سرکار خانم مریم جباری،
بسیار سپاسگزارم از درج این حقیقت نامه بر روی وب سایت.
ضمن تحسین توانمندی و ظریف بینی استاد کیوان شاهبداغی.
با عشق و احترام
شادی دری
بسیار سپاسگزارم از درج این حقیقت نامه بر روی وب سایت.
ضمن تحسین توانمندی و ظریف بینی استاد کیوان شاهبداغی.
با عشق و احترام
شادی دری
2011/7/29 maryam jabbari <jabbari.maryam0@gmail.com>
کبری،دوباره تصمیم خودش را گرفته بوداو با مراد،دگر چت نمی کندپطروس،کنار سدبا پنجه های سرد و ورم کرده،نیمه شبتنها نشسته بودهمراه پنجم او در کنار اواما چه سود،که آنتن نمی دهددارا با آنکه مهریه ی سارای خسته را،یکجا حواله کردداراتر از گذشته در جستجوی همسر زیبای دیگریستبابای مهربان،اینک تمام قبوض رسیده رااز آب و برق و گازبا استعانت از اعتبار کارتبا یک تماس غیرحضوری،پرداخت کرده استکوکب،دندان شیری خود را کشیده استزیباتر از گذشته،با سیم های بسته به دندان نیش و پیشلبخند می زندشنگول و گرگ،با تور شاد شاد ،به تفریح رفته انددیروز هم کلاغ،صبحانه ،خدمت روباه پیر بودیک وام هم برای خریدن تن پوش تازه ایبه دهقان خوب ما،تخصیص داده شدچوپان به جان گرگ،قسم خورده تا دگرهرگز دوباره دروغی نگوید اوجی پی اس حسنک،وصل گشته استزین پس کسی نشان حسنک ،گم نمی کندیک شب میان سفره،خروسی نهاده شدکز رفتن به خانه،تعلل نموده بودآن مرد هم،به جرم ورود بدون طرحاسب بدون پلاکش،جریمه شدنانوای خوب که همواره دوست بوداز ماه پیش،یک شبه،باگت فروش شدایمیل زاغ،دیشب رسیده استپرسیده او،چرا،کلاغ خسته به خانه نمی رسد؟.........................در مشق های کودکی ام،غوطه می خورمتکلیف هرچه بود،گویا نوشته شدتکلیف کودکان کشور منمشق عمرشان،بی آنکه خوانده شودخط خطی شده ستدیگر برایشان،مشقی نمانده استسرمشق های غلط ،پیش رویشانکبری و کوکب و سارا،فسانه انددارا ولی هنوز به امر تجارت استاین جعبه ی قشنگ،که جام جهان بین،لقب گرفتدر عصر ما،اسب تراوای خانگیستمهمان نواز خوباینک تو میزبان کدامین نبرد تلخ؟در خانه های خویش،در جمع پرسخاوت اندیشه های پاکلم داده در تدارک تاراج عقل خودابلیس بعد دعوت توبنشسته بر طراوت امواج،می رسدبشقاب روی بام ،دشمن میان خانه و بر سفره های شاممریم،کنار باربی خود آرمیده استلیلا،برای کوزت گریه می کندرعنا برای حنا،تب نموده استآری،پدر ژپتو،عشق عرشیاستیاور ،برای اوشین نذر کرده استبا بودن جومونگ،رستم دستان چه کاره است؟اینک کمال،سرگرم مدح جمال هزاررنگغافل ز خالق این جلوه های نودیگر نماز خود از یاد برده استامید،بعد یک سفر پنج روز و نیمبا لهجه ی فرنگی خود ،حرف می زنددر جستجوی دشمن خونخوار دوردستغافل ز حیله ی شیطان خانگیآری ،سلام جای خودش را به های دادبسیار خب به اوکی،پس چرا به وایسی یو به جای گفتن :می بینمت تو رامای گاد ،به جای خدایا به روی لبوای نات؟ همان،چرا که نه؟-لفظ مادریستمادر،برای پسرش،سرچ کرده استاما عروس مناسب نیافته ستاینک پسر،ترای مجدد نموده استنابرده گنج،رنج میسر نمی شود!!!!!اعجاز در ارائه ی احساس آدمیدر سوگ و عشق و تولد،پیامکیدیگر لزوم لشکر بیگانه،منتفی ستبا دست خود،چه شیک ،به تاراج رفته ایماستاد کیوان شاهبداغی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر