تندی می پریدم توی آب. الان اصلا برایم فرقی نمی کند که آنکه کنارم شنا می کند مرد است یا زن. چشمم عادت کرده، نه من کسی را نگاه می کنم  و نه کسی من را، نه کسی مزاحم دیگری می شود و نه کسی سر انگشتش به آن دیگری می خورد… باورش سخت است اما همه  فقط شنا می کنیم. همان کاری که برایش وارد استخر شده ایم

 

 


پی نوشت: وقتی خبر طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها را خواندم ، با خودم فکر کردم که وقتی می شود توی استخر با مایو کنار هم شنا کرد، نمی شود سر کلاس درس با هم درس خواند؟ از این همه تفکیک و تحریم جز حریص تر کردن مردم و پایین آمدن آستانه تحریک پذیری و بالا بردن آمار دست درازی و تجاوز و همجنسبازی چه  حاصل خواهد شد؟ آیا آنها که  آدمها را فقط به شکل آلت تناسلی سرگردانی می بینند که ممکن است در هم فرو بروند  ، حق دارند برای مردم تصمیم بگیرند؟ مدرسه ها جدا، اتوبوس های جدا، دانشگاه های جدا، پارک های جدا. پس مردم ما  کجا حرف زدن و معاشرت کردن با جنس مخالف را یاد بگیرند و دنیای هم را بشناسند؟ این مردها و زنها چگونه فردا با یک صیغه ی عقد در کنار هم زندگی خواهند کرد وقتی هیچ گاه کنار هم بودن را نیاموخته اند؟ راستی  چطور همین مردم تا چند سال پیش کنار هم درس می خواندند ، اینها دیروز متوجه بیم فسادش شده اند؟

 

 

 

 

************************* 

 

 

 

 

نمایی زیبا از شهر تبریز

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6894108648/Tabriz.jpg

 

 

 

**************************

 

 

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6896209254/daily_picdump_709_640_04.jpg

 

 

 

 

*************************

 

 

 

 

یادمان باشد ، روزگاری نه چندان دورِ دور، او هم نگاری بوده است... ـ

 

 

 

 

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/6896243458/wY5YU.jpg

 

 

 

 







عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت




 

 

http://ghiyamatgroup.ir/posts

 

 

عضویت در گروه

 

--
دریافت این پیام بدلیل عضویت شما در "گروه اینترنتی منصور قیامت" است.
 
 
جهت تماس با منصور قیامت (مدیر این گروه) به این آدرس ایمیل ارسال کنید: Mansour.Ghiyamat@gmail.Com
 
 
اگر ایمیل ها برای شما مزاحمت ایجاد میکنند و مایل به دریافت آنها نیستید کافیست یک ایمیل با عنوان "لغو عضویت" به منصور قیامت مدیر این گروه ارسال کنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر