آلبوم موسیقی "عمر عاشقی"؛ ترانه های آقای داریوش رفیعی
قـسـمـت اول
کیفیت: مطلوب
ZIP دانلود کل آلبوم در یک فایل فشرده زیپ ...
Size: 39.2 Mb Server: .......... Download
----------------------------
Size: 39.2 Mb Server: .......... Download
----------------------------
-----------------------------
----------------------------
4 کار دل ...
Size: 4.6 Mb Server: .......... Download
----------------------------
----------------------------
----------------------------
----------------------------
***
از داریوش رفیعی بیشتر بدانیم! - قسمت اول
آقای داریوش رفیعی، متولد سال 1306 شهرستان بم میباشد. پدرش لطفعلی رفیعی، نماینده مردم بم در مجلس شورای ملی بود. وی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در همان شهر در جوانی بهخاطر موسیقی، تحصیل را در بم نیمه کاره گذاشت و به تهران آمد. در تهران ابتدا با مصطفی گرگین زاده و سپس با مجید وفادار آشنا شد که حاصل آشنایی داریوش رفیعی با مجید وفادار ضبط ترانههایی زیبا و ماندگار مانند: «زهره» , «شب انتظار» با مطلع : شب به گلستان تنها منتظرت بودم , «گلنار» با مطلع: گلنار، گلنار، کجایی که از غمت ناله میکند عاشق وفادار... و بسیاری ترانه مشهور دیگر شد. داریوش رفیعی همچنین با جواد بدیع زاده خواننده مشهور ایرانی نیز آشنا بود، به طوری که تقریباً عضو دایمی خانواده او بود
او پس از مدتی تحمل رنج بیماری کزاز در بیمارستان هزار تختخوابی تهران که امروزه با نام بیمارستان امام خمینی آن را میشناسیم در روز ۲ بهمن ۱۳۳۷ سن ۳۱ سالگی درگذشت و او در گورستان ظهیرالدوله دفن کردند. مجموعه آثار او بانام «کاروان عمر» به کوشش شهرام آقایی پور در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسیدهاست. ا
این مطالب از روی کتاب قصه شمع (خاطرات هنری اسماعیل نواب صفا) نوشته شده و نقل کننده اسماعیل نواب صفا (یکی از ترانه سرایان مشهور موسیقی ایران) است
داریوش رفیعی غنچه ای که نا شکفته پرپر شد
پر از شور و شوق جوانی بود،قلبی به روشنی آفتاب داشت،وجودش سرشار از احساس بود،قامتی رسا و متناسب داشت،چهره اش،مصداق سبزه کشمیر بود که صدها دل را بزنجیر عشق کشیده بود.با لهجه غلیظ و شیرین کرمانی سخن میگفت و صداقت و پاکی در کلامش تبلور داشت.تازگی به(تهران)آمده بود و کسی او را نمیشناخت.سنین عمرش،بیش از بیست و یکی دو سال را نشان نمیداد.در حرکاتش تصنع و تکلف دیده نمیشد
در سالهای ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ خیابانهای استانبول و نادری و لاله زار،مجلل ترین و آراسته ترین خیابانهای تهران بود. آن جوان سبزه روی و پر شور کرمانی، ماشین قرمز رنگی داشت و گاه از ساعت ده بامداد که گردش یا خرید یا استراحت در خیابانهای لاله زار و استانبول و نادری آغاز میشد،با اتوموبیل زیبای خود در آن خیابان ها، جولان میداد
کمتر کسی او را میشناخت ولی بعد از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ که بعضی شبها در رادیو آواز میخواند،مردم به تدریج با نام "داریوش رفیعی" آشنا شدند. پدرش لطفعلی رفیعی در دوره ۱۴ مجلس شورای ملی از شهر بم به نمایندگی انتخاب شده بود و خانه کوچ به تهران آمده بودند
داریوش که در سال ۱۳۲۹ بوسیله دوست و استادش بدیع زاده بطور مستمر در رادیو ایران برنامه اجرا میکرد،سنی حدود ۲۳ سال داشت،در دبیرستان دارائی درس میخواند ولی از سالهایی که صدای گرم و دلپذیرش او را به شهرت رساند،ادامه تحصیل را رها کرد
به صدا و شیوه خوانندگی بدیع زاده به خصوص گشاده رویی و مهربانی او علاقه بسیار داشت و بدیع زاده هم به قدری او را دوست داشت که داریوش در واقع جزو افراد خانواده او درآمده بود و اغلب شبها و روزها در خانه استاد به سر میبرد
او پس از مدتی تحمل رنج بیماری کزاز در بیمارستان هزار تختخوابی تهران که امروزه با نام بیمارستان امام خمینی آن را میشناسیم در روز ۲ بهمن ۱۳۳۷ سن ۳۱ سالگی درگذشت و او در گورستان ظهیرالدوله دفن کردند. مجموعه آثار او بانام «کاروان عمر» به کوشش شهرام آقایی پور در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسیدهاست. ا
----------------------------
این مطالب از روی کتاب قصه شمع (خاطرات هنری اسماعیل نواب صفا) نوشته شده و نقل کننده اسماعیل نواب صفا (یکی از ترانه سرایان مشهور موسیقی ایران) است
داریوش رفیعی غنچه ای که نا شکفته پرپر شد
پر از شور و شوق جوانی بود،قلبی به روشنی آفتاب داشت،وجودش سرشار از احساس بود،قامتی رسا و متناسب داشت،چهره اش،مصداق سبزه کشمیر بود که صدها دل را بزنجیر عشق کشیده بود.با لهجه غلیظ و شیرین کرمانی سخن میگفت و صداقت و پاکی در کلامش تبلور داشت.تازگی به(تهران)آمده بود و کسی او را نمیشناخت.سنین عمرش،بیش از بیست و یکی دو سال را نشان نمیداد.در حرکاتش تصنع و تکلف دیده نمیشد
در سالهای ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ خیابانهای استانبول و نادری و لاله زار،مجلل ترین و آراسته ترین خیابانهای تهران بود. آن جوان سبزه روی و پر شور کرمانی، ماشین قرمز رنگی داشت و گاه از ساعت ده بامداد که گردش یا خرید یا استراحت در خیابانهای لاله زار و استانبول و نادری آغاز میشد،با اتوموبیل زیبای خود در آن خیابان ها، جولان میداد
کمتر کسی او را میشناخت ولی بعد از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ که بعضی شبها در رادیو آواز میخواند،مردم به تدریج با نام "داریوش رفیعی" آشنا شدند. پدرش لطفعلی رفیعی در دوره ۱۴ مجلس شورای ملی از شهر بم به نمایندگی انتخاب شده بود و خانه کوچ به تهران آمده بودند
داریوش که در سال ۱۳۲۹ بوسیله دوست و استادش بدیع زاده بطور مستمر در رادیو ایران برنامه اجرا میکرد،سنی حدود ۲۳ سال داشت،در دبیرستان دارائی درس میخواند ولی از سالهایی که صدای گرم و دلپذیرش او را به شهرت رساند،ادامه تحصیل را رها کرد
به صدا و شیوه خوانندگی بدیع زاده به خصوص گشاده رویی و مهربانی او علاقه بسیار داشت و بدیع زاده هم به قدری او را دوست داشت که داریوش در واقع جزو افراد خانواده او درآمده بود و اغلب شبها و روزها در خانه استاد به سر میبرد
--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر