۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

Re: [RIVER] خدا را شکر که مشخص شد این شعر از مرحوم حسین پناهی است


خدا را شکر، ظاهرا" مشخص شد که شعر زیر متعلق به زنده یاد حسین پناهی است.
پس از انتقادات و حتی پاره اعتراضات تند و خشن که نسبت به اینجانب به دلیل درج این شعر از حسین پناهی در روی وب سایت، بعمل آمد، ظاهرا" مشخص شد که شعر زیر متعلق به این بزرگوار میباشد.
(البته اگر هنوز برخی هموطنان اعتراضی در اینمورد نداشته باشند).
از همپیوند عزیز، سرکار خانم مریم جباری برای درج این گزارش روی سایت سپاسگزارم.

با عشق و احترام
شادی دری
2011/7/28 maryam jabbari <jabbari.maryam0@gmail.com>


---------- Forwarded message ----------
From: Mohammad Sadegh Allami <msadeghallami@gmail.com>
Date: 2011/7/27
Subject: [RIVER] یادی از حسین پناهی
To: iranriver <iranriver@googlegroups.com>








یادی از زنده یاد حسین پناهی

به بهانه سالروز مرگ او

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


حسین پناهی دژکوه (شاعر و بازیگر ایرانی) در ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهرستان كهگیلویه (دهدشت-سوق) در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت. چند ماهی در كسوت روحانیت به مردم خدمت می كرد. تا اینكه زنی برای پرسش مساله ای كه برایش پیش آمده بود پیش حسین می رود. از حسین می پرسد كه فضله ی موشی داخل روغن محلی كه حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینكه می دانست روغن نجس است، ولی اینرا هم می دانست كه حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین كند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشكلی ندارد. بعد از این اتفاق بود كه حسین علیرغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل كند كه در كسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسه ی هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را گذراند.

پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه های خودش ساخت که مدت ها در محاق ماند. با پخش نمایش دو مرغابی در مه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی می کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش های تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت. نمایش های دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد. در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد او یکی از پرکارترین و خلاق ترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.

به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش می بارید و طنز تلخش بازیگر نقش های خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود و این شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد. این مجموعه شعر تاكنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است.
او در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در زادگاهش شهر سوق، به خاک سپرده شد.

:: کارنامه هنری حسین پناهی

فیلم ها :
گذرگاه، گال، تیرباران، هی جو، نار و نی، در مسیر تندباد، ارثیه، راز کوکب، سایه خیال، چاووش، اوینار، هنرپیشه، مهاجران، مرد ناتمام، روز واقعه، آرزوی بزرگ، بلوغ، مریم مقدس، قصه های کیش (اپیزود اول، کشتی یونانی)، بابا عزیز.

مجموعه های تلویزیونی :

محله بهداشت، گرگها، رعنا، آشپزباشی، کوچک جنگلی، روزی روزگاری، مثل یک لبخند، ایوان مدائن، خوابگردها، هشت بهشت، امام علی، همسایه ها، دزدان مادربزرگ، آژانس دوستی، شلیک نهایی، آواز مه.


کتابها :

من و نازی، ستاره، چیزی شبیه زندگی، دو مرغابی درمه، گلدان و آفتاب، پیامبر بی کتاب، دل شیر.
علاوه بر اینها دو نوار با نامهای "سلام خداحافظ" و "ستاره" با شعر و صدای حسین پناهی نیز منتشر شده است.


جوایز :

کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (مهاجران)
دوره 11 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1371

کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (در مسیر تندباد)
دوره 7 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1367

کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
دوره 9 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1369

برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه خیال)
دوره 9 جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال 1369


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بزرگداشت حسین پناهی در دانشگاه تهران


به گزارش خبرگزاری آریا و به نقل از روابط عمومی ستاد بزرگداشت حسین پناهی؛ در آستانه هفتمین سالگرد درگذشت حسین پناهی همایش گمشده در هیاهوی شهر در دانشگاه تهران برگزار می شود. این برنامه که به بررسی ابعاد شخصیتی و هنری زنده یا حسین پناهی می پردازد، با حضور جمعی از کارگردانان، بازیگران و عوامل سینما، تئاتر و تلویزیون و فرهیختگان و هنر دوستان برگزار خواهد شد.
در این همایش هنرمندان به خاطره گویی از زنده یا حسین پناهی خواهند پرداخت، پخش سکانسهای بازی حسین پناهی به همراه نماهنگ اشعار پخش فیلم مستند و تقدیر از هنرمندان دیگر بخشهای همایش گمشده در هیاهوی شهر می باشد. اجرای این مراسم را رسول نجفیان و علی جرایریبه بر عهده خواهند داشت و در این مراسم هنرمندانی چون امیر شهاب رضویان، جهانگیر الماسی، آتیلا پسیانی، فردوس کاویانی، پژمان بازغی، مریم کاظمی، پرستو صالحی، فریبا آهنگ، نعیمه نظام دوست، کاظم هژیر آزاد، دکتر یوسف آسبالان، بهنام نوروزی، صبا کمالی و فرهاد جواهر کلام حضور خواهند داشت.

این همایش در روز چهارشنبه 5 مرداد (امـــروز) ساعت 18 بعدازظهر در تالار فردوسی واقع در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، برگزار خواهد شد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسین پناهی از زبان خودش


در کودکی نمی دانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم چون هیچ موضع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم! فارغ از قضاوت های آرتیستیک در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که می درخشیدم! آن روزها میلیون ها مشغله دلگرم کننده در پس انداز ذهن داشتم! از هیئت گل ها گرفته تا مهندسی سگ ها، از رنگ و فرم سنگ ها گرفته تا معمای باران ها و ابر ها، از سیاهی کلاغ گرفته تا سرخی گل انار همه و همه دل مشغولی شیرین ساعات بیداریم بودند! به سماجت گاو ها برای معاش، زمین و زمان را می کاویدم و به سادگی بلدرچین سیر میشدم.

گذشت ناگزیر روزها و تکرار یکنواخت خوراکی های حواس، توفعم را بالا برد! توقعات بالا و ایده های محال مرا دچار کسالت روحی کرد و این در دوران نوجوانیم بود! مشکلات راه مدرسه، در روزهای بارانی مجبورم کرد به خاطر پاها و کفش هایم به باران با همه عظمتش بدبین شوم و حفظ کردن فرمول مساحت ها، اهمیت دادن به سبزه قبا را از یادم برد! هر چه بزرگ تر شدم به دلیل خودخواهی های طبیعی و قرار دادهای اجتماعی از فراغت آن روزگار طلایی دور و دورتر افتادم و این روزها و احتمالا تا همیشه مرثیه خوان آن روزها باقی خواهم ماند!

تلاش میکنم تا به کمک تکنیک بیان و با علم به عوارض مسموم زبان، آن همه حرکت و سکون را باز سازی کنم و بعضا نیر ضمن تشکر و سپاس از همه همنوعان زحمتکشم که برایم تاریخ ها و تمدن ها ساخته اند گلایه کنم که مثلا چرا باید کفش هایمان را به قیمت پاهایمان بخریم و چرا باید برای یک گذران سالم و ساده، خود را در بحران های دروغ و دزدی دیوانه کنبم. جرا باید زیبایی های زندگی را فقط در دوران کودکی مان تجربه کنیم حال آنکه ما مجهز به نبوغ زیبا سازی منظومه هاییم. در مقایسه با آن ظلمات سنگین و عظیم "نبودن" بودن نعمتیست که با هر کیفیتی شیرین و جذاب است.

بدبینی های ما عارضه های بد حضور و ارتباطات ماست! فقر و بیماری و تنهایی مرگ ما، هیچ گاه به شکوه هستی لطمه نخواهد زد! منظومه ها می چرخند و ما را با خود می چرخانند. ما، در هیئت پروانه هستی با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم. برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد! یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست! اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هر مفهومی نشسته ایم و همه ی چیزهای تلنبار مربوط و نامربوط را زیر و رو میکنیم! به نظر میرسد انسان اسانسورچی فقیری است که چزخ تراکتور می دزدد! البته به نظر میرسد! ... تا نظر شما چه باشد؟ مرحوم حسین پناهی هنرپیشه فقید همیشه میگفت بعد از مرگم مردم من را خواهند شناخت!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

از آجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛ خورده شدند
آنها که لال مانده اند؛ می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال؛ سکوت دندان شکن است !

من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
و آب از آب تکان نمی خورد!

بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر، مهر مادر، جانشین ندارد
شیر مادر نخورده، مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله، بتمرگ!

با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل می‌کاریم
ماهی‌ها به جهنم!
کندوها پر از قیر شده‌اند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
چه سعادتی!
داریوش به پارس می‌نازید
ما به پارس جنوبی!

رخش، گاری کشی می کند
رستم، کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب، ته جوب به خود پیچید
گردآفرید، از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه، سریال جنگی می سازد

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت...

وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!


روحش شاد و یادش گرامی باد







--
*********************************************************
آری، آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست
----------------------------------------------------------------------
عضو اين گروه شويد و به دوستان خود معرفي کنيد. لينک عضويت
http://groups.google.com/group/iranriver/subscribe
معرفي مدير گروه - محمد صادق علامي
http://www.google.com/profiles/msadeghallami
فیس بوک محمد صادق علامی
facebook.com/msadeghallami
-----------------------------------------------------------------------
برای لغو ثبت نام در این گروه، یک ایمیل ارسال کنید به
iranriver+unsubscribe@googlegroups.com
*********************************************************


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر